نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استاد گروه جامعهشناسی، واحد علوم تحقیقات تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
2 استاد مدعو گروه جامعهشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Present study was conducted as a sociological research on violence against Iranian and Armenian married women within a group of women from Tehran and Iravan. Accordingly, 184 Iranian women and 33 Armenian women subjected to violence were studied as an available sample that had referred to court, Forensics, consultation and non-profit centers supporting women. 228 Iranian and 112 Armenian women who had not referred to aforementioned centers were selected and adjusted to the first group in terms of age and time of marriage. The present study is a descriptive and correlative research in which the questionnaires of violence against women, gender socialization, supports and social capitals and mental health are employed. The findings of the study showed that Armenian women referring to court suffer from more violence than control group. Their gender socialization, accessibility to the capitals and social supports have been better than that of those in control group. Mental health of those Armenian women referring to court has been less than the control group and they suffered from severe depression. Availability of social capitals and support have been pivotal factors preventing their husbands from hurting their wives and following the sexual patterns has resulted in doing the act of violence against Armenian women more than before. Results of the study also showed that Iranian women referring to court – compared to control group- are more likely to be exposed to different kinds of violence applied by their husbands. Gender socialization and their access to social capital and support are higher than that of control group. Those Iranian women referring the court seem to have less mental health when compared to control group. Meanwhile, access to social capital and support has led into less violence – from any sort- applied by their husbands. And following the gendered paradigm has accelerated the rate of the violence applied by Iranian husbands. Capitals, social support, gender socialization have played a dominant role in anticipating the rate of different types of violence applied by Iranian men.
کلیدواژهها [English]
خشونت علیه زنان در ابعاد خانگی ( خانوادگی ) و اجتماعی ( عمومی) آن، چه در جوامع توسعهیافته و چه در جوامع در حال توسعه همواره به عنوان یک دغدغه و آسیب مطرح بوده که طیف آن از جامعة صنعتی تا جوامع عقب مانده بر اساس مؤلّفههای فرهنگی و بومی متغیر است. زنان در طی تاریخ و در بسیاری از نقاط جهان به دلیل درک نادرست از حقوق انسانی و دلایل دیگر، همواره مورد اجحاف قرار گرفته و برای سرکوب ایشان، نزدیکترین ابزار اعمال خشونت بوده است. امروزه با وجود پیشرفتهای صنعتی جوامع، رشد تمدن و فرهنگ آنها و توسعة علم و تکنولوژی، هنوز پدیدة خشونت خانوادگی یک معضل جهانی به شمار میآید. در عصر کنونی که جهان وارد هزاره جدید میلادی شده است، نه تنها خشونت از زندگی زنان رخت بر بسته است، بلکه گزارشهای تکان دهنده از حوادث، آمار، اطلاعات و اخبار از گوشه و کنار جهان ارائه میشود که نشان از نقض حقوق بشر دربارة زنان دارند و از این حقیقت تلخ پرده بر میدارد که فقط اشکال و صور خشونت علیه زنان تغییر کرده است و ماهیت آن کماکان پابرجاست ( شکربیگی و مستع، 1393 ).
خشونت شوهران علیه زنان با هر نامی که خوانده شود، تأثیرات مختلفی دارد، این اثرات را میتوان در سه سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی تقسیم کرد. واضح است که در میان این سطوح افتراق وجود ندارد و هر کدام از تأثیرات در هر یک از سطوح به همراه خود زنجیرهای از پیامدها را بهدنبال خواهد داشت که سطوح دیگر را متأثر میکند. در سطح فردی، خشونت شوهران علیه زنان منجر به خودسوزی و خودکشی زنان، تأثیرات منفی گسترده بر صحت و سلامت جسمی، روانی و دفاعی زنان، در خطر افتادن و از بین رفتن استقلال زنان و متعاقب آن به وجود آمدن احساس خود کمبینی میشود. در سطح خانوادگی خشونت شوهران علیه زنان میتواند به طلاق، انحراف زن، فرار زن از منزل و اختلال در سلامت روانی کودکان منجر شود. از سوی دیگر، در سطح اجتماعی نیز خشونت شوهران علیه زنان میتواند مسبب از دست دادن کرامت انسانی در اجتماع و بهوجود آمدن احساس ناتوانی در آنها، محرومیت از حقوق اساسی و اولیه انسانی و به طریقی مشابه، تداوم تبعیض و خشونت در نسلهای بعدی شود( علیوردینیا، ریاحی و فرهادی،1390 ).
اگر چه در آمارهای رسمی ایران و ارمنستان، به آمار خشونت علیه زنان اشارهای نشده است، پژوهشها نشاندهندة دامنة گستردهای از اعمال انواع خشونتها علیه زنان از سوی همسرانشان در سراسر جهان است. در ایران نیز بررسیهای گوناگون شیوع همسرآزاری 38 – 27% گزارش شده است و خشونت علیه زنان ایرانی شامل انواع خشونتهای فیزیکی، روانی، جنسی و اقتصادی بوده است ( حسینزاده، نوح جاه وحقیقیزاده،1389؛ صالحی و مردی علیان، 1385؛ سیفزاده وقنبری برزیان،1392؛ خاقانی فرد، 2014).
در ارمنستان خشونت علیه زنان توسط همسرانشان، معمولترین نوع خشونت خانوادگی است. طبق نتایج بهدست آمده از تحقیق جامعهشناختی خشونت خانگی و طلاق در ارمنستان و در چارچوب برنامة مبارزه با خشونت جنسیّتی در قفقاز جنوبی و با حمایت صندوق جمعیت سازمان ملل و دولت نروژ انجام شده، خشونت خانگی یک ترکیب بسیار پیچیده است. این موضوع به انتظارات اجتماعی و رفتاری فرد و نیز موقعیت اجتماعی – سیاسی و عمومی جامعه و فقدان قوانین خشونت خانگی ارتباط دارد (اوهانیان و ایتک[1]، 2011)
محققان اجتماعی معتقد هستند که رابطة بین مجرم و قربانی در خشونت خانوادگی و خشونت مردان علیه همسرانشان بیابهام و صریح نیست، قربانی دیر یا زود در جایگاه مجرم قرار میگیرد، این فقط یک مسأله فمنیستی نیست، بلکه خشونت مردان علیه همسرانشان در سراسر جهان و ارمنستان یک مسأله جدی اجتماعی است که اگر پیشگیری نشود، میتواند به نسل جدید منتقل شود. در نهایت، باید به ارزشهای اصلی و پایهای جامعه توجه کرد، یعنی احترام به فردیت و شأن انسانها؛ در سیستم آموزشی و تحصیلی[2] تحقیقات اجرا شده در ارمنستان، خشونت خانوادگی را تأیید نمیکنند، که البته این به تنهایی کافی نیست. باید مکانیسمهایی برای دفاع و محافظت از زنان قربانی وجود داشته باشد. امروزه به واسطة اجرای بند 225 قانون مدنی جمهوری ارمنستان زنان آسیبدیده و مطلقه و کودکانشان معمولاً محل سکونت خود را از دست میدهند[3].
. طبق پژوهشی که صندوق جمعیت ملل در سال ( 2010 ) در میان 2763 زن ارمنی متأهل انجام داده است، افرادی که از سوء استفاده خشونت همسرانشان رنج میبرند، ترجیح میدهند که این مسأله را در سکوت پنهان کنند و تنها 15% از آنها به انواع آزارهایی اشاره میکنند که همسرانشان علیه آنها به کار میبرند. البته، پیش از این پژوهش، بر اساس تحقیق منتشر شده در سال ( 2007 ) که بر روی 1006 زن ازدواج کرده توسط مرکز حقوق بشر زنان در مرکز سیاستگذاری آمار «تورپاینجان» در دانشگاه آمریکایی ارمنستان انجام شده است، تقریباً همة پاسخدهندگان اعتقاد داشتند که خشونت روانی بسیار بدتر از خشونت فیزیکی است و 66% از پاسخدهندگان تجربة آسیب روانی در اغلب یا برخی اوقات از سوی همسرانشان داشتهاند، 27% آنها گزارش دادهاند که تجربة خشونت فیزیکی نه چندان شدید را داشتهاند و 6% اغلب اوقات تجربة خشونت فیزیکی وخیم را گزارش دادهاند که 10% آنها اعمال خشونت فیزیکی شدید از سوی همسرانشان را در نتیجه تحریک همسرانشان از سوی مادر شوهران خود دانستهاند. همچنین زنان آسیبدیده با سطوح تحصیلاتی بالاتر و شاغل تمایل بیشتری داشتند که اعمال انواع خشونتها از سوی همسرانشان بر علیه آنها را تحت هیچ شرایطی توجیه نکنند و گزارش دهند[4].
در آگوست سال 2007، در طول 6 ماه خط مشاوره تلفنی راهاندازی شده توسط مرکز حقوق زنان در ارمنستان 380 تماس تلفنی داشتهاند که 114 مورد آن یعنی پیش از 50%، خشونت خانوادگی را گزارش دادهاند. 41% زنان مورد اعمال خشونتهای فیزیکی از سوی همسرانشان بودهاند، 4% خشونت جنسی را گزارش دادهاند. این آمار در شرایطی ارائه میشود که بیشتر زنان ارمنی به این خط تلفن دسترسی ندارند. هزینه تبلیغ برای این خط تلفن نیز از موانعی است که موجب میشود عده زیادی از زنان از وجود چنین خدماتی اطلاع نداشته باشند. بدون این خدمات وضعیت قربانیان خشونت خانوادگی به مراتب بدتر است[5].
هار[6] ( 2007 ) تحقیقی با عنوان «همسرآزاری در تاجیکستان» انجام داده است. نتایج این بررسی نشان میدهد 2/54% زنان پاسخگو دست کم یک نوع از خشونت فیزیکی را از سوی همسرانشان تجربه کردهاند. این میزان دربارة خشونت جنسی به 75% افزایش مییابد. 30 / 58% این زنان هم خشونت فیزیکی و هم خشونت جنسی را متحمل شدهاند.
علیوردینیا، ریاحی و فرهادی ( 1390 ) در پژوهش خود تحت عنوان« تحلیل اجتماعی خشونت شوهران علیه زنان: مدل نظری و آزمونی تجربه» نشان دادند که هر چه میزان دسترسی زنان به منابع اقتصادی بیشتر باشد، اعمال خشونت شوهرانشان علیه آنها افزایش مییابد، و هر چه زنان بیشتر به نقشهای جنسیّتی مردسالارانه معتقد باشند، خشونت کمتری از سوی شوهرانشان تجربه میکنند.
سیفزاده و قنبری برزیان ( 1392 ) در پژوهش خود در بررسی نقش خشونت بر میزان طلاق در میان زنان نشان دادند که اعمال انواع خشونتهای فیزیکی، روانی، جنسی و اقتصادی از مهم ترین عواملی است که موجب مراجعة زنان آسیبدیده به دادگاههای خانواده میشوند و درخواست طلاق میدهند.
عباسزاده، سعادتی و دلیرهروی ( 1391 ) در پژوهش خود در سنجش میزان همسرآزاری و عوامل مؤثر بر آن با تأکید بر سرمایة اجتماعی نشان دادند که زنان مورد تحقیق 58% مورد اعمال خشونت روانی، 29% خشونت فیزیکی، 11% خشونت جنسی و 33% خشونت اقتصادی از سوی همسرانشان قرار گرفتهاند. و همچنین بین سرمایة اجتماعی و حمایتهای اجتماعی و اعمال انواع خشونتها از سوی مردان علیه همسرانشان رابطة معنادار منفی وجود دارد، بدین معنا که هر چه میزان دسترسی زنان به سرمایهها و حمایتهای اجتماعی بیشتر باشد اعمال خشونت از سوی همسرانشان کمتر خواهد بود. همچنین در میان نظریات تبیینکنندة خشونت مردان علیه همسرانشان، سه جریان فکری به لحاظ تاریخی و نظری از اهمیت شایان توجهی برخوردارند. اولیناندیشمندان این حوزه متأثر از نظریات مارکسیستی بر این باور بودند که به واسطة ساختار ثروت در جوامع غربی و نظام خانوادگی توزیع نابرابر منابع ثروت بین شوهران و همسرانشان، عامل خشونت شوهر علیه زن است. علاوه بر توزیع نابرابر منابع، نظریة جامعهپذیری فمنیستی، تبیین دیگری ارائه داده است که نظریه منابع را تکمیل کرد. بر این اساس هم آمیزی روابط قدرت در خانواده و جامعه و پیوند آنها با هنجارهای فرهنگی، اعمال خشونت علیه زن را مشروع میکند (ییلو و بوگارد[7]،1988).
اگر چه دو نظریه یاد شده از ریشة جامعهشناختی برخوردار بودند، نظریة سوم از روانشناسی زاده شد و در میان جامعهشناسان رشد یافت. نظریة یادگیری اجتماعی به عنوان سومین جریان مهم بر این اعتقاد بود که شیوههای برخورد با مشکلات زناشویی، ریشه در تجربیات کودکی فرد دارد، به طوری که مشاهده خشونت در دوران کودکی فرد را برای خشونت کردن یا مورد خشونت قرار گرفتن آماده میکند. به این منظور تحقیق حاضر میکوشد تا جریانهای نظری ذکر شده را در یک مدل نظری چندگانه با هم ترکیب کند و ارتباط این نظریات را با نظریة سلامت روان دربارة خشونت مردان علیه همسرانشان تبیین کند. نظام خانواده مانند هر نظام یا واحد اجتماعی دیگری دارای نظامی اقتداری است و هر کس که به منابع مهم خانواده بیشتر از دیگران دسترسی دارد میتواند سایر اعضاء را به فعالیت در جهت امیال خود وا دارد. گود[8] ( 1971 ) معتقد است افراد بسیار قدرتمند خانواده کمتر از دیگران به اعمال قدرت از طریق خشونت بدنی دست میزنند. بر اساس این دیدگاه، بین پایگاه اجتماعی – اقتصادی و سرمایههای اجتماعی و حمایتهای اجتماعی زن و قدرت او در ساختار خانواده رابطة مستقیمی وجود دارد.
هر چه دسترسی زنان به منابع و سرمایههای اقتصادی اجتماعی کاهش یابد، این نابرابری جنسیّتی در خانواده افزایش مییابد و زنان از عرصة تصمیمگیری کنار گذاشته میشوند. وقتی زنان نسبت به شوهران خود منابع و سرمایههای اجتماعی اقتصادی و حمایتهای اجتماعی بیشتری در اختیار داشته باشند، توان آنها برای به کرسی نشاندن خواستههایشان افزایش مییابد. این افزایش توان به خوبی در فرآیند تصمیمگیری درون خانواده رخ میدهد. آنها بیشتر در تصمیمگیریها شرکت میکنند، نسبت به پذیرش اعمال خشونت از سوی همسرانشان گرایش منفیتری خواهند داشت. اما نباید از یاد برد که همین «شرکت در فرآیند تصمیم گیری در خانواده» با هنجارهای جامعه مردسالار و نگرشها و نقشهای جنسیّتی حاکم و آموخته شده ناسازگار است که مطابق با نظریة جامعهپذیری جنسیّتی، (مارتین،[9] 2003 ؛ فایرستون[10] و وگا، 2003؛ سیف زاده و قنبری برزیان،1392 ) زنان و مردان نقشهای جنسیّتی متفاوتی را دریافت میکنند و رفتار والدین با فرزندان متأثر از قالبهایی است که از آن به عنوان کلیشههای جنسیّتی تعبیر میشود که بر طبق این باورهای جنسیّتی، مردان ویژگیهایی مانند پرخاشگری استقلال، واقعبینی دارند و زنان ضعیف، منفعل و وابسته به مردان هستند، از این منظر خشونت به عنوان یک ویژگی در نقش مردانه تعریف شده و اعمال آن بر زنان امری طبیعی تلقی میشود، و میتواند به افزایش خشونت علیه زنان منجر شود. از طرفی، دسترسی بیشتر زنان به این منابع در مقایسه با همسرانشان سبب میشود نسبت به بروز خشونت حساستر شوند و این شکل از سازمانبندی خانواده توسط هنجارها، نقشها و ایدئولوژیهای جنسیّتی که از خلال فرآیند جامعهپذیری تثبیت شده و بسط یافته است سازگار نخواهد بود و هنجارهای سنّتی را بیشتر زیر پا خواهند گذاشت و بیشتر با استفاده و دسترسی به سرمایههای اجتماعی اقتصادی برای مخالفت ورزیدن با باورها و عقاید جنسیّتی و سلطه پایدار مردانه و اعمال خشونت مردان علیه همسرانشان مخالفت خواهند ورزید.
نظریه یادگیری اجتماعی آلبرت بندورا در اعمال خشونت مردان علیه همسرانشان معتقد است که رفتار از دو طریق آموخته میشود، یا از طریق پاداش دادن به اعمال ( یادگیری ابزاری ) یا از طریق مشاهدة آگاهانه یا تصادفی رفتار دیگران ( مدلسازی). بنابراین، کودکانی که از هر طریقی میآموزند که خشن باشند، شاید الگوی آموخته شده را در دوران بزرگسالی نیز ادامه دهند و پیامدهای سوء بر آینده آنها میگذارد. بر این اساس زنانی که در کودکی در معرض خشونت قرار میگیرند رفتار خشن را یاد میگیرند و احتمال مداخله و ورود آنها به مشاجرات و دعواها زیاد میشود و همچنین میتواند به افزایش خشونت مردان علیه همسرانشان منجر شود. زمانی که کودک خشونت والدین را میبیند نه تنها آنها را یاد میگیرد، بلکه آنها را به شیوة خود تفسیر میکند ( مکوارد[11]، 1997 ). این تفسیر پایه نگاه فرد به واقعیتهای اجتماعی میشود و دختری که شاهد کتک خوردن مادرش بوده است، خواهد دانست که این مجازات حاصل تخطی مادر از هنجارهای پدر است، بنابراین از همان ابتدا هنجارهای پدر به عنوان هنجارهای برتر در ذهن او نقش میبندد و سنگ بنای پذیرش هنجارهای پدرسالارانه جامعه را در آینده خواهد گذاشت )خاقانیفرد، 2014؛ زارع شاه آبادی و ندرپور،1393 )و از طرف دیگر مردان یاد میگیرند روابط زناشویی را نوعی جنگ قدرت پیوسته بدانند که در آن همیشه یکی از طرفین باید پیروز و مسلط باشد و دیگری بازنده و تحت سلطه. بنابراین، خشونت از این طریق به عنوان وسیلهای برای بهدستگیری دوباره قدرت و اعتماد به نفس به کار گرفته میشود( کمپبل[12]،جریسا و شارپس، 2004). اما مغلوب بودن در رابطة زناشویی صرفاً برای اعمال خشونت به تنهایی کافی نیست، بلکه بار منفی مغلوب بودن است که سبب میشود مردان به تصور شخصیت از دست رفته خود به خشونت به عنوان وسیلهای برای بازیابی قدرت روی بیاورند( ویگر و رودوی[13]، 1995 ).
بر پایة نظریه سلامت روان( فیشر[14] و یی تک،2011 ) سلامت روان یکی از جنبههای مفهوم کلی سلامت است و معنای آن، قدرت آرام زیستن و با خود و دیگران در آرامش بودن، آگاهی از دورن و احساسات خود، قدرت تصمیمگیری در بحرانها و مقابله موفق با فشارهای روانی است. نتایج تحقیقات (سولی وان[15]،تی توس، هات، سوآن، فیشر و اسنو،2009؛سو آن و سولی وان،[16]2009؛ دولتیان، حسامی،ظهیرالدین، ولایی و علوی مجد،1380؛ احمدی، علی محمدیان، گلستان، باقری یزدی و شجاعیزاده، 1385؛ لوین و آماندا[17]، 2011 ).
نشان میدهد که احساس خودکم بینی و حقارت برآمده از خشونت در زنان به افسردگی شدید، تشویش، ترس و هراس، مشکلات روحی شدید و سرانجام به خودکشی آنها میانجامد. 6/ 96% از زنان مورد اعمال خشونت از سوی همسرانشان قرار گرفته از افسردگی شدید رنج میبرند و از داروهای ضد افسردگی و آرام بخشهای قوی استفاده میکنند.
دسترسی به سرمایهها و حمایتهای اجتماعی در زنان مورد خشونت قرار گرفته باعث حفظ و ارتقاء سلامت روان آنها میشود، زیرا دسترسی به سرمایهها و حمایتهای اجتماعی زنان را در برابر استرسها و مشکلات و پیامدهای سوء خشونت همسرانشان محافظت میکند و از طریق افزایش احساس خود ارزشمندی، شناخت توانمندیهای خود، دستیابی به سطح بالای آگاهی جنسیّتی، حقوقی و خانوادگی، پیشرفت و تکامل فردی، بهبود کیفیّت زندگی فردی، اجتماعی و خانوادگی خود و کنترل بر امور باعث کاهش و محدود کردن اعمال انواع خشونتها از سوی همسران خود میشوند، همچنین باعث حفظ و ارتقاء سلامت روانشان در برابر اعمال خشونتهای همسرانشان است. همچنین نگرشهای جنسیّتی در شکلگیری شخصیت و رفتار زنان اثرات منفی بر جای گذاشته است، مجموعه این تفاوتها بین دو جنس که در نتیجة نحوة جامعهپذیری و شرطیسازی نقشهای جنسیّتی است نه تنها باعث اعمال خشونت مردان علیه همسرانشان میشود و باعث کاهش و آسیب رساندن به سلامت روان زنان میشود. بلکه سلامت روان زنان را شدیداً تمدید میکند ( تایواری،فونگ،یون،یوک وپانگ[18]، 2010 ).
در تحقیقات گذشته پژوهشگر با توجه به نقش مهم جامعهپذیری، سرمایههای اجتماعی و حمایتهای اجتماعی ادراک شده در میزان مورد خشونت قرار گرفتن زنان ایرانی در دو گروه دادگاهرفته و گروه کنترل، به مطالعة رابطة متغیرهای یادشده با انواع خشونت و سلامت روان اقدام کرده است. همچنین زنانی را که به علت مورد خشونت قرار گرفتن به دادگاه مراجعه کردهاند در انواع خشونت، جامعهپذیری سرمایههای اجتماعی و حمایتهای اجتماعی ادراک شده با زنان گروه کنترل مقایسه کرد و به عبارت دیگر در پی یافتن این بود که آیا زمانی که از سرمایههای اجتماعی و حمایتهای خانوادگی و سلامت روان بیشتری برخوردارند، دارای جامعهپذیری متفاوتی هستند و خشونت مردان را کمتر پذیرفتهاند، بیشتر به دادگاه مراجعه میکنند یا آنها در مقایسه با گروه کنترل مورد خشونت بیشتری قرار گرفتهاند و از سلامت روان کمتری برخوردارند. در تحقیق حاضر پژوهشگر به بحث و بررسی دربارۀ متغیرهای مطرح شده در بین زنان ارمنی خشونت دیدهای که به دادگاه مراجعه کردهاند و گروه کنترل اقدام کرده است، همچنین میزان دسترسی به سرمایههای اجتماعی و حمایتهای اجتماعی، جامعهپذیری جنسیّتی و سلامت روان را در میان زنان خشونتدیدهای مقایسه کرده که به دادگاه مراجعه کردهاند و زنان ارمنی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه نکردهاند را با زنان ایرانی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه نکردهاند، مقایسه کرده است.
فرضیههای پژوهش عبارت بودند از:
1- زنان ارمنی و ایرانی که به دادگاه مراجعه کردهاند بیش از زنان ارمنی و ایرانی که به دادگاه مراجعه نکردهاند مورد خشونت قرار گرفتهاند.
2- بین جامعهپذیری، سرمایهها و حمایتهای اجتماعی با انواع خشونت مردان علیه همسرانشان رابطه وجود دارد.
3- بین سلامت روان با جامعهپذیری، حمایتها و سرمایههای اجتماعی و انواع خشونت مردان علیه همسرانشان رابطه وجود دارد.
4- زنان ارمنی و ایرانی که به دادگاه مراجعه کردهاند میزان سلامت روانشان بیش از زنان ارمنی و ایرانی است که به دادگاه مراجعه نکردهاند.
5- میزان جامعهپذیری، سرمایه و حمایتهای اجتماعی زنان ارمنی و ایرانی که به دادگاه مراجعه کردهاند، متفاوت از میزان جامعهپذیری، سرمایه و حمایتهای اجتماعی زنان ارمنی و ایرانی است که به دادگاه مراجعه نکردهاند.
روش پژوهش
روش این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود که در درجۀ اول به مقایسۀ گروهها و سپس با هدف بررسی رابطهای عوامل پیشبینی کنندۀ خشونت علیه زنان و ارتباط این عوامل با سلامت روان زنان در کشور ایران در شهر تهران و در کشور ارمنستان در شهر ایروان انجام شد. روش نمونهگیری در این پژوهش به صورت نمونۀ در دسترس بود که در شهر تهران با مراجعه به مجتمع قضایی خانواده، پزشکی قانونی و مراکز مشاوره از میان زنانی که به دلیل اختلافات خانوادگی مراجعه کرده بودند؛ زنانی انتخاب شدند که مورد انواع خشونتها از سوی همسرانشان قرار گرفته بودند و تعداد آزمودنیها 184 زن بود. و در شهر ایروان با مراجعه به دادگاه خانواده، مراکز سازمان امور زنان و انجمنهای فعال در زمینۀ خانواده و زنان، 33 زن انتخاب شدند که با شرایط ذکر شده همخوانی داشتند. همچنین در شهر تهران با توجه به 5 منطقه ( شمال، جنوب، مرکز، شرق و غرب ) شهر تهران به طور تصادفی از هر منطقه تعدادی بیمارستان، دانشگاه، مدرسه، ادارات، زنان شاغل و خانهداری انتخاب شدند که مورد خشونت از سوی همسرانشان بودند و بنا به دلایلی به مراکز ذکر شده مراجعه نکرده بودند، و تعداد آزمودنیها 220 زن بود. در شهر ایروان با مراجعه به بیمارستانها، مدارس، درب منازل، پارکها به طور تصادفی زنان شاغل و خانهدار که مورد خشونت از سوی همسرانشان قرار داشتند و بنا به دلایلی به مراکز ذکر شده مراجعهای نداشتهاند به طور تصادفی انتخاب شدند و پرسشنامهها را پر کردند و تعداد آزمودنیها 112 زن بود.
همۀ نمونههای دادگاهنرفته در تهران و ایروان از نظر سن، مدت زمان ازدواج با گروههای نخست ( دادگاهرفته در ایران و ارمنستان) همتا بودند.
ابزارهای سنجش در این پژوهش عبارت بودند از:
الف : پرسشنامۀ سنجش خشونت نسبت به زنان (حاجیحیی، 2002): این پرسشنامه دارای 32 ماده و 4 عامل است. عامل نخست (مادههای 1 تا 16) برای سنجش خشونت روانی، عامل دوم (مادههای 8 تا 17) برای سنجش فیزیکی، عامل سوم ( مادههای 28 تا 30 ) برای سنجش خشونت جنسی و عامل چهارم (مادههای 31 و 32 ) برای سنجش خشونت اقتصادی است. ضریب پایایی آلفای کرونباخ برای چهار عامل آزمون حاج یحیی به ترتیب 71 / 0، 86 / 0، 93/ 0، 92/ 0 است. اعتبار این پرسشنامه توسط چند تن از اساتید تأیید شد و ضریب پایایی درونی ( آلفای کرونباخ ) آن با استفاده از نمونۀ 30 نفری 95/0 است.
ب: پرسشنامۀ جامعهپذیری: این آزمون از 12 پرسش با پاسخهای 5 گزینه ( کاملاً موافقم، موافقم، بینظرم، مخالفم، کاملاً مخالفم ) تشکیل شده است و میزان جامعهپذیری را میسنجد. ضریب پایایی آلفای کرونباخ با استفاده از نمونۀ 30 نفری برای پرسشنامۀ جامعهپذیری 18 / 0 است ( خسروی و خاقانیفرد، 1383 ).
ج: پرسشنامۀ سرمایة اجتماعی:این پرسشنامه شامل دو بخش است.
1- پرسشنامۀ حمایتهای اجتماعی ادراک شده: این پرسشنامۀ محقق ساخته، در این پژوهش، ابزار اندازهگیری بود که برای سنجش میزان حمایت اجتماعی واقعی ادراک شده زنان بر پایه پیشینۀ پژوهشی، نگرشها و یافتههای پژوهش در زمینۀ سلامت روان با زنان فراهم آمد. این آزمون 4 پرسش با پاسخهای 5 گزینه کاملاً موافقم، موافقم، بی نظرم، مخالفم، کاملاً مخالفم است. این آزمون میزان حمایت اجتماعی ادراک شده از بیرون از خانواده کنونی ( از سوی خانوادۀ پدری و کلاً حمایت از سوی همه فامیل و بستگان) و در واقع میزان حمایت اجتماعی ادراک شدهای را میسنجد که فرد بیرون از خانواده کنونیاش انتظار دارد. همچنین ضریب پایایی پرسشنامه 82/ 0 است ( خسروی و خاقانی فرد، 1383 ).
2 – پرسشنامۀ شبکۀ ارتباطات: این پرسشنامه محقق ساخته است. این پرسشنامه شامل 4 پرسش مربوط به عضویت فرد در شبکۀ ارتباطی اجتماعی است و همانند پرسشنامۀ حمایت اجتماعی ادراک شده نمرهگذاری میشود. ضریب آلفای کرونباخ بهدست آمده در مطالعۀ حاضر برای این پرسشنامه 74/0 است. به علاوه اطلاعات جمعیتشناختی همچون میزان تحصیلات و اشتغال هم در این بخش گردآوری شد ( خسروی و خاقانی فرد، 1383).
هـ: پرسشنامۀ سلامت روان: در این پژوهش از فرم 28 سؤالی پرسشنامۀ سلامت روان استفاده شد که در سال 1979 گلابرگ آن را تهیه کرده است. پرسشنامه دارای چهار زیر مجموعۀ علائم جسمانی، اضطراب، کنش اجتماعی و افسردگی است. و هر زیر مجموعه هفت سؤال دارد نمرهگذاری به شکل طیف لیکرت است و کمترین نمره برای هر سؤال صفر و بالاترین سه است.
از این پرسشنامه به عنوان یک ابزار غربالگری در پژوهشهای متعدد استفاده شده است و هدف از استفاده از این پرسشنامه، دستیابی به طبقه تشخیصی خاصی در سلسله مراتب اختلالات روانی نیست، بلکه هدف اصلی آن تمایز بین بیماری و سلامت است( استوار، 1377). شایان ذکر است هر چه نمرۀ فرد در این پرسشنامه بالاتر باشد، فرد از سلامت روانی پایینتری بهرهمند است. در مطالعات خارجی، پرسشنامه دارای اعتبار و روایی لازم است. در ایران نیز هومن ( 1376 )، در مطالعه در میان نمونۀ ایرانی، انسجام درونی پرسشنامه را با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 84/0 گزارش کرد و در مطالعۀ حاضر، ضریب آلفای کرونباخ بهدست آمده برای پرسشنامه سلامت روان 81/0 است.
جدول 1: تی محاسبه شده برای مقایسۀ انواع خشونت در زنان ارمنی خشونتدیده مراجعه کننده به دادگاه و زنان خشونت دیدهای که به دادگاه مراجعه نکردهاند.
گزینه |
گروه |
تعداد |
میانگین |
درجۀآزادی |
تی |
سطحمعناداری |
خشونتروانی |
زنانی که به دادگاه مراجعه کردهاند |
33 |
87 / 32 |
141 |
68 /4 |
0001 /0 |
زنانی که به دادگاه مراجعه نکردهاند |
112 |
55 / 25 |
|
|
|
|
خشونتفیزیکی |
زنانی که به دادگاه مراجعه کردهاند |
33 |
96 / 20 |
141 |
09 /4 |
0001 /0 |
زنانی که به دادگاه مراجعه نکردهاند |
112 |
78 / 15 |
|
|
|
|
خشونتجنسی |
زنانی که به دادگاه مراجعه کردهاند |
33 |
38 / 5 |
141 |
27 /3 |
0001 /0 |
زنانی که به دادگاه مراجعه نکردهاند |
112 |
08 / 4 |
|
|
|
|
خشونتاقتصادی |
زنانی که به دادگاه مراجعه کردهاند |
33 |
16 /4 |
141 |
23 /3 |
0001 /0 |
زنانی که به دادگاه مراجعه نکردهاند |
112 |
23 /3 |
|
|
|
برای مقایسۀ انواع خشونت در زنان خشونتدیدۀ ارمنی که به دادگاه مراجعه داشتهاند و زنان خشونت دیدۀ ارمنی که به دادگاه مراجعه نداشتهاند از آزمون تی برای گروههای مستقل استفاده شده است. همان گونه که ملاحظه میشود مقدار تی محاسبه شده در خشونت روانی، فیزیکی، جنسی و اقتصادی به ترتیب برابر با ( 68 / 4 )، ( 09 / 4 )، ( 27 / 3 )، ( 23 / 3 ) است که این مقدارها از نظر آماری در سطح 1% معنادار هستند. به این معنا که میزان خشونت روانی، فیزیکی، جنسی و اقتصادی در زنان خشونت دیدۀ ارمنی که به دادگاه مراجعه کردهاند، بیشتر از زنان خشونت دیدهای است که به دادگاه مراجعه نکردهاند.
جدول 2: آمار توصیفی متغیرهای مربوط به اعمال انواع خشونتها در چهار گروه زنان ایرانی و ارمنی خشونت دیدۀ دادگاهرفته و دادگاهنرفته
گزینه |
گروهها |
تعداد |
میانگین |
انحراف استاندارد |
روانی |
دادگاهرفته ارمنی |
33 |
21/32 |
64/7 |
دادگاهنرفته ارمنی |
111 |
55/25 |
77/7 |
|
دادگاهرفته ایرانی |
184 |
29/39 |
46/6 |
|
دادگاهنرفته ایرانی |
220 |
45/23 |
53/7 |
|
فیزیکی
|
دادگاهرفته ارمنی |
33 |
54/20 |
02/7 |
دادگاهنرفته ارمنی |
111 |
78/15 |
06/6 |
|
دادگاهرفته ایرانی |
184 |
55/22 |
61/6 |
|
دادگاهنرفته ایرانی |
220 |
60/12 |
86/3 |
|
جنسی |
دادگاهرفته ارمنی |
33 |
24/5 |
77/2 |
دادگاهنرفته ارمنی |
111 |
08/4 |
65/1 |
|
دادگاهرفته ایرانی |
184 |
06/6 |
38/2 |
|
دادگاهنرفته ایرانی |
220 |
03/4 |
69/1 |
|
اقتصادی |
دادگاهرفته ارمنی |
33 |
03/4 |
64/1 |
دادگاهنرفته ارمنی |
111 |
23/3 |
35/1 |
|
دادگاهرفته ایرانی |
184 |
80/4 |
49/1 |
|
دادگاهنرفته ایرانی |
220 |
71/2 |
43/1 |
جدول 3: تحلیل واریانس یک سویۀ انواع خشونتهای اعمال شده از سوی مردان علیه همسرانشان در چهار گروه از زنان ایرانی و ارمنی خشونتدیدۀ دادگاهرفته و دادگاهنرفته
گزینه |
منابع پراکندگی |
درجۀ آزادی |
اف |
سطح معناداری |
خشونت روانی |
بین گروهی |
3 |
30 / 148 |
0001 /0 |
درون گروهی |
488 |
|||
کل |
491 |
|||
خشونت فیزیکی |
بین گروهی |
3 |
58 / 97 |
0001/0 |
درون گروهی |
488 |
|||
کل |
491 |
|||
خشونت جنسی |
بین گروهی |
3 |
67 /34 |
0001/0 |
درون گروهی |
488 |
|||
کل |
491 |
|||
خشونت اقتصادی |
بین گروهی |
3 |
43 /62 |
0001/0 |
درون گروهی |
488 |
|||
کل |
491 |
برای مقایسه، زنان مورد مطالعه را به 4 گروه خشونت دیدۀ ارمنی دادگاه رفته، ارمنی دادگاهنرفته، ایرانی دادگاهرفته و ایرانی دادگاهنرفته بخشبندی کردهایم. با توجه به مقدار اف بهدست آمده، بین این چهار گروه در اعمال خشونت روانی با خشونت فیزیکی، جسمی و اقتصادی تفاوت معنادار وجود دارد.
یافتههای جداول 1 و 2 و 3 نشان میدهد که زنان ارمنی و ایرانی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه کردهاند نسبت به زنان ارمنی و ایرانی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه نکردهاند، خشونت روانی، فیزیکی، جسمی و اقتصادی بیشتری را تجربه کردهاند. همچنین زنان ارمنی دادگاهنرفته نسبت به زنان ایرانی خشونتدیدۀ دادگاهنرفته خشونت روانی، فیزیکی، جسمی و اقتصادی بیشتری را تجربه کردهاند و زنان خشونتدیدهای ایرانی دادگاهرفته به نسبت زنان خشونتدیدهای ارمنی که به دادگاهها مراجعه کردهاند، خشونتهای روانی، فیزیکی و جسمی و اقتصادی بیشتری را تجربه کردهاند.
جدول 4: همبستگی محاسبه شدۀ بین انواع خشونتها با جامعهپذیری، سرمایهها و حمایتهای اجتماعی
|
جامعهپذیری |
سرمایهها و حمایتهای اجتماعی |
سطح معناداری |
خشونت روانی |
** 15 / 0 |
** 59 / 0 - |
000 / 0 |
خشونت فیزیکی |
** 28 / 0 |
** 68 / 0 - |
000 / 0 |
خشونت جنسی |
** 32 / 0 |
** 34 / 0 - |
000 / 0 |
خشونت اقتصادی |
** 22 / 0 |
** 25/ 0 - |
000 / 0 |
بر طبق جدول 4، همبستگی محاسبهشدۀبین انواع خشونت با جامعهپذیری و سرمایهها و حمایتهای اجتماعی، همانگونه که در جدول فوق مشاهده میشود، مقدار همبستگی محاسبهشدۀ بین خشونت روانی، خشونت فیزیکی، خشونت جنسی و اقتصادی بهترتیب برابر با جامعهپذیری برابر با ( 25/ 0 )، ( 28 / 0 )، ( 32 / 0 )، ( 22 / 0 )است. این مقدارها از نظر آماری 001 / 0 معنادار هستند، یعنی هر چه جامعهپذیری بیشتر باشد، اعمال انواع خشونتها از سوی مردان علیه همسرانشان بیشتر است.
مقدار همبستگی محاسبهشدۀ سرمایهها و حمایتهای اجتماعی با خشونت روانی، خشونت فیزیکی، خشونت جنسی و خشونت اقتصادی بهترتیب برابر با ( 59 / 0 - )، ( 68 / 0 - )، (34 / 0)، ( 25 / 0 - ) است. این مقدارها از نظر آماری 000 / 0 معنادار هستند؛ یعنی هر چه حمایتهای اجتماعی بیشتر باشد، خشونت علیه زنان از سوی همسرانشان کمتر است.
جدول 5: همبستگی محاسبهشدۀ بین سلامت روان با جامعهپذیری، حمایتها، سرمایههای اجتماعی و انواع خشونت
|
سلامت روان |
علائم جسمانی |
اضطراب و اختلال خواب |
کارکردهایاجتماعی |
افسردگی |
جامعهپذیری |
19 /0 |
42 0 / 0 |
38 0 / 0 - |
98 0 /0 |
27 / 0 - |
حمایتها و سرمایههای اجتماهی |
13/ 0 |
88 0 / 0 |
11 / 0 |
98 0 / 0 - |
21 / 0 - |
خشونت روانی |
35/ 0 - |
31 /0 |
37 / 0 |
13/ 0 |
25/ 0 |
خشونت فیزیکی |
45 / 0 - |
31 / 0 |
49 / 0 |
11/ 0 |
34 / 0 |
خشونت جنسی |
27 / 0 - |
64 0 / 0 |
21 / 0 |
19 0 / 0 |
29 / 0 |
خشونت اقتصادی |
28 / 0 - |
14 / 0 |
26 / 0 |
27 0 / 0 |
27 / 0 |
همانگونه که در جدول 5 ملاحظه میشود، میان سلامت روان و انواع خشونت رابطۀ معناداری وجود دارد. همچنین میان سلامت روان و جامعهپذیری ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد و میان افسردگی با جامعهپذیری و حمایتهای اجتماعی ارتباط منفی و معنادار وجود دارد. بدین معنا که هر چه اعمال انواع خشونتها از سوی مردان علیه همسرانشان بیشتر باشد، سلامت روان آنها پایینتر است و هر چه میزان پیروی از جامعهپذیری جنسیّتی بیشتر باشد، سلامت روان پایینتر است و جامعهپذیری و حمایتهای اجتماعی ارتباط معناداری با میزان افسردگی در میان زنان ندارد.
جدول 6: تی محاسبهشده برای مقایسۀ سلامت روان و خرده مقیاسهای آن در زنان خشونتدیدۀ مراجعهکننده به دادگاه زنان و خشونتدیدهای که به دادگاه مراجعه نکردهاند.
|
جنسیّت |
تعداد |
میانگین |
درجۀ آزادی |
اف |
سطح معناداری
|
سلامت روان |
زنانی که به دادگاه مراجعه کردهاند |
33 |
77/31 28/28 |
141 |
86/1 |
064/0 |
زنانی که به دادگاه مراجعه نکردهاند |
112 |
|||||
علائم جسمانی |
زنانی که به دادگاه مراجعه کردهاند |
33 |
96/7 66/6 |
141 |
11/2 |
03/0 |
زنانی که به دادگاه مراجعه نکردهاند |
112 |
|||||
اضطراب و اختلال خواب |
زنانی که به دادگاه مراجعه کردهاند |
33 |
90/7 90/5 |
141 |
52/2 |
01/0 |
زنانی که به دادگاه مراجعه نکردهاند |
112 |
|||||
کارکرد اجتماعی |
زنانی که به دادگاه مراجعه کردهاند |
33 |
67/8 96/9 |
141 |
58/1 |
11/0 |
زنانی که به دادگاه مراجعه نکردهاند |
112 |
|||||
افسردگی |
زنانی که به دادگاه مراجعه کردهاند |
33 |
22/7 83/5 |
141 |
50/1 |
13/0 |
زنانی که به دادگاه مراجعه نکردهاند |
112 |
برای مقایسۀ سلامت روان و خرده مقیاسهای آن در زنان خشونتدیدهای که به دادگاه مراجعه کردهاند و زنان خشونتدیدهای که به دادگاه مراجعه نکردهاند از آزمون تی، برای گروههای مستقل استفاده شد. همانگونه که ملاحظه میشود، مقدار تی محاسبه شده برای سلامت روان، علائم جسمانی، اضطراب و اختلال خواب، افسردگی به ترتیب برابر با ( 86 / 1 )، ( 11/ 2 )، ( 25/ 2 )، ( 58 / 1 )، ( 505 / 1 ) است. بنابراین، با 95% اطمینان میتوان گفت که علائم جسمانی و اضطراب و اختلال خواب در زنان خشونتدیدهای که به دادگاه مراجعه کردهاند، کمتر از زنان خشونتدیدهای است که به دادگاه مراجعه نکردهاند، اما در سایر متغیرها میان دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشده است.
جدول 7: آمار توصیفی سلامت روان و خرده مقیاسهای آن در چهار گروه زنان ایرانی و ارمنی خشونتدیدۀ مراجعه کننده به دادگاه و دادگاهنرفته
متغیرها |
گروهها |
تعداد |
میانگین |
انحراف استاندارد |
سلامت روانی |
دادگاهرفته ارمنی دادگاهنرفته ارمنی |
33 112 |
33/31 32/28 |
76/8 23/9 |
دادگاهرفته ایرانی دادگاهنرفته ایرانی |
184 220 |
27/39 95/27 |
88/17 56/13 |
|
علائم جسمانی |
دادگاهرفته ارمنی دادگاهنرفته ارمنی |
33 112 |
96/7 66/6 |
41/3 89/2 |
دادگاهرفته ایرانی دادگاهنرفته ایرانی |
184 220 |
92/9 39/7 |
66/5 26/4 |
|
اضطراب و اختلال خواب |
دادگاهرفته ارمنی دادگاهنرفته ارمنی |
33 112 |
87/7 90/5 |
04/4 84/3 |
دادگاهرفته ایرانی دادگاهنرفته ایرانی |
184 220 |
60/11 48/7 |
64/5 9/4 |
|
عملکرد اجتماعی |
دادگاهرفته ارمنی دادگاهنرفته ارمنی |
33 112 |
54/8 96/9 |
40/3 16/4 |
دادگاهرفته ایرانی دادگاهنرفته ایرانی |
184 220 |
75/8 58/6 |
70/4 63/3 |
|
افسردگی |
دادگاهرفته ارمنی دادگاهنرفته ارمنی |
33 112 |
93/6 83/5 |
28/4 62/4 |
دادگاهرفته ایرانی دادگاهنرفته ایرانی |
184 220 |
98/8 48/6 |
03/5 72/3 |
جدول 8: تحلیل واریانس یک سویۀ سلامت روان و خرده مقیاسهای آن در چهار گروه از زنان ایرانی و ارمنی مراجعهکننده به دادگاه و دادگاهنرفته
گزینه |
منابع پراکندگی |
درجۀ آزادی
|
اف |
سطح معناداری |
سلامت روان |
بین گروهی |
3 |
47 /21 |
01 / 0 |
درون گروهی |
488 |
|||
کل |
491 |
|||
علائم جسمانی |
بین گروهی |
3 |
95/13 |
0001 / 0 |
درون گروهی |
488 |
|||
کل |
491 |
|||
اضطراب و اختلال خواب |
بین گروهی |
3 |
71/33 |
0001 / 0 |
درون گروهی |
488 |
|||
کل |
491 |
|||
کارکرد اجتماعی |
بین گروهی |
3 |
95/17 |
0001 / 0 |
درون گروهی |
488 |
|||
کل |
491 |
|||
افسردگی |
بین گروهی |
3 |
50/13 |
0001 / 0 |
درون گروهی |
488 |
|||
کل |
491 |
یافتههای جداول و 6 و 7و8 نشان میدهد که سلامت روان زنان ارمنی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه کردهاند، نسبت به زنان ایرانی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه کردهاند در سطح بالاتری است. همچنین آنها نسبت به زنان ایرانی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه کردهاند، علائم جسمانی، عملکرد اجتماعی، افسردگی، اضطراب و اختلال خواب کمتری دارند. بین سلامت روان، علائم جسمانی و افسردگی زنان ارمنی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه نداشتهاند، نسبت به زنان ایرانی خشونت دیدهای که به دادگاهها مراجعه نداشتهاند، تفاوت معناداری مشاهده نشده است. اما تنها یک مقدار کمی نمرۀ عملکرد اجتماعی زنان ارمنی خشونتدیدهی مراجعه کننده به دادگاه نسبت به زنان ارمنی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه نکردهاند، از سطح بالاتری بهرهمند بودهاند. همچنین زنان ایرانی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه کردهاند، نسبت به زنان ایرانی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه نداشتهاند، سطح سلامت روان پایینتر، علائم جسمانی افسردگی، عملکرد اجتماعی، اضطراب؛ اختلال خواب بالاتری را تجربه کردهاند.
برای مقایسه، زنان مورد مطالعه را به چهار گروه خشونتدیدهی ارمنی و ایرانی دادگاهرفته و خشونتدیدۀ ارمنی و ایرانی دادگاهنرفته بخشبندی کردهایم. با توجه به مقدار تی بهدست آمده بین این چهار گروه در سلامت روان و خرده مقیاسهای آن فقط در اضطراب و اختلال خواب تفاوت معناداری وجود دارد و در سایر موارد تفاوت معناداری وجود ندارد.
جدول 9: تی محاسبهشده برای مقایسۀ جامعهپذیری و حمایتهای اجتماعی در زنان خشونتدیدهمراجعه کننده به دادگاه و زنان خشونتدیدهای که به دادگاه مراجعه نکردهاند.
گروه |
|
تعداد |
میانگین |
درجۀآزادی |
اف |
سطح معناداری |
|
جامعهپذیری |
زنانی که به دادگاه مراجعه کردهاند |
33 |
48/34 |
141 |
30/1 |
19/0
|
|
زنانی که به دادگاه مراجعهنکردهاند |
112 |
95/ 35 |
|
|
|||
حمایتها و سرمایههای اجتماعی |
زنانی که به دادگاه مراجعهکردهاند |
33 |
87/12 |
141 |
19/2 |
03 /0 |
|
زنانی که به دادگاه مراجعهنکردهاند |
112 |
32/ 10 |
|
|
|||
برای مقایسۀجامعهپذیری و سرمایههای اجتماعی در زنان خشونتدیدهای که به دادگاه مراجعه کردهاند و زنان خشونتدیدهای که به دادگاه مراجعه نکردهاند از آزمون تی برای گروههای مستقل استفاده شد. همانگونه که ملاحظه میشود، مقدار تی محاسبه شده برای جامعهپذیری و سرمایههای اجتماعی بهترتیب برابر با ( 30 / 1 ) و ( 19 / 2 ) است. مقدار اول از نظر آماری در سطح 1 % معنادار نیست. به این معنا که در دو گروه از زنان خشونتدیدهکه به دادگاه مراجعه نکردهاند و زنان خشونتدیدهای است که به دادگاه مراجعه نکردهاند، میزان جامعهپذیری تفاوت ندارد، اما میان دو گروه از نظر میزان حمایتهای اجتماعی در سطح 1 % تفاوت معنادار وجود دارد. به این معنا که میزان حمایتهای اجتماعی در زنان خشونتدیدهکه به دادگاه مراجعه کردهاند، بیشتر از زنان خشونتدیدهای است که به دادگاه مراجعه نکردهاند.
جدول 10: آمار توصیفی حمایتها و سرمایههای اجتماعی و جامعهپذیری جنسیّتی در چهار گروه از زنان ارمنی و ایرانی خشونتدیدهای مراجعه کننده به دادگاه و دادگاهنرفته
متغیرها |
گروهها |
تعداد |
میانگین |
انحراف استاندارد |
حمایتها و سرمایههای اجتماعی |
دادگاهرفته ارمنی |
33 112 |
39/12 32/ 10 |
80/5 73/5 |
دادگاهنرفته ارمنی |
||||
دادگاهرفته ایرانی |
184 220 |
89/8 75/ 7 |
11/4 73/7 |
|
دادگاهنرفته ایرانی |
||||
جامعهپذیری جنسیّتی |
دادگاهرفته ارمنی |
33 112 |
18 / 34 84/ 35 |
78 /5 50 /5 |
دادگاهنرفته ارمنی |
||||
دادگاهرفته ایرانی |
184 220 |
04 / 34 55/33 |
10 /5 94 / 4 |
|
دادگاهنرفته ایرانی |
یافتههای جدول 10 نشان میدهد که حمایتها و سرمایههای اجتماعی زنان ارمنی خشونتدیدهای که به دادگاه مراجعه کردهاند، نسبت به زنان ایرانی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه کردهاند بیشتر بوده است. دسترسی به حمایتها و سرمایههای اجتماعی در زنان ارمنی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه نکردهاند، نسبت به زنان ایرانی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه نکردهاند بیشتر است. جامعهپذیری در زنان ارمنی خشونتدیدهای که به دادگاهها رفتهاند، نسبت به جامعهپذیری زنان ایرانی دادگاهرفته بیشتر است و میزان جامعهپذیری زنان خشونتدیدهی ارمنی که به دادگاه نرفتهاند نسبت به میزان جامعهپذیری زنان خشونتدیدهای ایرانی که به دادگاهها نرفتهاند بیشتر است.
جدول 11 : تحلیل واریانس یک طرفه جامعهپذیری جنسیّتی و سرمایههای اجتماعی در چهار گروه از زنان ارمنی و ایرانی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه کرده و نکردهاند.
گزینه |
منابع پراکندگی |
درجۀ آزادی
|
اف |
سطح معناداری |
جامعهپذیری جنسیّتی |
بین گروهی |
3 |
51/3 |
01 / 0 |
درون گروهی |
488 |
|||
کل |
491 |
|||
سرمایه و حمایتهای اجتماعی |
بین گروهی |
3 |
34 / 14 |
000 / 0 |
درون گروهی |
488 |
|||
کل |
491 |
برای مقایسۀ جامعهپذیری و حمایتهای اجتماعی در زنان خشونتدیدۀ ارمنی و ایرانی مراجعهکننده به دادگاه و زنان خشونتدیدۀ ارمنی و ایرانی که به دادگاه مراجعه نکردهاند از تحلیل واریانس یک طرفه استفاده شد، نتایج نشان داد که میان زنان خشونتدیدۀ ارمنی و ایرانی مراجعهکننده به دادگاه و زنان خشونتدیدۀ ارمنی و ایرانی که به دادگاه مراجعه نکردهاند از نظر جامعهپذیری و حمایتهای اجتماعی با احتمال 99% تفاوت معنادار وجود دارد.
نتیجهگیری
در فرضیۀ1 پیشبینی شده بود، زنان ارمنی و ایرانی که به دادگاه مراجعه کردهاند بیش از زنان ارمنی و ایرانی که به دادگاه مراجعه نکردهاند، مورد خشونت قرار گرفتهاند. یافتههای پژوهشهای پیشین خاقانی فرد( 2014)، خاقانیفرد ( 1390 )، خسروی و خاقانی فرد، (1389 )، نشان داد که زنان خشونتدیدۀ ایرانی که به دادگاهها مراجعه کردهاند، نسبت به زنان خشونتدیدۀ ایرانی که به دادگاهها مراجعه نکردهاند، بیشتر مورد اعمال انواع خشونتها از سوی همسرانشان بودهاند. یافتههای پژوهش حاضر نشان داده است که زنان ارمنی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه کردهاند، بیش از زنان خشونت دیدۀ ارمنی که به دادگاهها مراجعه نکردهاند مورد اعمال انواع خشونتها از سوی همسرانشان بودهاند. همچنین زنان ارمنی دادگاهنرفته، نسبت به زنان ایرانی دادگاهنرفته، انواع خشونتهای اعمال شدۀ بیشتری را از سوی شوهرانشان تحمل کردهاند. ولی زنان خشونتدیدۀ ایرانی دادگاهرفته نسبت به زنان خشونتدیدۀ ارمنی که به دادگاهها مراجعه کردهاند، خشونتهای فیزیکی، روانی، جنسی و اقتصادی بیشتر را تجربه کردهاند. هر دو گروه نمونۀ ارمنی و ایرانی اذعان داشتهاند که اعمال خشونت فیزیکی از سوی همسرانشان باعث آسیب و ناراحتیهای جدی جسمانی و روانی در آنها شده است، اما شایان ذکر است که اعمال خشونت روانی در هر چهار گروه ارمنی و ایرانی وجود داشته است و اثرگذاری آن بر زنان بیش از اثرگذاری خشونتهای دیگر است.
زنان ارمنی خشونتدیدهکه به دادگاهها مراجعه نکردهاند و تعداد مراجع آنها نسبت به زنان ایرانی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعهای نداشتهاند بیشتر است. میتوان این گونه تبیین کرد که زنان ارمنی بیش از زنان ایرانی خشونتدیدهترجیح میدهند که این مسأله را در سکوت پنهان کنند و دربارۀ علنی کردن خشونت همسرانشان علیه آنها 88% اعتقاد داشتند که بهتر است خشونت خانوادگی به عنوان یک امر خصوصی مدیریت شود تا اینکه به مقامات گزارش شود و آنها معتقد بودند که تحقیر یک زن از طریق اعمال انواع خشونتها از سوی همسرانشان یک امر موقتی است و خشونت خانوادگی بخش جداییناپذیری از زندگی خانوادگی از همان دوران کودکی است و زنان با تحصیلات بالاتر و شاغل تمایل بیشتری داشتند که خشونت همسرانشان بر علیه خودشان را تحت هیچ شرایطی توجیه نکنند(اسدی،مناسکانیال و پاپازیان، 1390 ).
و بر همین اساس، میتوان بیان کرد که علت اینکه زنان خشونتدیدۀ ایرانی بیش از زنان خشونتدیدۀ ارمنی به دادگاهها مراجعه کردهاند، تفاوت در سطح نگرش و دیدگاه آنها نسبت به مسأله اعمال خشونت همسرانشان علیه آنها است و کمتر به سکوت و عدم گزارش به مقامات دولتی تمایل دارند و آن را به عنوان بخش جداییناپذیری از زندگی خانوادگی شان نمیدانند.
نتایج یک آمارگیری انجام شده در سال 2008 بر روی 1000 ارمنی که توسط سازمان عفو بینالمللی انجام شده، نشان داد که از هر 10 خانواده 3 زن از خشونتهای فیزیکی اعمال شده توسط همسرش رنج میبرد و تقریباً بیش از دو سوم آنها خشونتهای روانی شدیدی را تجربه کردهاند ( خاقانی فرد، 2014).
در فرضیۀ 2 پیشبینی شده بود که بین جامعهپذیری، سرمایه و حمایتهای اجتماعی با اعمال خشونت مردان علیه همسرانشان رابطۀ معناداری وجود دارد. نتایج تحقیق نشان داد که هر چه میزان جامعهپذیری بیشتر باشد، اعمال انواع خشونتها از سوی مردان علیه زنان بیشتر است.
احسانی ( 1389 )، معتقد است که جامعهپذیری جنسیّتی اهمیت بسیار زیادی در شکلگیری شخصیت و رفتار و عقاید افراد دربارۀ وظایف انجام شده توسط آنها دارد. مفروضات جامعه و افراد دربارۀ نقش مطلوب آنها، معمولاً با عوامل جامعهپذیری از جمله خانواده، مدرسه و غیره تقویت میشود. باید خاطر نشان کرد که خشونت مردان علیه همسرانشان و پذیرفتن آن توسط زنان ناشی از الگوهای جامعهپذیری جنسیّتی است که تبعیض جنسیّتی را در جوامع عمیقتر میکند و به شکلگیری و ادامۀ خشونت مردان علیه همسرانشان منتهی میشود.
همچنین نتایج تحقیق حاضر نشان داد که هر چه حمایتهای اجتماعی بیشتر باشد، اعمال خشونت مردان علیه همسرانشان کمتر است، نتایج تحقیق (حسینزاده، نوحجاه وحقیقیزاده، 1392؛ شریفیان، 1385؛ عباسزاده؛ سعادتی ودلیر هروی،1391) نشان دادند که هر چه میزان دسترسی زنان مورد خشونت قرار گرفته به سرمایهها و حمایتهای اجتماعی خانوادگی ادراک شده بیشتر باشد، کمتر در معرض اعمال انواع خشونتها از سوی همسرانشان قرار میگیرند. در تحقیق حاضر چه دربارۀ زنان آسیب دیدۀ ایرانی و هم دربارۀ زنان آسیبدیدۀ ارمنی نشان داده شد که دسترسی به سرمایهها و حمایتهای اجتماعی خانوادگی میزان اعمال انواع خشونتها از سوی مردان علیه همسرانشان را کاهش نمیدهد که با نتایج تحقیقات گذشته همخوانی ندارد و ما میتوانیم آن را به درک، تعریف و تفسیر متفاوت زنان از اعمال خشونتهای مردان علیه آنها بدانیم و اثرات مخرب روانی، جسمی و اجتماعی خشونت مردان علیه زنان بهقدری وسیع و گسترده است که حمایتها و سرمایههای اجتماعی خانوادگی هم نتوانسته است از حجم و اعمال انواع خشونتهای مردان علیه همسرانشان بکاهد و آن چه که حائز اهمیت است، دسترسی به سرمایهها و حمایتهای اجتماعی نتوانسته است در تعریف، تفسیر و درک زنان آسیبدیده از خشونت همسرانشان تفسیری به وجود آورد و این نشاندهندۀ اثرات مخرب و منفی اعمال خشونت مردان علیه همسرانشان است.
در فرضیۀ 3 پیشبینی شده بود که بین سلامت روان با جامعهپذیری، حمایتها و سرمایههای اجتماعی و انواع خشونت مردان علیه همسرانشان رابطه وجود دارد. یافتههای تحقیق حاضر نشان میدهد که میان سلامت روان و انواع خشونتهای مردان علیه همسرانشان ارتباط معنادار و مثبتی وجود دارد، به این معنا که هر چه اعمال انواع خشونتها از سوی مردان علیه زنان ارمنی بیشتر باشد، سلامت روان آنها پایینتر است. نتیجه دربارۀ وضعیت سلامت روان زنان ایرانی خشونتدیده از سوی همسرانشان را شاهد بودیم. همچنین هر چه میزان پیروی از الگوهای جامعهپذیری جنسیّتی بیشتر باشد، سطح سلامت روان زنان ارمنی پایینتر بوده است که با نتایج زنان ایرانی همخوانی داشته است.
نتایج تحقیقات نشان داده است که زنان ارمنی دادگاهرفته و گروه کنترل از جامعهپذیری جنسیّتی بالاتری نسبت به زنان ایرانی برخوردار بودهاند و به تبع نسبت به زنان ایرانی از خشونتهای بیشتری رنج میبردهاند. در میان زنان ارمنی جامعهپذیری و حمایتهای اجتماعی ارتباط معناداری با میزان افسردگی آنها ندارد. زیرا میزان افسردگی که در نتیجه اعمال انواع خشونتهای مردان علیه زنان است، به قدری بالا و تأثیرگذار است و اثرات مخرب روانی، اجتماعی و جسمانی و خانوادگی در پی دارد که حمایتها و سرمایههای اجتماعی زنان خشونتدیده میتواند سطح آن را کاهش دهد و این به خودی خود نشاندهندۀ این موضوع است که مهمترین عامل افسردگی زنان ارمنی خشونتدیده در هر دو گروه اعمال خشونت از سوی همسرانشان است، بهویژه اعمال خشونتهای روانی از سوی همسرانشان علیه آنها.
نتایج تحقیقات طاهرخانی ( 1393 )، رشتی (1392) نشان میدهد که شیوع افسردگی در میان 301 زن ( که در معرض اعمال انواع خشونتها از سوی همسرانشان قرار داشتهاند به صورت زیر بوده است. 7/82% آنها افسردگی خفیف، 82% آنها افسردگی در سطح میانگین و 20% افسردگی مزمن داشتهاند و احتمال پدیدار شدن علائم افسردگی برای زنانی که در دو سال گذشته در معرض خشونت خانگی بودهاند 59% گزارش شده است.
در فرضیۀ 4 پیشبینی شده بود که میزان سلامت روان زنان خشونتدیدۀ ارمنی و ایرانی دادگاهرفته بیش از سلامت روان زنان خشونتدیدۀ ارمنی و ایرانی دادگاهنرفته است. تحقیقات پیشین خاقانی فرد (2014 )، خاقانی فرد (1390 )، نشان داد که زنان ایرانی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه کردهاند، نسبت به زنان خشونتدیدۀ ایرانی که به دادگاهها مراجعهای نداشتهاند، سلامت روانی کمتری را تجربه کردهاند. یافتههای تحقیق حاضر نشان میدهد سلامت روان زنان ارمنی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه کردهاند، نسبت به زنان ارمنی خشونتدیدهای که به دادگاه مراجعه نکردهاند، سلامت روانی کمتری را تجربه کردهاند. همچنین سلامت روان زنان ارمنی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه کردهاند، نسبت به زنان ایرانی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه کردهاند، بالاتر است. شاید این مسأله را بتوان این گونه بیان کرد که زنان در ارمنستان و بهخصوص در شهر ایروان نسبت به زنان ایرانی راحتتر میتوانند از همسران خود جدا شوند و جامعه، اقوام و خانوادههایشان نسبت به این مسأله، حساسیت کمتری دارند و زودتر و با مشکلات کمتری در ارتباط با جدا شدن از خانوادۀ پدری شان و تنها زندگی کردن مواجه میشوند که این مسئلۀ جدا شدن از همسر و سپس جدا زندگی کردن از خانوادۀ پدری در بین ایرانیان مشکلتر و با موانع جدیتر مواجه هستند. بنابراین، وجود این مسائل و نگرشها و مشکلات سطح سلامت روان زنان آسیبدیدۀ ایرانی را نسبت به زنان خشونتدیدۀ ارمنی تحت تأثیر قرار میدهد و به تبع آن کاهش مییابد تا بین سلامت روان زنان ایرانی خشونتدیدۀ دادگاهنرفته با سطح سلامت روان زنان ایرانی خشونتدیده تفاوت معناداری وجود نداشته است. زیرا اعمال انواع خشونتها از سوی همسر علیه زنان مهمترین عامل در کاهش سطح سلامت روان زنان است و با توجه به نتایج بیانشده در هر دو تحقیق زنان ارمنی و ایرانی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه کردهاند، نسبت به زنان خشونتدیدۀ ارمنی و ایرانی که به دادگاه مراجعهای نداشتهاند مورد اعمال انواع خشونتهای بیشتری از سوی همسرانشان قرار داشتهاند، زیرا مهمترین علل مراجعۀ زنان ارمنی و ایرانی آسیبدیده به دادگاهها حجم بالای انواع خشونتهای اعمال شده از سوی همسرانشان علیه آنها بوده است.
در فرضیۀ 5 پیشبینی شده بود میزان جامعهپذیری جنسیّتی، سرمایهها و حمایتهای اجتماعی زنان ارمنی و ایرانی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه کردهاند، متفاوت از جامعهپذیری جنسیّتی و سرمایهها و حمایتهای اجتماعی زنان ارمنی و ایرانی خشونتدیدهای است که به دادگاهها مراجعهای نکردهاند. نتایج تحقیقات خاقانی فرد ( 2014 )، خاقانی فرد (1390 )، خسروی و خاقانی فرد ( 1389 ) نشان دادند که دسترسی به سرمایهها و حمایتهای اجتماعی در زنان آسیب دیدهای که به دادگاهها مراجعه کردهاند بیش از میزان دسترسی زنان آسیب دیدهای است که به دادگاهها مراجعهای نداشتهاند، عیناً همین نتیجه در این زمینه دربارۀ زنان ارمنی آسیب دیده مراجعهکننده به دادگاه و زنانی که به دادگاه مراجعهای نکردهاند بهدست آمده است. همچنین نتایج تحقیقات ذکر شده نشان داد که در بحث جامعهپذیری جنسیّتی در زنان خشونتدیدۀ ایرانی که به دادگاه مراجعه کردهاند و با زنان خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه نکردهاند، تفاوت معناداری وجود ندارد که عیناً همین نتیجه در تحقیق حاضر دربارۀ زنان ارمنی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه کردهاند و آنهایی که به دادگاه مراجعه نکردهاند به دست آمده است.
البته نتایج پژوهش حاضر نشان داده است که میزان دسترسی به سرمایهها و حمایتهای اجتماعی در زنان ارمنی خشونتدیدهدادگاهرفته و نرفته و همچنین جامعهپذیری جنسیّتی شان با میزان دسترسی به سرمایهها و حمایتهای اجتماعی و جامعهپذیری جنسیّتی در زنان ایرانی خشونتدیده دادگاهرفته و نرفته تفاوت معناداری دارد و بیشتر است.
در رابطه با جامعهپذیری جنسیّتی میتوان این تفاوت را اینگونه تببین کرد که زنان آسیب دیده از سوی همسرانشان ممکن است، رخداد اعمال انواع خشونت از سوی همسرانشان و تأثیر آن بر سطح سلامت روان خود و سایر بخشهای زندگی اجتماعی، فردی، خانوادگی و کودکان خود را، ناشی از جامعهپذیری جنسیّتی در محیط اطراف خود، بیشتر یا کمتر از واقعیت ادراک کنند و این میتواند نشأتگرفته از تفاوتهای فردی در میزان حساسیت زنان به این مسأله باشد.
در ارتباط با دسترسی بیشتر به سرمایهها و حمایتهای اجتماعی بیشتر زنان ارمنی آسیب دیده به دادگاه مراجعه کرده و مراجعه نکرده، نسبت به زنان ایرانی آسیب دیدهای که به دادگاه مراجعه کردهاند و زنانی که به دلایلی به دادگاه مراجعهای نداشتهاند، میتوان این گونه بیان کرد که در کشور ارمنستان با توجه به قوانین و ساختار حاکم بر جامعه و با در نظر گرفتن جمعیت کم این کشور و رشد روزافزون اقتصادی و اجتماعی ارمنستان دسترسی به سرمایههای اجتماعی و اقتصادی از جمله داشتن سطح تحصیلات عالیه و اشتغال برای همۀ زنان این کشور امری ضروری و در دسترس است و در این موارد هیچگونه تبعیضی بین زنان و مردان مشاهده نمیشود. در شرایط اقتصادی گذشته و فعلی ارمنستان و خانوادهها زنان باید برای حل مشکلات اقتصادی خانواده همپا با مردان کار کنند که در این مورد با زنان ایرانی تفاوت دارند و در ایران به علت وجود مسائل اسلامی و شرعی هیچ اجباری برای کار کردن زنان وجود ندارد و زنان در مشاغل سخت مشغول به کار نیستند و هنوز در برخی از خانوادهها امکان تحصیلات عالیه در ابتدا برای پسرهای خانواده لازم و ضروری است و شرایط به دست آوردن و دسترسی به آن برای آنها آماده میشود و سپس در صورت وجود امکانات، ادامۀ تحصیلات عالیه برای دختران هم امکانپذیر خواهد شد.
به طور کلی نتایج این تحقیق در میان زنان ایرانی و ارمنی خشونتدیده از سوی همسرانشان که به دادگاهها و سایر مراکز مراجعه کردهاند و آنهایی که به دادگاهها و سایر مراکز به عللی مراجعه نکردهاند، نشان داد که زنان ایرانی و ارمنی که به دادگاهها مراجعه کردهاند و چه آن گروه از زنان آسیب دیده که به مراکز ذکر شده مراجعه نکردهاند مورد اعمال انواع خشونتها از سوی همسرانشان قرار گرفتهاند و از میان انواع خشونتهای اعمال شده علیه آنها هر چهار گروه بیان کردهاند که بیش از همه از اعمال و پیامدهای منفی خشونت روانی رنج میبرند. حال زنان ایرانی که به دادگاهها مراجعه کردهاند، نسبت به زنان ارمنی که به دادگاهها مراجعه کردهاند بیشتر مورد اعمال انواع خشونتها بودهاند و زنان ایرانی که به دادگاهها مراجعه نکردهاند نسبت به زنان ارمنی که به دادگاهها مراجعه نکرده اند کمتر مورد اعمال انواع خشونتها از سوی همسرانشان بودهاند.
زنان ارمنی و ایرانی دادگاهرفته نسبت به زنان ایرانی و ارمنی خشونتدیدهدادگاهنرفته دسترسی بیشتری به سرمایهها و حمایتهای اجتماعی داشتهاند. اما زنان ارمنی و ایرانی که به دادگاه مراجعه کردهاند، نسبت به زنان دادگاهنرفته ایرانی و ارمنی بیشتر مورد اعمال انواع خشونتها از سوی همسرانشان هستند. نکتۀ تأملبرانگیز در این جا ما را به این مسأله میرساند که با وجود دسترسی زنان ایرانی و ارمنی خشونتدیده به دادگاه مراجعه کرده، به سرمایهها و حمایتهای اجتماعی، نتوانسته از حجم بالای خشونت همسرانشان علیه آنها بکاهد. بلکه در دیدگاه، تفسیر، درک و بینش آنها نسبت به اعمال خشونت از سوی همسرانشان تأثیرگذار بوده است. بدین شکل که آنها هر نوع رفتار آزاردهندهای را از سوی همسرانشان نوعی خشونت جدی علیه خود و حقوق مشروع خود دانستهاند و نسبت به آن واکنش نشان میدهند و به دادگاهها مراجعه میکنند و چنین فرصتی به علت عدم دسترسی به سرمایهها و حمایتهای اجتماعی زنان ارمنی و ایرانی خشونتدیدهکه به دادگاهها مراجعه نداشتهاند، اعمال انواع خشونتها از سوی همسرانشان همچنان وجود دارد و آنها را در وضعیت قبلی خشونت بار در فضای خانواده نگاه میدارد و همچنان درماندگی آموخته شده ادامه پیدا میکند و رفتارهای خشونتآمیز از سوی همسرانشان را میپذیرند و نسبت به آن اعتراضی نمی کند. زنان ارمنی خشونتدیدهای که به دادگاه مراجعه کردهاند و آنهایی که مراجعه نکردهاند، نسبت به زنان ایرانی خشونتدیدهکه به دادگاهها مراجعه کرده و آنهایی که مراجعه نکردهاند، از جامعهپذیری جنسیّتی بالاتری بهرهمند هستند. با توجه به این نتایج میتوان گفت هر چهار گروه از زنان خشونتدیدۀ ارمنی و ایرانی که به دادگاه مراجعه کرده یا نکردهاند، از سطح پایینی از سلامت روان بهرهمند هستند، زنان ارمنی خشونتدیدهای که به دادگاه مراجعه کردهاند نسبت به زنان ایرانی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه کردهاند از سطح سلامت روان بالاتری بهرهمند هستند و اما زنان ارمنی خشونتدیدهای که به دادگاهها مراجعه نداشتهاند، نسبت به زنان ایرانی خشونتدیدهکه به دادگاهها مراجعه نداشتهاند از سطح سلامت روان پایینتری بهرهمند هستند. زنان ارمنی دادگاه رفته و نرفته سطح بالایی از افسردگی را نسبت به زنان ایرانی خشونتدیدهدادگاهرفته و نرفته تجربه میکند. زنان ارمنی خشونتدیدهدادگاهرفته و نرفته اذعان کردهاند که حضور و دخالت مادرشوهر در اعمال انواع خشونتهای همسرانشان علیه آنها نقش بسزایی داشته است. با توجه به نتایج این تحقیق دربارۀ زنان ایرانی و ارمنی در چهار گروه و سایر تحقیقات و پژوهشهایی که در زمینۀ خشونت خانوادگی و اعمال خشونت مردان علیه زنان ازدواج کرده اجام شده است، ما همچنان شاهد اعمال انواع خشونتهای خانوادگی و خشونتهای مردان علیه همسرانشان در سرتاسر جهان هستیم.
[1]. Ohayan , M
[2]. National statistical service of the RA, UNFPA, 2011
[3]. society without violence(2011)
[4]. United states Agency for International Development , 2010
[5]. Los Angeles Americans. Aguest Agaist Domestic Violence 2007
[6]. Haarr
[7]. Yllo & Bogard
[8]. Goode
[9]. Martin
[10]. Fireston,Harris & Vega
[11]. Markward
[12]. Campbell, Garcia & Sharps
[13]. Wagar & Road way
[14]. Fisher & etak
[15]. Sullivan, Titus , Holt , Swan, Fisher & Snow
[16]. Swan & Sullivan
[17]. Levin & Amanda
[18]. Tiwari, Fong, Yuen, Yuk, Pang, Hamphreys & Lock