نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 عضو هیأت علمی دانشگاه یزد
2 کارشناسی ارشدجامعه شناسی دانشگاه یزد
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
in current societies because of development of technology and information also ever increasing of variety of services and goods and… makes a vast difference in current and last generation's experience and decrease of reproduction of social values in new society. The aim of this study is to consider the difference of life style dimentions in mothers and daughters in Yazd and then consider its affected social factors. This study used sectional measurement and questionnaire to collect information.
Its sample was among 15-75 year old women in Yazd, at 1391, autumn. In this study, hypothesizes have been evaluated by using Bordia and Engelhard theories as a theoretical framework.
The results show a virtual difference between mothers and daughter's lifestyle dimension (Cultural consumption, Leisure, Body management and Clothes buying patterns), and a positive correlation between family outcome with body management and Clothes buying patterns.
Also There is a positive and virtual correlation between cultural capital with cultural demand, body management and Clothes buying patterns in daughters and a negative correlation with body management and Clothes buying patterns in mothers.
کلیدواژهها [English]
ازآنجاکه تمام جوامع بشری دارای مجموعهای از ارزشها، هنجارها و آدابورسومی هستند که در قالب عرف یا قانون تجلی پیدا کرده است و گذشته از درست یا نادرست بودن برای آنها بسیار ارزشمندند هر نسل نگران حفظ ارزشهای خود میباشد و سعی دارد ارزشها، هنجارها و عرف اجتماعی خود را بسان یک امانت به نسل بعدی خود منتقل نماید.
اما برخلاف گذشته که جوامع کمتر در معرض تغییر بوده و پسران همانند پدران و دختران همانند مادران فکر و رفتار میکردند؛ امروزه، در عصر تحولات پرشتاب اجتماعی و تغییرات سریع فرهنگی، تفاوتهای بین نسلی در نگرشها منجر به ایجاد شکاف و فاصله بین نسلها میگردد و باعث میشود که هر نسل فلسفه و شیوه زندگی متفاوتی پیدا کند زیرا شکاف نسلی نوعی تغییر در نیروهای فرهنگی است. به عبارتی نسل جدید از نسل قبل تجارب و آموزهها را گرفته و تغییراتی در آن ایجاد مینماید.
این تغییرات در ارزشها، موجب ایجاد سبکهای متفاوت زندگی میگردد که با شیوههای زندگی نسل قبل متفاوت است (ابراهیمی و همکاران،1386).
سبک زندگی، مجموعهای از ارزشها، باورها، شیوههای رفتاری و سلیقههاست که در زندگی روزمره افراد پذیرفته شده است و متأثر از عناصر مختلفی چون دین، تحصیلات، نژاد، سن، سرمایه اجتماعی، فرهنگی و عوامل اقتصادی و باورهای سیاسی و غیره است.
انتخاب سبک زندگی در طی فرایند جامعهپذیری از طریق جامعه، خانواده، گروه همسالان و وسایل اطلاعاتی و ارتباطی از قبیل رسانهها و ... با توجه به شرایط متفاوت محیط زندگی صورت میگیرد که همین موجب شکلگیری سبکهای متفاوت زندگی و تمایز افراد از یکدیگر گشته و گاه فرهنگ رسمی جامعه را به چالش میکشد.
علیرغم کنترل سیاستگذاران و متولیان فرهنگی جامعه و تلاش وافر نهادهای جامعهپذیر کننده در جهت پرورش دختران و پسران ایرانی بر اساس معیارها، ارزشها و هنجارهای سنتی و اسلامی، برخی از جوانان ایرانی تعریف دیگری از هویت، بهنجار بودن و زندگی مطلوب دارند ... که گاه با هنجارها و ارزشهای رسمی جامعه فاصله دارد (ذکایی و پورغلام آرانی،2:1384) و اغلب به دلیل ناهمگونی بین فرهنگهای جهانی و فرهنگ سنتی ایران، فرهنگ جوانان عرصه منازعه بین این دو فرهنگ است و آنان برای گزینش سبک زندگی موردپسند خود، با روندهای فرهنگی غالب به چانهزنی و مذاکره پرداخته، در این تعامل، فرهنگهای خاصی نیز شکل میگیرد ( ازول[1]، 2006 به نقل از شالچی،94:1386)
امروزه دختران نوجوان در جهانی پیچیدهتر و چالشبرانگیزتر از گذشته زندگی میکنند که همراه با تحول شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و جغرافیایی و مراحلی از تمدن که دختران در آن قرار دارند، طبیعتاً نیازها و تمایلات اجتماعی آنها نیز با توجه به آرزوهای نامحدود و تواناییهای بالقوهای که دارند، تنوع پذیرفته و پویایی بیشتری مییابد. اگرچه این مسئله در مورد پسران نیز صدق میکند، اما نکته اینجاست که نیازهای دختران... مورد اهمال قرار میگیرند (بنیاد جوزف رونتری[2]،4:2005).
همگام با دگرگونیهای صنعتی در دنیا، خانواده ایرانی در نیمه قرن اخیر شاهد دگرگونیهای چشمگیری در روابط خانوادگی، تعاملات اجتماعی– صنعتی و درنتیجه تغییر نگرشها و علایق زنان نسبت به امور اجتماعی و اشتغال بوده است (فاضل و دیگران،140:1390) و سبکهای جدید زندگی که در جامعه ایران تحت تأثیر جهانیشدن گسترش یافته، در تغییر رفتارهای عادتی زنان اثر قاطعی داشتهاند (خواجهنوری و دیگران،90:1390) و زنان و دختران ازنظر سبک زندگی چه ازنظر شیوه مصرف و رفع نیازهای مادی از قبیل پوشش و چه ازنظر افکار و نگرشها با یکدیگر تمایزیافتهاند.
دیگر زیست جهان زنان ایرانی، زیست جهان سنتی نیست اگرچه مقاومتهایی برای حفظ نگرش سنتی و پایبندی زنان به خانواده و تعریف هویت خود در ارتباط با زندگی خانوادگی وجود دارد. در این دوگانگی متضاد که خود نتیجه گذار جامعه از سنت به مدرنیته و عدم ثبات ارزشها و هنجارها موجود است به این دلیل که ما به ارزشهای سنتی خود شک کردهایم، ولی هنوز چیزی را جایگزین آن ننمودهایم در سطح اجتماعی نگرشهای نوینی به وجود آمده است (محمدی،1386: 262-261).
ازآنجاکه شرایط جغرافیایی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی محیط بر روی سبک زندگی افراد آن تأثیرگذار است هر منطقه باید بهطور مجزا ازنظر شیوه زندگی بررسی گردد.
یزد شهری است که جمعیت آن نسبتاً همگون و فاقد تنوعات چشمگیر قومی، زبانی و مذهبی است و ازنظر بسیاری از عناصر فرهنگی، در زمره شهرهای سنتی و مذهبی ایران قلمداد میشود ازاینرو، شهر یزد آمیزهای منحصربهفرد از ترکیب عناصر مدرن و سنتی را در خود مجسم کرده که بستر اجتماعی مناسب و جالبی را برای بررسی تغییرات رفتاری و نگرشی خانواده فراهم میکند (عسکری ندوشن و دیگران،9:1388).
پیشینه تحقیق
مقوله فرهنگی سبک زندگی که با مقوله مصرف در اقتصاد مرتبط است، امروزه از مباحث مهم و ضروری در هر جامعهای محسوب میگردد. تغییرات فرهنگی و مصرفی در طول زمان و در میان نسلهای متفاوت، موجب ایجاد سبکهای جدید در زندگی افراد جامعه میگردد که شناخت و مقایسه این سبکها و عوامل مؤثر بر آنها، به برنامهریزان فرهنگی امکان پرداختن به مهندسی فرهنگی و دادههای لازم جهت سیاستگذاری و برنامهریزیهای اجرایی در حوزه فرهنگی-اجتماعی را میدهد(حاجیانی،14:1386).
از میان تحقیقاتی که در مهرومومهای اخیر در مورد سبک زندگی صورت گرفته است، «جوان، سبک زندگی و فرهنگ مصرفی» عنوان پژوهشی است که ربانی و رستگار (1387) باهدف نشان دادن عوامل اجتماعی مؤثر بر سبک زندگی مصرفی و معین کردن گرایش به ابعاد مختلف آن بر میان جوانان (29-15) ساله ساکن در شهر شیراز با استفاده از دیدگاههای «پیر بوردیو[3]»، «آنتونی گیدنز[4]» و «مایک فدرستون[5]» انجام دادهاند.
در این پژوهش، نتایج بهدستآمده نشاندهنده رابطهی معکوس میان دینداری و سبک زندگی مصرفی و نیز رابطهی مثبت معنادار میان میزان سرمایه فرهنگی و میل به داشتن سبک زندگی مصرفی است. از دیگر نتایج این مطالعه، عدم ارتباط میان دو متغیر پایگاه اقتصادی-اجتماعی و جنس با سبک زندگی مصرفی است.
عابدی اردکانی (1388) نیز، در پژوهش «رابطه عزتنفس و میزان گرایش جوانان به سبک زندگی غربی: مطالعه موردی جوانان یزدی» به این نتیجه رسیدهاند که هرچه عزتنفس و خودباوری جوانان بالاتر باشد میزان گرایش به سبک زندگی غربی در جوانان یزدی کمتر است و بالعکس.
شوکر[6](1994) اشاره نمود که در مقالهای با عنوان «نسل من: مخاطبان، شیفتگان، خردهفرهنگها» تنها بعد مصرف موسیقیایی از سبک زندگی را مورد توجه قرار داده و به بررسی جامعهشناختی مصرف موسیقی پرداخته است. وی بر این باور است که جوانان به طور سنتی مصرفکننده موسیقی راک بهشمار میروند و از طریق مصرف این نوع موسیقی، تقابل خود را با نسل پیش از خود نشان میدهند.
راد[7] و لنون[8] در سال 2000 در تحقیقی با عنوان «تصور از بدن و مدیریت ظاهر» تنها با توجه به بعد مدیریت ظاهر سبک زندگی به این امر میپردازند که زیبایی در تمامی فرهنگها یک ارزش محسوب میشود. آنان در نتایج خود دریافتند که زنان خیلی سریع یاد میگیرند ظاهر خود را برای رسیدن به ایدهآلهای فرهنگی مدیریت کنند که نوعاً شامل تنظیم وزن و تمیز نگه داشتن بدن برای برآوردن هنجارهای موردانتظار است.
در سال 2002 ترنر[9] نیز در تحقیقی با عنوان «آزمون نظریه سرمایه فرهنگی بوردیو در استرالیا» ذائقه فرهنگی طبقه متوسط (فرهنگیان) را از طریق تعدیل نظریه سرمایه فرهنگی، ذائقه و تمایز مورد بررسی قرار داده است. نتایج به دست آمده از این تحقیق حاکی از این است که این قشر ذائقه فرهنگی طبقه متوسط را برای خود برگزیدهاند.
ازجمله مهمترین کارها در حوزه بررسی سبک زندگی، کتاب پیر بوردیو با عنوان «تمایز[10]» است. وی در این کتاب طرح جامعی از ساختار اجتماعی فرانسه ترسیم میکند و نشان میدهد که چگونه میتوان میان حوزههایی چون ورزش، غذا، لباس، سلایق هنری، موسیقی، عکاسی و ادبیات از یکسو و وضعیت اجتماعی افراد از سوی دیگر روابط منطقی ایجاد کرد.
به نظر بوردیو سبکهای زندگی محصول منظم سرمایه فرهنگی هستند که بهنوبه خود، به نظامهایی از نشانه تشخیص اجتماعی تبدیل میشوند. وی در نظر داشت تا مشخص کند افراد چگونه از میان سایر چیزها، انواع کالاهای مصرفی، روشهای اولیه خوراک و غذا خوردن، مبلمان و تزئین داخلی منزل را به کار میگیرند تا روش زندگی مجزای خود را مشخص کنند و خود را از دیگران متمایز سازند. او در تحقیقی در مورد فرانسه، که در دو دهه 60 و 70 در نشریه تشخص تحت عنوان انتقاد اجتماعی داوری سلیقه منتشر شد این فرایندها را تبیین کرد. در این متن، بوردیو شیوههایی را تحلیل کرد که گروههای همرده و همطبقه، خود را بهوسیله آن از الگوهای مصرفی که شیوه زندگی یک گروه را مشخص میکند، متمایز میکنند.
در سال 1987 نیز مایک فدرستون در تحقیقی با عنوان «جایگاه سبک زندگی در زندگی روزمره» به بررسی و تبیین جایگاه سبک زندگی در زندگی روزمره جامعه فرانسه پرداخته است. وی با ارجاع به مفهوم زیباییشناختی کردن زندگی روزمره در کتابی به همین نام (1991) بر ایماژها و نشانههایی تأکید میورزد که با شیوع سریع خود و باهدف زیباییشناختی کردن زندگی روزمره، اجزای متشکله جامعه امروزی را در خود غرق میکند. وی با استفاده از مباحث و مفاهیم بوردیو و بودریا[11] سبک زندگی خاص القاشده توسط جامعه و فرهنگ مصرفی را موردتوجه قرار میدهد. بر اساس این منطق، فدرستون معتقد است که توهم زیباییشناختی اجزای زندگی روزمره افراد را به بهرهمندی و برخورداری از سبکهای زندگی خاص تشویق و ترغیب میکنند (ابراهیمی و دیگران،1386: 16-18).
در این میان شاید نزدیکترین مقاله انتشاریافته به تحقیق حاضر، مقاله محمدی (1386) با عنوان «رابطه بین سبک زندگی و نگرش هویت جنسیتی در بین دو نسل مادران و دختران» باشد که در آن به دنبال بررسی رابطه بین تغییرات سبک زندگی و نگرش به هویت جنسیتی در بین این دو نسل بوده است که در تحلیل و تفسیر دادههای مربوط به سبک زندگی خانوادگی، آن را به پنج دسته کاملاً سنتی، سنتی، بینابینی، مدرن و کاملاً مدرن تقسیمبندی نموده و در مقایسه اجمالی بین مادران و دختران نشان میدهد که باوجوداینکه در هر دو گروه درصد افرادی که با هر دو سبک، زندگی میکنند قابلتوجه میباشند، اما درصد گرایش مادران به سبک زندگی سنتی بیشتر و درصد گرایش دختران به سبک زندگی مدرن بیشتر است.
از دیگر کارهای ارزشمند درزمینه نسلها میتوان به مقاله معروف «مسئله جامعهشناختی نسلها»، اثر مانهایم[12] اشاره نمود که پیدایش نسل اجتماعی را با تغییر اجتماعی و سرعت آن مرتبط میداند و معتقد است جایی که حوادث تازه، کمیاب و تغییر کند است، اساساً یک نسل مجزا ظاهر نمیشود (309:1928)؛ بلکه فقط هنگامیکه درجایی چنین حوادثی زیاد و سریع رخ میدهند، بهطوریکه یک گروه نسلی برحسب آگاهی تاریخی-اجتماعی خود متمایز میشوند، از یک نسل حقیقی میتوان صحبت نمود (شومن[13]و اسکات[14] ،359:1989). از نظر او، نسل، محل ظهور، انتقال و تداوم جهتگیریهای فکری و فرهنگی جدیدی است که در بستر اجتماعی-تاریخی ویژهای که هر نسل معین در آن رشد کرده، ریشه دارد. این جهتگیریها بهصورت اهداف، نیات و راهحلهای نو برای مشکلات حیاتی جامعه بهصورت تکامل و ظهور یک «سبک نسلی[15]» ظاهر میشود (رمپل[16] ،1965: 56-55).
مانهایم و اغلب نویسندگان هوادار وی، فرض کردهاند که اواخر نوجوانی و اوایل جوانی، درواقع «سالهای شکلگیری[17]» اصلی هستند که طی آن، دیدگاههای فردی مجزا و متمایز درباره سیاست و جامعه در سطح وسیعی شکل میگیرد. به اعتقاد او، تنها در این نقطه از چرخه حیات است که برخوردی «زنده و نو» با جهان اجتماعی-سیاسی به وجود میآید که در طول تاریخ بعدی زندگی فرد بندرت تکرار خواهد شد.
بدین ترتیب در فرمولبندی مانهایم از نسلهای تاریخی، درواقع، عوامل منش جمعی[18]، حوادث چرخه حیات و وقایع اجتماعی-تاریخی به هم میپیوندند (داس بچ[19] ،1995: 6).
ملاحظات نظری
مفهوم سبک زندگی، در بسیاری از رشتههای علوم انسانی پیشینهای دراز دارد بهگونهای که بسیاری از نظریهپردازان با توجه به زمینه فکری خود، تعریف یا تفسیری را از سبک زندگی به عمل آوردهاند.
«مایک فدرستون» در کتاب فرهنگ مصرفی و پسامدرنیسم، با تشریح تأثیرات مدرنیته متأخر یا پسامدرنیسم، علاقه عامه مردم نسبت به کامل جلوه کردن، خلاق و فریبنده بودن، کنترل داشتن نسبت به بدن، خلاقیت افراد نسبت به سبک زندگی خویش و مصرف سبکهای متغیر را از ویژگیهای این مرحله از تکامل اجتماعی و اقتصادی جوامع میداند (ذکایی،121:1386).
او چرخش و تحول به سمت مفهوم سبک زندگی را با «زیباییشناختی کردن زندگی روزمره» همراه میداند و معتقد است که این فرایند به دلیل ناپایدار شدن زندگی روزمره از طریق اشباع بیشازحد آن در فرهنگهای مصرفی حائز اهمیت شده است ( فدرستون[20]،83:1991).
درنهایت بوردیو نشان میدهد که در میدانهای اجتماعی، انواع سرمایه وجود دارند که میزان برخورداری از اینها در میدان اجتماعی موجب شکلگیری گروههای خاص با سبکهای زندگی ویژه خواهد شد و هریک از انواع سرمایه در ایجاد، تقویت یا تغییر دادن سبک زندگی مؤثرند (گیبینز و بوریمر،117:1381). اما در میان انواع سرمایه، سرمایه فرهنگی نقش مهمتری در اندیشه بوردیو دارد و جامعهشناسی مصرف و تحلیل او درباره سبک زندگی بر همین نوع سرمایه متکی است (فاضلی، 38:1382).
بوردیو، تأثیر سرمایه فرهنگی بر مصرف، فعالیت و سبک زندگی فرهنگی افراد را با توسل به نظریه تمایز تبیین میکند. بر این اساس، دارندگان سرمایه فرهنگی زیاد، خود را با مصرف فرهنگ و هنر متعالی از بقیه متمایز میسازند (بوردیو،1984)
در حوزه نسلی نیز یکی از متفکران که در زمان حاضر، تحقیقات مفصلی را انجام داده رونالد اینگلهارت است. وقتی دگرگونی فرهنگی مهمی رخ میدهد به تفاوتهایی در میان نسلها میانجامد زیرا این دگرگونی در میان گروههای جوانتر که نیازی به غلبه بر مقاومت متناقض اولیه ندارند با سهولت بیشتری صورت میگیرد تا در میان گروههای بزرگتر. (اینگلهارت،20:1382). درنتیجه دگرگونی در درجه اول در بین گروههای جوانتر ظاهر میشود تا در بین گروههای مسنتر، که ضرورتاً به اختلافات بین نسلی میانجامد (همان:16-17).
او معتقد است که «... جهانبینی مردم تنها به آنچه بزرگترانشان به آنها میآموزند بستگی ندارد، بلکه جهانبینی آنها با تجارب کلی زندگی خودشان شکل میگیرد و گاهی تجارب سازنده یک نسل جوان عمیقاً از تجارب نسلهای گذشته متفاوت است» (همان:2).
به نظر اینگلهارت، یکی از مؤلفههای مهم دگرگونی ارزشی، جایگزینی نسلی است. بدین ترتیب که، اینگلهارت صنعتی شدن و مدرنیزاسیون را دو مفهوم کلیدی در تغییرات اجتماعی بهطور اعم و تغییرات ارزشی بهطور اخص دانسته و در این باب میگوید رشد سطوح توسعه اقتصادی، سطوح بالاتر آموزش و اشاعه رسانههای جمعی منجر به تغییر در مهمترین ارزشها میشود (زارع و اصل روستا،81:1384).
همچنین نظریه اینگلهارت در خصوص دگرگونی ارزشی پیشبینی میکند که جایگزینی جمعیت نسل جدید بهتدریج به جابهجایی بلندمدت از ارزشهای مادی به ارزشهای فرا مادی منجر خواهد شد (اینگلهارت،1382: 62).
چارچوب نظری
تحقیق حاضر در پی مقایسه ابعاد سبک زندگی دو گروه نسلی زنان و دختران میباشد و از تئوریهای بوردیو و اینگلهارت استفاده کرده است.
بوردیو در کتاب تمایز، نوعی جامعهشناسی سلیقه ارائه میدهد و بر نقش زمینهها و عوامل اجتماعی در شکلگیری ذائقههای زیباییشناختی تأکید میکند. او همچنین به نقش هویتبخش سبک زندگی اشاره و آن را ابزاری برای نشان دادن تمایز اجتماعی میداند (استوری،2:1385 به نقل از ربانی و رستگار، 47:1387)؛ چراکه افراد برحسب ترکیب نوع و حجم سرمایههای اقتصادی و فرهنگی در موقعیتهای متفاوتی قرار میگیرند و درنتیجه سبکهای زندگی مختلفی دارند، به عبارتی هر طبقه لباس خاصی میپوشد، نوشیدنی خاص خود را دارد، اوقات فراغت و ورزش متفاوتی دارد و درنهایت سبک زندگی خاص همان طبقه را رقم میزند (بوردیو،1984). بنابراین در نگاه بوردیو، سبک زندگی، منشأ طبقاتی دارد و برحسب جایگاه افراد در نظام سلسله مراتبی، شیوه زندگی آنها نیز متفاوت است از سوی دیگر از جایی که سرمایه فرهنگی، قریحه فرد را تحت تأثیر قرار میدهد، سبب میشود قریحههایی متفاوت در میان افراد شکل بگیرند، بدینسان، ابعاد مختلف سبک زندگی در نظر بوردیو پیامد قریحههاست.
ازآنجاکه نسبت به نسل قدیم، نسل جدیدتر دسترسی بیشتری به امکانات آموزشی، فرهنگی، اجتماعی، ورزشی و ... دارند و میزان سرمایههای جوانان بالأخص سرمایه فرهنگی آنان تفاوت فراوانی نموده است، لذا این تفاوت سرمایه به گفته بوردیو موجب شکلگیری قریحههایی متفاوت در میان افراد شده، روی تمام ابعاد سبک زندگی آنها تأثیر میگذارد و باعث به وجود آمدن تفاوتهای نسلی در جامعه میگردد.
همچنین لازم به ذکر است به سبب گسترش دامنه تأثیر رسانههای جمعی، بالأخص ماهواره، اینترنت و سایر فناوریهای اطلاعرسانی، جامعه اطلاعاتی، امروزه بعدی جهانی پیدا کرده و افراد در پی پدیده جهانیشدن و تجدد و نیز گسترش محدوده انتخاب افراد و افزایش فردگرایی، سبکهای زندگی متفاوتی ایجاد میکنند که گاهی از نسل پیشین خود بسیار فاصله دارد، همانگونه که اینگلهارت صنعتی شدن و مدرنیزاسیون را دو مفهوم کلیدی در تغییرات اجتماعی بهطور اعم و تغییرات ارزشی بهطور اخص دانسته و در این باب میگوید رشد سطوح توسعه اقتصادی، سطوح بالاتر آموزش و اشاعه رسانههای جمعی منجر به تغییر در مهمترین ارزشها میشود (فراری[21]،2000 به نقل از زارع و اصل روستا،81:1384). وی به این نکته نیز اشاره دارد که تفاوتهای دیرپا در یادگیریهای فرهنگی، نقش مهمی در نحوه رفتار و تفکر مردم ایفا میکند (اینگلهارت، 16:1382).
مدل نظری تحقیق
در این تحقیق، به بررسی جایگزینی نسلی و تأثیر آن بر منش و عملکرد و درنتیجه سبک زندگی در افراد پرداخته میشود و فرض اصلی این مقاله این است که ابعاد سبک زندگی با جایگزینی نسلی آنها ارتباط دارد و تغییرات نسلی موجب تغییرات در سبک زندگی آنان شده است بر این اساس، مدل دیاگرام مطالعه حاضر بر اساس نظریه بوردیو و اینگلهارت را بدینصورت میتوان ترسیم نمود:
میدان جایگزینی نسلی و افزایش سرمایه |
ذوق سنتی← تجدد توده ← نخبه |
عملکرد سبک زندگی |
در این تحقیق، ساختار زمینه، درآمد خانوار، سرمایه فرهنگی و سن گرفته شده است و به بررسی تغییرات بین نسلی زنان و دختران در ابعاد سبک زندگی آنها پرداخته میشود. لازم به ذکر است نمرات بعد مصرف فرهنگی و اوقات فراغت را با توجه به تئوری بوردیو به پنج گروه کاملاً توده، توده، میانمایه، نخبه و کاملاً نخبه و بعد مدیریت بدن و الگوی خرید را با توجه به تئوری نسلی اینگلهارت به پنج دسته خیلی سنتی، سنتی، میانمایه، مدرن و خیلی مدرن تقسیم نمودهایم.
فرضیهها
فرضیه اول: بین ابعاد سبک زندگی مادران و دختران تفاوت معناداری وجود دارد.
فرضیه دوم: بین سرمایه فرهنگی و ابعاد سبک زندگی رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه سوم: بین درآمد خانوار و ابعاد سبک زندگی رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه چهارم: بین تحصیلات و ابعاد سبک زندگی رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه پنجم: بین سن و ابعاد سبک زندگی رابطه معناداری وجود دارد.
تعریف نظری و عملیاتی متغیرهای مستقل و وابسته
در نظر بوردیو سرمایه فرهنگی عبارت از شناخت و ادراک فرهنگ و هنرهای متعالی، داشتن ذائقه خوب و شیوههای عمل متناسب است. بااینحال لامونت و لاریو معتقدند که خود وی نیز برداشت روشنی از این مفهوم ندارد و بیشتر مایل هستند تا تعریف وی را چنین خلاصه کنند: «نشانههای فرهنگی نهادینهشده از قبیل نگرشها، ترجیحات، دانش رسمی، رفتارها، اهداف و اعتبارات ارزشمند که برای ایجاد انحصار اجتماعی و فرهنگی استفاده میشوند.» (فاضلی،36:1384)
سرمایه فرهنگی به سه بعد تجسمیافته، عینی و نهادی تفکیک شده است. گویههای سنجش سرمایه فرهنگی نهادینهشده شامل تحصیلات فرد و والدین او، سرمایه فرهنگی تجسمیافته شامل مهارتهای فرد و سرمایه فرهنگی عینیت یافته شامل اقلام و امکانات شخص در منزل پدری او است.
- ابعاد سبک زندگی (متغیر وابسته)
به دو دلیل شاخصهای سبک زندگی بیشتر از عرصه مصرف فرهنگی استخراج شدهاند. دلیل اول این است که مصرف فرهنگی غالباً کمتر از بقیه انواع فعالیتها مستلزم هزینه است و قدرت انتخاب افراد نیز در این زمینه زیاد است. ثانیاً دیدگاه بوردیو درباره اینکه طبقات بالا خود را با استفاده از فرهنگ متعالی از بقیه طبقات متمایز میکنند سبب شده است تا بسیاری از پژوهشگران نظریه وی را دوباره بیازمایند (فاضلی،127:1382)
سلیقه فرهنگی افراد در سه حوزه موسیقی، کتاب و فیلم سنجیده شده و افراد با توجه به مجموع نمرات کسبشده به پنج گروه خیلی توده، توده، میانمایه، نخبه و خیلی نخبه تقسیم شده است.
در مقیاس مصرف موسیقیایی، موسیقی سنتی ایرانی، موسیقی پاپ ایرانی با صبغۀ موسیقی سنتی و موسیقی کلاسیک غربی، معرف ژانرهای موسیقایی نخبه گرایانه و همچنین موسیقی پاپ ایرانی(کوچهبازاری)، موسیقی مردمی و محلی، موسیقی مذهبی، موسیقی پاپ ایرانی با صبغۀ موسیقی پاپ غربی، موسیقی زیرزمینی ایرانی، موسیقی پاپ غربی اعم از جاز، بلوز، راک و سایر موسیقیهای تند و پرهیجان غربی، معرف ژانرهای موسیقایی عامیانه است.
در مقیاس مصرف سینمایی، فیلمهای مستند، فیلمهای تاریخی ـحماسی، فیلمهای انتقادی ـاجتماعی و فیلمهای علمی-تخیلی معرف ژانرهای سینمایی نخبهگرایانه است. همچنین فیلمهای جنگی و رزمی، فیلمهای اکشن (پرماجرا) ، فیلمهای مذهبی، فیلمهای کمدی و طنز، رمانسها و فیلمهای عاشقانه، فیلمهای پلیسی و جنایی، معرف فیلمهای عامیانه است.
در مقیاس مصرف ادبی، کتابهای شعر و ادبیات، سیاسی و فلسفی، علمی، تاریخی و زندگینامه معرف کتابهای نخبهگرایانه و نیز کتابهای داستانهای عشقی، رمان، مذهبی، علوم غریبه و روانشناسی و تربیتی معرف کتابهای عامیانه میباشند.
در این مقیاسها، به دلیل همجهت نبودن گویههای مربوط به مصرف فرهنگی نخبهگرایانه و عامیانه با استفاده از دستور کدگذاری مجدد گویهها را با یکدیگر همجهت کردیم.
اوقات فراغت مجموعهای از اشتغالات است که افراد آن را پس از آزاد شدن از الزامات شغلی، خانوادگی و اجتماعی بهمنظور استراحت، تفریح، توسعه اطلاعات، آموزش غیرانتفاعی و مشارکت اجتماعی به کار میبرند (کفاشی و دیگران،120:1389) و انتخاب فعالیتهای فراغتی در زمان فراغت، نشانهای از ارزشهای فرهنگی و قریحهی فرد است.
نمره پاسخگویان نیز به پنج گروه کاملاً توده، توده، میانمایه، نخبه و کاملاً نخبه تقسیم شده است.
در این مقیاس گویه مطالعه و یا تألیف میکنم، به کنسرت موسیقی میروم، از کامپیوتر یا اینترنت استفاده میکنم، موسیقی مینوازم، به تئاتر میروم، در کارهای خیریه شرکت میکنم، به کلاسهای آموزشی و تقویتی میروم و از موزهها و گالریها بازدید میکنم معرف سلیقهی فراغتی نخبهگرایانه میباشند و همچنین تلویزیون نگاه میکنم یا به رادیو گوش میدهم، موسیقی گوش میدهم، به سفرهای سیاحتی میروم، به کافی شاپ میروم، در پارک یا کوچه و خیابان قدم میزنم، به دیدار خویشاوندان و اقوام میروم، در پارتیها و مهمانیها شرکت میکنم، در هیئتهای مذهبی شرکت میکنم، استراحت میکنم، با دوستانم ملاقات میکنم، به سینما میروم، با ماشین در شهر میگردم، به زیارت اماکن متبرکه میروم معرف سلیقهی فراغتی عامیانه است.
در این مقیاس، به دلیل همجهت نبودن گویههای مربوط به سلیقه فراغتی نخبهگرایانه و عامیانه با استفاده از دستور کدگذاری مجدد گویهها را با یکدیگر همجهت نمودیم.
مدیریت بدن به معنای نظارت و دستکاری مستمر ویژگیهای ظاهری و مرئی بدن است. لازم به ذکر است نمای ظاهری بدن مشتمل بر همه ویژگیهای سطحی پیکر است ازجمله طرز پوشش و آرایش که برای خود و برای افراد دیگر قابلرؤیت است و بهطورمعمول آنها را بهعنوان نشانههایی برای تفسیر کنشها به کار میگیرند (گیدنز،144:1387).
این مفهوم به کمک معرفهای کنترل وزن (از طریق ورزش، رژیم غذایی و دارو)، دستکاری پزشکی (جراحی بینی و پلاستیک) و میزان اهمیت دادن به مراقبتهای بهداشتی و آرایشی (استحمام روزانه، آرایش مو، آرایش یا اصلاح صورت، استفاده از عطر، ادوکلن و دئودورانت زیر بغل، آرایش ناخن و لنز رنگی برای خانمها) و نوع پوشش (لباسهای بدننما) به یک شاخص اساسی تبدیل شده است (ارمکی و چاوشیان،64:1382) و نمره افراد به پنج گروه خیلی سنتی، سنتی، میانمایه، مدرن و خیلی مدرن تقسیم شده است.
در این مقیاس، به دلیل همجهت نبودن گویههای مربوط به مدیریت بدن سنتی و مدرن با استفاده از دستور کدگذاری مجدد گویهها را با یکدیگر همجهت نمودیم.
برای سنجش و اندازهگیری متغیر الگوی خرید لباس و عملیاتی کردن آن از ملاکهای انتخاب لباس و مکان انتخاب لباس استفاده شده و افراد در پنج گروه کاملاً سنتی، سنتی، میانمایه، مدرن و کاملاً مدرن قرار گرفتند.
در این مقیاس، گویههای مد، قیمت بالا، خارجی بودن و مارکدار بودن و جذابیت و تک بودن معرف سبک مدرن در خرید و گویههای عرف جامعه، راحتی و سلامت و دوام و کیفیت معرف سبک سنتی در خرید بوده است.
در این مقیاس نیز به دلیل همجهت نبودن گویههای مربوط به الگوی خرید سنتی و مدرن با استفاده از دستور کدگذاری مجدد گویهها را با یکدیگر همجهت کردیم.
روششناسی
روش پژوهش، پیمایش و ابزار مورداستفاده برای گردآوری دادهها، پرسشنامه است. پرسشنامه مذکور حاوی اطلاعات مربوط به متغیرهای زمینهای و اطلاعات مرتبط با شاخصهای تعریفشده برای متغیرهای موردتوجه در فرضیههاست.
برای اعتبار پرسشنامه، علاوه بر سعی در انجام دقیق پیشینه تحقیق و مشاوره با اساتید درزمینه منطبق بودن محتوای سؤالات با ویژگیهای مورد انتظار، پس از تکمیل پرسشنامه، پیمایشی مقدماتی انجامشده برخی گویههای نامناسب حذف و برخی گویههای مناسب به سؤالات افزوده شد و سؤالات نهایی انتخاب و پرسشنامه تنظیم گردید. بدین ترتیب از اعتبار صوری پرسشنامه تا حد زیادی اطمینان حاصل گردید. همچنین پس از تکمیل پرسشنامه در یک نمونه کوچک (30 نفر)، اقدام به احتساب ضریب آلفای کرونباخ مقیاسهای پرسشنامه گردید که ضرایب نشاندهنده پایایی ابزار گردآوری و همسازی و پایداری درونی نسبتاً بالای سازهها داشت.
جامعه آماری این تحقیق، زنان متأهل و دختران مجرد 15 سال به بالای آنها در شهر یزد میباشند که طبق آمار سال 1385 تعداد زنان 75-15 سال در شهر یزد تقریباً 164464 نفر بوده است که حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران باید تقریباً 384 نفر باشد. بدینصورت با استفاده از نمونهگیری دومرحلهای از 200 مادر که دارای دختر مجرد بالای 15 سال بودند خواسته شد که خودشان و دخترشان پرسشنامه را تکمیل نمایند.به این صورت که در مرحله اول بلوکهای شهری بهعنوان خوشه انتخاب و از بین خوشهها با روش نمونهگیری خوشهای تعدادی از خوشهها به روش تصادفی انتخاب شدند و در مرحله دوم در داخل بلوکها به روش سیستماتیک نمونهها را انتخاب کردیم بدینصورت که از بین اعداد یک تا نه بهتصادف یکی را برگزیدیم. عدد واسط را یازده گرفته و هر یازده خانه در صورت داشتن دختر مجرد پرسشنامه را تکمیل کردیم.
یافتههای پژوهش
الف) یافتههای توصیفی:
بر اساس یافتههای پژوهش، اکثر دختران نمونه در بازه سنی 24-15 و اکثر مادران در بازه سنی 49-40 سال هستند، اکثراً متولد شهرند، در منزل شخصی زندگی میکنند و دارای درآمد بین 500 هزار تا یکمیلیون تومان میباشند. سرمایه فرهنگی عینیت یافته، تجسمیافته و نهادینهشده در دختران بیشتر از مادران است. اغلب دختران دارای مدرک تحصیلی لیسانس و اغلب مادران دارای مدرک تحصیلی دیپلم هستند.
ü وضعیت سرمایه فرهنگی پاسخگویان
وضعیت سرمایه فرهنگی کل پاسخگویان در جدول شماره 1 آمده است که نشان میدهد اکثریت دختران (5/78 درصد) دارای سرمایه فرهنگی متوسط و اکثریت مادران (3/71 درصد) دارای سرمایه فرهنگی پائینی دارند. درنهایت میزان سرمایه فرهنگی کل در مادران کمتر از دختران است .
ü وضعیت ابعاد سبک زندگی
توزیع پاسخگویان برحسب سلیقه موسیقیایی آنان نشان میدهد در میان دختران، بیشترین علاقه به موسیقی پاپ ایرانی با صبغه پاپ غربی (76 درصد) و کمترین علاقه به موسیقی مذهبی-آیینی (23 درصد) است درحالیکه در میان مادران، بیشترین علاقه به موسیقی مذهبی-آیینی (7/42 درصد) و کمترین علاقه به موسیقی کلاسیک غربی (1/5 درصد) است.
در مورد سلیقه ادبی بیشترین علاقه دختران به مطالعه کتابهای رمان (5/64 درصد) و کمترین علاقه به کتابهای سیاسی و فلسفی و مذهبی(5/7 درصد) اما در مادران، بیشترین علاقه به مطالعه کتابهای مذهبی(9/45 درصد) و کمترین علاقه به کتابهای سیاسی و فلسفی (6/8 درصد) است.
همچنین بیشترین تفاوت سلیقه سینمایی آنها نیز در میزان علاقه به فیلمهای مذهبی و خانوادگی میباشد که مادران بیش از دختران به این نوع فیلمها علاقه دارند.
همانگونه که مشاهده میگردد مقایسه سلیقه مادران و دختران در مصرف فرهنگی خود نشان از ضعف سلیقه مذهبی دختران نسبت به مادران دارد.
در مورد نحوه گذران اوقات فراغت دادهها بیانگر آن است که بیشترین تفاوت در نحوه گذران اوقات فراغت مربوط به گوش دادن موسیقی و سپس استفاده از کامپیوتر و اینترنت است که دختران بسیار بیش از مادران در اوقات فراغت خود به آنها میپردازند.
درزمینه کنترل وزن نیز یافتههای تحقیق نشان میدهد بیشترین تفاوت در میزان استفاده از رقص و حرکات ایروبیک جهت کنترل وزن است و دختران بیش از مادران برای کنترل وزن خود به آن میپردازند.
توزیع پاسخگویان برحسب روشهای بهداشتی، آرایشی و زیبایی نیز نشاندهنده آن است که میزان توجه و اهمیت دختران به روشهای بهداشتی و آرایشی و زیبایی بیش از مادران میباشد.
درزمینه نوع پوشش میتوان گفت پوشیدن شلوارهای جین در دختران بیشترین رواج و مانتوهای بلند و گشاد کمترین رواج را دارد درحالیکه مادران، از چادر بیشترین استفاده و از مانتوهای مانکنی کمترین استفاده را میکنند.
در رابطه با الگوی خرید لباس، توزیع پاسخگویان برحسب مکانهای خرید بیانگر آن است که دختران اکثر اوقات از پاساژها و مغازههای بزرگ و مادران از بازار خرید میکنند.
همچنین توزیع پاسخگویان برحسب معیارهای خرید نیز نشان میدهد که بیشترین تفاوت در میزان اهمیت آنها به معیار جذابیت و تک بودن و سپس مد است که در دختران بیشتر موردتوجه قرار دارد.
ü وضعیت مصرف فرهنگی پاسخگویان
مقایسه دادههای به دست آمده از مصرف فرهنگی دختران و مادران نشان میدهد 26 درصد دختران و 3/5 درصد مادران در مصرف فرهنگی خود به سبک توده نزدیکتر هستند. 3/71 درصد دختران و 5/89 درصد مادران دارای مصرف فرهنگی بهصورت تلفیقی از سبک توده و نخبه هستند و 8/2 درصد دختران و 3/5 درصد مادران نیز در مصرف فرهنگی خود به سبک گروه نخبهها تمایل دارند.
مقایسه دادهها نشان میدهد در هر دو گروه بیشترین درصد فراوانی، مربوط به افرادی است که مصرف فرهنگی آنها تلفیقی از سبک نخبه و توده میباشند، اما درصد گرایش دختران به مصرف فرهنگی توده بیشتر است زیرا به دلیل مقتضیات سنیشان، بیشتر به موسیقیهای پاپ ایرانی با صبغه پاپ غربی، موسیقیهای زیرزمینی، به رمان و داستانهای عشقی، فیلمهای کمدی و طنز، رمانسها و عاشقانهها علاقه دارند که در گروه توده قرار گرفتهاند.
ü وضعیت اوقات فراغت پاسخگویان
یافتهها نشان میدهد که 4/26 درصد دختران و 7/38 درصد مادران اوقات فراغت خود را به سبک گروه توده جامعه میگذرانند. 3/70 درصد دختران و 3/61 درصد مادران در حد میانمایه و 3/3 درصد دختران و 3/61 درصد مادران در گذراندن اوقات فراغت خود به سمت گروه نخبه جامعه متمایل هستند.
نگاه اجمالی به یافتههای جدول فوق بیانگر آن است که اکثریت کاربران اوقات فراغت خود را به سبکی تلفیقی از توده و نخبه میگذرانند و بیشتر تمایل به سبک توده جامعه دارند.
توزیع پاسخگویان برحسب میزان توجه به مدیریت بدن نشان میدهد بیشتر دختران (8/50 درصد) در مدیریت بدن خود بهصورت تلفیقی از سنتی و مدرن عمل میکنند درحالیکه اکثر مادران (2/49 درصد) بهصورت سنتی عمل میکنند.
ü وضعیت الگوی خرید لباس
دادها نشان میدهد که الگوی خرید لباس 2/20 درصد دختران و 8/59 درصد مادران به سبک سنتی جامعه نزدیک است. 3/54 درصد دختران و 9/34 درصد مادران در حد میانمایه و 1/3 درصد دختران و 3/5 درصد مادران به سمت گروه مدرن جامعه متمایل هستند..
با مقایسه یافتهها مشاهده میشود الگوی خرید لباس اکثر دختران (3/54 درصد) شامل تلفیقی از سبک سنتی و مدرن است که بیشتر گرایش آنها به سبک مدرن است. اما بیشتر مادران (3/51 درصد) دارای الگوی خرید سنتی هستند.
ب) نتایج استنباطی:
ü مقایسه ابعاد سبک زندگی
شاخص |
میانگین (بین 100- 0) |
مقدار تی |
sig |
|
دختران |
مادران |
|||
مصرف فرهنگی |
6/45 |
2/51 |
1/7 |
00/0 |
اوقات فراغت |
1/45 |
5/42 |
5/3 |
00/0 |
مدیریت بدن |
2/51 |
1/32 |
9/12 |
00/0 |
الگوی خرید لباس |
9/52 |
1/39 |
1/10 |
00/0 |
نتیجه آزمون تی مستقل در جدول شماره 1 نشان میدهد که تفاوت معنیداری در سطح 05/0 بین میانگین ابعاد سبک زندگی در بین مادران و دختران وجود دارد.
ابعاد سبک زندگی |
سرمایه فرهنگی |
|||
دختران |
مادران |
|||
r |
Sig |
r |
sig |
|
مصرف فرهنگی |
224/0 |
004/0 |
000/0 |
997/0 |
اوقات فراغت |
047/0 |
540/0 |
115/0- |
142/0 |
مدیریت بدن |
191/0 |
011/0 |
488/0 |
000/0 |
الگوی خرید لباس |
182/0 |
016/0 |
422/0 |
000/0 |
نتیجه آزمون پیرسون در جدول فوق نشان میدهد که همبستگی مثبت و معناداری بین سرمایه فرهنگی و ابعاد مصرف فرهنگی، مدیریت بدن و الگوی خرید لباس در دختران و ابعاد مدیریت بدن و الگوی خرید لباس مادران وجود دارد.
فرضیه سوم: میزان درآمد خانوار با ابعاد سبک زندگی رابطه دارد.
آزمون همبستگی اسپیرمن در جدول زیر نشان میدهد که همبستگی مثبت و معنیداری بین درآمد خانوار و مدیریت بدن، الگوی خرید و سبک زندگی دختران وجود دارد. در مورد مادران نیز در شاخص مراقبتهای بهداشتی و آرایشی و زیبایی در بعد مدیریت بدن و مکانهای خرید در بعد الگوی خرید لباس با درآمد همبستگی مثبت و معنیداری مشاهده شد.
شاخص |
درآمد خانوار |
|||
دختران |
مادران |
|||
r |
Sig |
r |
sig |
|
مصرف فرهنگی |
088/0 |
2/0 |
099/0 |
2/0 |
گذران اوقات فراغت |
097/0- |
1/0 |
083/0- |
2/0 |
مدیریت بدن |
178/0 |
014/0 |
170/0 |
024/0 |
الگوی خرید لباس |
236/0 |
001/0 |
189/0 |
01/0 |
فرضیه چهارم: بین تحصیلات با ابعاد سبک زندگی رابطه معناداری وجود دارد.
شاخص |
تحصیلات پاسخگو |
|||
دختران |
مادران |
|||
r |
Sig |
r |
sig |
|
مصرف فرهنگی |
415/0 |
00/0 |
022/0- |
7/0 |
گذران اوقات فراغت |
146/0- |
051/0 |
101/0 |
1/0 |
مدیریت بدن |
082/0 |
2/0 |
317/0 |
00/0 |
الگوی خرید لباس |
119/0- |
1/0 |
247/0 |
001/0 |
جدول فوق میزان همبستگی تحصیلات پاسخگویان را با ابعاد سبک زندگی نشان میدهد. نتایج نشاندهنده آن است که بین تحصیلات و مصرف فرهنگی دختران و ابعاد مدیریت بدن و الگوی خرید لباس مادران رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
فرضیه پنجم: بین سن با ابعاد سبک زندگی رابطه معناداری وجود دارد.
شاخص |
سن |
||||
دختران |
مادران |
||||
r |
sig |
r |
sig |
||
مصرف فرهنگی |
411/0 |
00/0 |
266/0 |
00/0 |
|
گذران اوقات فراغت |
130/0- |
08/0 |
018/0 |
8/0 |
|
مدیریت بدن |
014/0 |
8/0 |
366/0- |
00/0 |
|
الگوی خرید لباس |
118/0- |
1/0 |
355/0- |
00/0 |
|
نتایج آزمون همبستگی پیرسون بین سن و ابعاد سبک زندگی در جدول شماره 5 ارائه شده است. نتایج در مورد دختران نشان میدهد که بین سن دختران و مصرف فرهنگی همبستگی مثبت و معنیداری وجود دارد. در مورد مادران بین سن و نوع مصرف فرهنگی همبستگی مثبت و معنیدار و با مدیریت بدن و الگوی خرید همبستگی منفی وجود دارد.
بهمنظور تبیین هر یک از ابعاد سبک زندگی بر اساس متغیرهای مستقل از رگرسیون چند متغیره به روش گامبهگام[22] استفاده شد. 3 متغیر (شامل سن، درآمد، سرمایه فرهنگی) به معادله رگرسیونی وارد شد که نتایج در جداول زیر نشان داده شده است.
طبق جدول شماره 6 نتایج نشان میدهد در بعد مصرف فرهنگی دختران دو متغیر سن و سرمایه فرهنگی با ضریب همبستگی 472/0R= و ضریب تعیین 223/0 در مدل باقی ماندند که این ضرایب بیانگر آن است که حدود 22 درصد از واریانس مصرف فرهنگی در معادله رگرسیونی توسط این متغیرها تبیین میشود و در مورد مادران تنها متغیر سن با ضریب همبستگی 268/0R= و ضریب تعیین 072/0 توانسته2/7 درصد از تغییرات این بعد را تبیین نماید.
در بعد مدیریت بدن دختران تنها سرمایه فرهنگی با ضریب همبستگی 192/0R= و ضریب تعیین 037/0 توانسته 7/3 درصد از کل تغییرات را تبیین کند و در مورد مادران به ترتیب دو متغیر سرمایه فرهنگی و سن با ضریب همبستگی 552/0R= و ضریب تعیین 305/0 در مدل باقی ماندند که 5/30 تغییرات این بعد را تبیین میکنند. لازم به ذکر است تأثیر سن تأثیری کاهنده است.
در بعد الگوی خرید لباس دختران تنها متغیر درآمد در مدل باقیمانده که با ضریب همبستگی241/0R= و ضریب تعیین 058/0 توانسته 8/5 تغییرات را تبیین کند در مورد مادران نیز به ترتیب دو متغیر سرمایه فرهنگی و سن در مدل باقی ماندند که ضریب همبستگی آنها با الگوی خرید لباس برابر با 489/0=R و ضریب تعیین برابر با 239/0 بهدستآمده و این ضرایب بیانگر آن است که حدود 9/23 درصد از واریانس این بعد در معادله رگرسیونی توسط این متغیرها تبیین میشود. لازم به ذکر است سن بر روی این بعد تأثیر کاهنده دارند.
نتیجهگیری
جامعه ایران در سالهای گذشته، همگام با دگرگونیهای ساختی و فنی و پیوند گسترده با جامعه جهانی، و همچنین آشنایی با سامانه ارزشهای نوین در گسترده جهانی، با دگرگونیهای مهمی روبهرو بوده است (موحد و عباسیشوازی،68:1385).
تحقیق حاضر کوشش تجربی- نظری، مبنی بر مقایسه ابعاد سبک زندگی بین دو نسل مادران و دختران و رابطه بعضی عوامل با آنها بود. برای انجام این بررسی، مطالعات نظری انجام شد و با تکیهبر آراء و نظریههای بوردیو و اینگلهارت کوشش شد به آزمون فرضیات تحقیق پرداخته شود. جامعه آماری شامل زنان متأهل و دختران مجرد 15 سال به بالای آنها در شهر یزد بودند.
با توجه به اینکه این تحقیق بر پایه تئوریهای پییر بوردیو و اینگلهارت استوار است، بعد مصرف فرهنگی و اوقات فراغت را با توجه به تئوری بوردیو به پنج گروه کاملاً توده، توده، میانمایه، نخبه و کاملاً نخبه و بعد مدیریت بدن و الگوی خرید را با توجه به تئوری نسلی اینگلهارت به پنج دسته کاملاً سنتی، سنتی، میانمایه، مدرن و کاملاً مدرن تقسیم نمودهایم که نتایج زیر به دست آمد:
مقایسه نمرات مصرف فرهنگی مادران و دختران بیانگر آن است که در هر دو گروه بیشترین درصد فراوانی، مربوط به افرادی است که مصرف فرهنگی آنها تلفیقی از سبک نخبه و توده میباشند (5/89 درصد مادران و 3/71 درصد دختران)، اما درصد گرایش دختران به مصرف فرهنگی توده (26 درصد) بیشتر است.
توزیع پاسخگویان برحسب اوقات فراغت نیز بیانگر آن است که اکثریت کاربران اوقات فراغت خود را به سبکی تلفیقی از توده و نخبه میگذرانند(3/61 درصد مادران و 3/70 درصد دختران) و بیشتر تمایل به سبک توده جامعه دارند.
اکثریت دختران (8/50 درصد) در مدیریت بدن خود بهصورت تلفیقی از سنتی و مدرن عمل میکنند درحالیکه اکثر مادران (2/49 درصد) بهصورت سنتی عمل میکنند.
همچنین توزیع پاسخگویان نشان میدهد الگوی خرید اکثر دختران (3/54 درصد) شامل تلفیقی از سبک سنتی و مدرن است که بیشتر گرایش آنها به سبک مدرن است اما بیشتر مادران (8/59 درصد) دارای الگوی خرید سنتی هستند.
از دیگر نتایج این تحقیق آن است که همبستگی مثبت و معنیداری بین درآمد با مدیریت بدن و الگوی خرید لباس مادران و دختران وجود دارد که شاید تا حدودی تأییدکننده دیدگاه بوردیو (1984) در خصوص منش و عادتهای متمایز در بین طبقات مختلف در خصوص مصارف مختلف است.
نتایج بهدستآمده بیانگر آن است که بین درآمد خانوار و مصرف محصولات فرهنگی همبستگی وجود ندارد که این منطبق است بر نظریه مصرف التقاطی فرهنگی پیترسون که معتقد است در دنیای جدید دیگر نمیتوان مصرف کالاهای متعالی فرهنگی را مختص طبقات بالای اجتماعی دانست و بالعکس.
از دیگر نتایج بهدستآمده آن است که همبستگی مثبت و معنیداری بین سرمایه فرهنگی کل با مصرف فرهنگی، مدیریت بدن و الگوی خرید لباس دختران و مدیریت بدن و الگوی خرید لباس مادران وجود دارد.
به نظر بوردیو(1984) سبکهای زندگی محصول منظم سرمایه فرهنگی هستند که تحقیق ما نیز این رابطه را در بعضی ابعاد سبک زندگی نشان میدهد.
دیگر یافتههای این تحقیق نشاندهنده آن است که بین مصرف فرهنگی و تحصیلات دختران همبستگی مثبت و معنادار وجود دارد و مصرف فرهنگی در گروه تحصیلی فوقلیسانس و دکتری به سمت نخبه تمایل دارد. همچنین بین معیارهای خرید و تحصیلات آنان همبستگی منفی و معناداری وجود دارد. اما در مادران بین تحصیلات و مدیریت بدن و نیز الگوی خرید آنان همبستگی مثبت و معنیداری مشاهده شد که مدیریت بدن و الگوی خرید آنان در گروه تحصیلی فوقلیسانس و دکتری به مدرنتر شدن گرایش دارد.
پاول دیمگیو[23] با مایکل اوسیم[24] نیز در 1978 در پژوهش خود قاطعانه اعلام میدارند که تحصیلات، مهمترین عامل در ارتقای مصرف فرهنگی است، زیرا تحصیلات به «عمق ادراک» و «میزان شناخت» میافزاید و ارتقای قوه شناخت موجب رشد تواناییهای زیباشناختی در افراد میشود که بهتبع آن محصولات فرهنگی متعالیتری را استفاده خواهند نمود (خادمیان،144:1387). و ازاینجهت تحصیلات تأثیر مهم و کتمان ناپذیری بر سبک زندگی فرهنگی فرد خواهد داشت که در اینجا نیز تحصیلات با مصرف فرهنگی دختران همبستگی مثبت و معناداری دارد و مصرف فرهنگی دختران با سطح تحصیلات بالاتر به سمت نخبهتر شدن گرایش مییابد.
همچنین نتایج آزمون همبستگی پیرسون بین سن و ابعاد سبک زندگی در مورد دختران نشان میدهد که بین سن دختران و مصرف فرهنگی همبستگی مثبت و معنیداری و با معیارهای خرید آنها همبستگی منفی وجود دارد. بهطوریکه با افزایش سن نوع مصرف فرهنگی در حوزه موسیقی و فیلم و ادبی به سبک گروه نخبه نزدیک میشود و در معیارهای خرید هم با افزایش سن، معیارهای عرف و راحتی و دوام و کیفیت در خرید اهمیت مییابد. در مورد مادران نیز همبستگی معنیداری بین تمامی ابعاد بهجز گذران اوقات فراغت با سن مشاهده شد که سن با مصرف فرهنگی همبستگی مثبت و با مدیریت بدن و الگوی خرید همبستگی منفی دارد.
همانگونه که نتایج این تحقیق نشان میدهد همانند بسیاری از تحقیقات موجود، بین ابعاد سبک زندگی دو نسل مادران و دختران تفاوت معناداری وجود دارد همانگونه که اینگلهارت در کتاب ارزشمند «تحول فرهنگی در جوامع پیشرفته صنعتی» به این نتیجه میرسد که نگرش گروههای سنی جوانتر با نگرشهای گروههای سنی بزرگتر تفاوت دارد. زیرا با تغییر شرایط محیط اقتصادی-اجتماعی اولویتهای ارزشی نسل جوان متفاوت با نگرشهای نسل پیش از خود خواهد بود. همچنین همانگونه که بوردیو نیز معتقد است تمایز دوران مدرنیته منجر به شکلگیری میدانهای گوناگونی شده و عمل کنشگر در هر میدان، بنا به جایگاه فرد در میدان، سرمایه، تجربیات شخصی در جریان جامعهپذیری، دوره زمانی و قدرت میدان در آن دوره شکل میگیرد. اگرچه در اکثر مواقع، برای توضیح ذوق کنشگر، ویژگیهای میدان تعیینکننده هستند اما درصورتیکه ویژگیهای میدان تغییر نکرده باشد باید برای درک دگرگونی فرد به ذوق وی رجوع کرد.
درهرحال با یک مقایسه اجمالی بین مادران و دختران میتوان گفت باوجوداینکه در هر دو گروه درصد افرادی که با هر دو سبک زندگی میکنند، قابلتوجه میباشند، اما درصد گرایش مادران به سبک زندگی سنتی و درصد گرایش دختران به سبک زندگی مدرن بیشتر است و علیرغم وجود موارد تضاد یا اختلاف میان دختران و مادران در بسیاری از ابعاد سبک زندگی، هماهنگیهایی نیز میان این دو نسل دیده میشود.
پیشنهادها
تفاوت نسلی مسئله ای است که همیشه وجود داشته وتا حدودی غیر قابل اجتناب است اما درسالهای اخیر به جهت اینکه این تفاوت ها از حدومرز معمولی فراتر رفته جنبه آسیبی به خود گرفته است.که این مسئله میتواند سبب عدم درک فرزندان از سوی والدین وبروز تعارضها واختلافات خانوادگی گرددلذا شناخت دقیق ابعاد مختلف این تفاوت ومیزان آن وعلل واسباب این پدیده مارا در برنامه ریزیها وسیاستگذاری های آموزشی، فرهنگی، تربیتی و......... یاری رساند:
1-پیشنهاد میگردد تا پژوهشهای بیشتری با این عنوان در شهرهای دیگر صورت گیرد تا با مقایسه نتایج به شناخت کاملی درخصوص ابعاد مختلف این مسئله ومیزان وعلل آن در سطح ملی دست یابیم.
2-همچنین لازم است این تحقیقات از طریق روشهای کیفی ویا کمی –کیفی به صورت ترکیبی انجام گیرد تا عمق پدیده وعلل وشرایط واقعی آن مورد بررسی وشناخت قرار گیرد.
3-برنامه ریزان آموزشی، فرهنگی و تربیتی در آموزش وپرورش، دانشگاهها و وسایل ارتباط جمعی همچنین نهاد های دینی ومذهبی مسئله تفاوت نسلی وپیامدهای آن را مورد توجه قرار داده وسعی نمایندبا آموزشهای کاربردی وبکارگیری محتوای آموزشی مناسب سعی در کاهش این تفاوتها نمایند.
4-اطلاع رسانی واگاهی بخشی به والدین وفرزندان از وجود این تفاوتهای غیر قابل اجتناب مخصوصا در دنیای امروزی میتواند به هضم بهتر این مسئله وبرخورد مناسب با آن وتلاش برای نزدیکی به یکدیگر منجر شود رسانه ها ونهادهای فرهنگی وآموزشی میتواند دراین زمینه نقش مهمی ایفا نمایند.