بررسی عوامل مؤثر بر تقسیم کار در خانواده مطالعة موردی: زنان متأهل شاغل در آموزش و پرورش شهر مشهد

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 کارشناس ارشد مطالعات جوانان‌،پژوهشگر و مدرس دانشگاه پیام نور مشهد

2 دانشیار دانشگاه فردوسی

چکیده

هدف این پژوهش بررسی عوامل مؤثر بر تقسیم کار در خانواده بود. چارچوب نظری مقالة حاضر با استفاده از نظریة سرمایة‌اجتماعی تدوین شد. جامعة آماری 400 نفر از زنان متأهل شاغل در آموزش و پرورش شهر مشهد بودند. برای جمع‌آوری اطلاعات از روش پیمایش و تکنیک پرسشنامه استفاده شد. اطلاعات مورد نیاز با شیوة نمونه‌گیری خوشه‌ای مرحله‌ای به‌دست آمده است، نتایج نشان داد که به ترتیب، متغیرهای ساخت قدرت، تعداد فرزندان، درآمد پاسخگو و سرمایة اجتماعی به طور کلی 5/21%تقسیم کار خانگی را تبیین می‌کنند.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

A Study on Factors Affecting Division of Labor in Family (Case Study of Married Female Working for Ministry of Education in Mashhad)

نویسندگان [English]

  • Mahdie Rezvani 1
  • Homa zanjanizadeh 2
1 MA in youth studies and scholar and professor assistant of PNU in Mashhad
2 professor Association of Ferdowsi universityif of Mashhad
چکیده [English]

Present article attempts to study factors affecting division of labor in family. Theoretical framework of this article is based on social capital theory. This article has studied a sample of 400 married women who are education ministry personnel in Mashad city. The research method was survey and data was gathered by questionnaire .Multistage cluster sampling was also used to gather needed information. Results show that the variables of power structure, number of children, responsive income and social capital, determine 21.5 of the household work division pattern. 

کلیدواژه‌ها [English]

  • Household Work
  • Family
  • Married Women
  • ministry of education
  • social capital

امروزه شاهد روند روبه رشد افزایش سطح تحصیلات و آگاهی زنان هستیم و این مسأله آن‌ها را برای ورود به بازار کار و کسب جایگاه‌های اجتماعی و اقتصادی ترغیب ‌می‌کند؛ در ادامةاین موضوع، یکی از مسائل مناقشه‌آمیز و بحث برانگیز برای زنان متأهل شاغل‌، مسأله تقسیم کار در خانه است. از دیدگاه جامعه‌شناسی، خانه‌داری از نمودهای تقسیم کار ‌جنسیّتی (تقسیم کار بر اساس ‌جنسیّت) است. در تقسیم کار ‌جنسیّتی از زنان و مردان انتظار می‌رود فقط دستة خاصی از کارها را انجام دهندکه از قبل تعیین‌شده‌ و به اختیار خود شخص نیست. در این تقسیم‌ندی، زنان مسئول کارهای خانه و خانه‌داری، و بزرگ کردن بچه‌ها شمرده‌می‌شوند که کار بدون درآمد است. در نتیجه از نظر مالی وابسته به مردان می‌شوند و دسترسی به پولی که از آن خود بدانند نخواهند داشت(آبوت و والاس،1384) .آنتونی گیدنز کار خانگی را «کار بی‌مزدی که بدون پرداخت مستقیم و خارج از حوزه یک شغل خاص انجام می‌گیرد» تعریف می‌کند(گیدنز‌، 1382). محول کردن عمدة کارهای خانگی به زنان، ریشه در ایدئولوژی «فضاهای جداگانه» دارد که در آن فضاهایی کاملاً متمایز و همپوشی‌ناپذیر برای فعالیت زن و مرد تعریف‌ می‌شود. این تمایز در کنار ثنویت زن/مرد مفهوم می‌یابد و در اروپا و در زمانی آغاز شد که تولید مادی تفکیک محل انجام کار تولیدی، مثلاً کارخانه از محل انجام کار بازتولیدی، یعنی خانه را باعث شد، و به سرعت رواج یافت. این تفکیک فضاهای تولیدی و بازتولیدی از یکدیگر، همچنین منشأ اصلی الگوی «مرد نان آور» به حساب‌ می‌آید. زنان از این زمان و تحت برچسب «فرودستی ذاتی یا طبیعی» از فعالیت در بازار کار منع شده و به کسب مهارت‌هایی تشویق شدند که برای کار در فضای خصوصی و انجام تمام و کمال نقش «مادری و همسری» برایشان مفید باشد. شایان ذکر است که زنان شاغل به دلیل حضور در صحنة کار و خانه و متحمل بودن دو نقش، تنش بیش‌ترس را تحمل می‌کنند(توکلی و علیپور،1391). سلامتی زنان شاغل از مردان شاغل در سطح پایین‌تری برآورد شده است و با نشانه‌های روان تنی، سردرد، خستگی همراه است، چراکه در مجموع زنان بیش‌تر از مردان از محیط اثر می‌پذیرند(محمدی و همکاران، 1390).

به گفته کانل، روابط ‌جنسیّتی محصول کنش‌های متقابل و فعالیت‌های روزمره است. آر. دبلیو. کانل دیر یکی از کامل‌ترین تعبیرها و نظریه‌های ‌جنسیّت و کار را مطرح می‌کند. کنش‌ها و رفتارهای مردم عادی در زندگی‌های شخصی آن‌ها، به طور مستقیم به آرایش‌های اجتماعی جمعی در جامعه مربوط می‌شود. این آرایش‌ها درطول مدت عمر و در نسل‌های متمادی به زور پیوسته بازتولید می‌شوند، اما دستخوش تغییر نیز می‌شوند. کانل سه جنبه از جامعه را معرفی می‌کند که در تعامل با یکدیگر، الگوی روابط قدرت بین مردانگی و زنانگی را شکل می‌دهد که در سراسر جامعه رواج دارند. طبق نظر کانل، کار، قدرت و تعلق روانی بخش‌های جداگانه، اما مرتبط جامعه هستند که همراه با هم عمل کرده، در نسبت با یکدیگر تغییر می‌کنند. این سه قلمرو جایگاه‌های اصلی تشکیل و تحمیل روابط ‌جنسیّتی هستند. مقصود از کار تقسیم جنسی، کار هم در خانه(مانند وظایف خانه‌داری و بچه‌داری) و هم در بازار کار است(کانل[1] 1987و 1995؛ به نقل از گیدنز، 1387)

مطالعة تقسیم‌کار‌خانگی به مباحثی همچون قدرت[2] در خانواده و نابرابری ‌جنسیّتی[3] دامن می‌زند. در عصر جهانی‌شدن برخی مفاهیم فرهنگی از جمله حقوق زنان به مفاهیمی عام و جهان شمول مبدل شده‌اند. این گفتمان‌ها در سطح خرد به شکل تساوی‌گرایی میان زن و مرد و تلاش در جهت رفع نابرابری ‌جنسیّتی در‌می‌آید(ماسون و اسمیت [4]،2003؛ دایفنباچ[5]،2002)‌. شواهد مختلفی نشان‌دهندة آن است که داشتن منابعی چون تحصیلات، اشتغال یا درآمد زنان در خارج از خانه می‌تواند اثر مثبتی در تقسیم کار خانگی و تغییر جایگاه زنان به همراه داشته باشد(کلتان[6]،2000). در ایران با توجه به جوان بودن جمعیت کشور و ورود زنان به عرصة اشتغال، نیروی کار زنان روبه افزایش است(کریمی و جهان‌تیغ، 1393). در واقع تحولات اخیر و تلفیق جامعة سنّتی و جدید، درکشور، باعث تغییر وضعیت حقوقی، اقتصادی و اجتماعی زنان شده و مسائل تازه‌ای را در خانواده‌ها ایجاد کرده است. چرا که، زنان دیگر به تعریف‌ها و الگوهایی که در گذشته از نقش‌های زنانگی وجود داشت بسنده نمی‌کنند و نقش‌های جدیدی را برای خود انتظار دارند. افزایش سطح تحصیلات و نرخ اشتغال زنان نسبت به گذشته گواهی بر نیاز و ضرورتی جدی در تغییر الگوی تقسیم کار خانگی مبنی بر افزایش مشارکت مردان است. در واقع نیاز به باز تعریف تقسیم کار خانگی در جامعة ایران احساس می‌شود. به‌عبارتی آگاهی زنان نسبت به تحولات در سطح جهان و موقعیت سایر زنان در جوامع دیگر بر آگاهی و موقعیت آن‌ها در خانواده و جامعه و همچنین انتظارات آن‌ها اثر داشته است( رویانین[7]،2003؛ بنریا[8]،2001).که همین مسأله باعث شده است که زنان بیش‌تر از گذشته به دنبال کسب جایگاه‌های برتر و سرمایه‌های اجتماعی بیش‌تر باشند. علی رغم این واقعیت که مردان و زنان گروه‌های مختلف برای به‌دست ­آوردن و توسعة سرمایة اجتماعی خود راه‌های متفاوتی در پیش رو دارند، اما این واقعیت وجود دارد که به مسائل ‌جنسیّتی در تحقیقات سرمایةاجتماعی کم‌تر توجه شده است(بیزانسان[9]،2006).

شایان ذکر است که با توجه به حجم نسبتاً بالای زنان شاغل در آموزش و پرورش و بحث برانگیز بودن موضوع تقسیم کارخانگی و از سویی دیگر توجه نکردن به این موضوع و فقدان تحقیق‌های کافی در این زمینه، برای جبران این خلأ، ضرورت و اهمیت این پژوهش برای محقق، دوچندان شد.

بررسی اطلاعات مر‌کز آمار در ایران،در سال‌های مختلف روند روبه رشد فعالیت زنان در بیرون از خانه را نشان می‌دهد. بر طبق سرشماری نفوس و مسکن(1385)تعداد کارکنان زن استخدام کشوری در سال 1385،757516 نفر گزارش شده است که از این تعداد 7/57% زنان تابع استخدام کشوری در آموزش و پرورش مشغول به کار هستند(مرکز اطلاعات و آمار شورای فرهنگی و اجتماعی زنان، 1387)به عبارتی بخش مهم جریان برنامةدرسی آموزش و پرورش ایران زنان هستند و از عناصر اصلی و کلیدی محسوب می‌شوند. لذا با توجه به حجم بالایی از اشتغال زنان در آموزش و پرورش، تصمیم گرفته شد تا الگوی تقسیم کار خانگی را در میان زنان متأهل شاغل در آموزش و پرورش شهر مشهد سنجیده شود، از سویی دیگر به علت همکاری مداوم و ارتباط مستمر محقق با پژوهشکدة تعلیم و تربیت آموزش و پرورش در شهر مشهد و امکان دسترسی به اطلاعات و آمار و اخذ مجوز، زنان متأهل شاغل در آموزش و پرورش گروه هدف قرار گرفتند.

دیدگاه اسلام نسبت به اشتغال زنان: قرآن کریم ارزش انسانی زن و مرد را برابر می‌شمارد(شاهدی و فرجودی‌،1389 ) همچنان‌که پیامبران را الگوی مردم معرفی می‌نماید و می‌گوید: «لکم فی رسول الله اسوة حسنة» زنان سرشناسی همچون «آسیه» همسر فرعون و «مریم» مادر عیسی و اصولاً زنان مؤمنه و پرهیزگار را الگوی همة مردم معرفی می‌کند(مجموعه مقالات کنفرانس،1375). زن مسلمان می‌تواند همراه با توسعة تکنولوژی و با الگوبرداری از زنان بزرگی همچون خدیجه (سلام الله علیها)، فاطمة زهرا (سلام الله علیها)، زینب (سلام الله علیها)، سمیه و... به جایگاه اجتماعی خود در این زمان دست یابد، مشروط به اینکه:

1. ملاک ارتقاءاجتماعی را بهره‌مندی از اخلاق الهی،‌اندیشمند بودن و استقلال فکری بداند نه در بهره‌مندی صرف از مادیات و داشتن حسن ظاهر و وابستگی‌های نامعقول دنیوی.

2. در اخلاق فردی نیز ارزش‌های الهی همچون ایثار، فداکاری، محبت به همنوع و حفظ حدود الهی همچون عفاف و پاکدامنی را در خود پرورش دهد به گونه‌ای که این خصلت‌ها ملکة او شود و در هر شرایطی آن‌ها را به‌کار گیرد(همان،14:1375)

آسیه همسر فرعون یکی از چهره‌های معروف تاریخ است که در آلوده‌ترین دوران تاریخی سرزمین مصر ظهور خویش را به بهترین وجهی نشان داد. حضرت موسی (علیه السلام) در سایة حمایت‌های این بانوی بزرگوار توانست مراحل حساس نهضت خویش را طی کند و برای پذیرش رسالت پیامبری آماده شود. تاریخ صدر اسلام آکنده از نقش فعال سیاسی زنان است، زنانی که اسوة آن‌ها حضرت فاطمه (سلام الله علیها) است. تولد حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از نقاط درخشان و از معجزات خداوندی بود و جلوه‌گر اهدافی است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) رسالت آن را بر دوش داشت. فاطمه (سلام الله علیها) در تاریخ اسلام چهرة برجسته و شخصیت ارجمندی دارد، البته نه تنها به خاطر اینکه دختر پیامبر، یا همسر علی (علیه السلام) است و نه تنها به خاطر اینکه مادر ائمه اطهار است، بلکه از این نظر که او در جایگاه یک زن- آن هم در تاریک‌ترین دوران تاریخ- که زن نازل‌ترین نقش اجتماعی را داشت- رسالتی را به انجام رسانید و شوری در اجتماع زنان و جامعه بی‌فروغ آن‌ها برانگیخت. بانویی که خطبه‌های بلیغ او در حمایت از مقام ولایت در تاریخ، جاوید مانده و خطابه‌های پرارزش دخت او، زینب کبری (سلام الله علیها) نیز در دربار ابن زیاد و یزید اثر ماندگار دیگری در تاریخ اسلام شده است(همان،1375 :78)

تاریخ اسلام بیان‌کنندة آن است که در زمان رسول خدا(ص) زنان زیادی به فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی اقدام می‌کردند و نه تنها پیامبر(ص) آن‌ها را منع نمی‌کرد؛ بلکه در مواردی آن‌ها را نیز راهنمایی می‌کرد. حضرت خدیجه(س) که از زنان بزرگوار و برگزیده است، خود تاجری ثروتمند بود که تجارت می‌کرد و پیامبر(ص) نیز برای مدتی از جانب ایشان به تجارت مشغول بود.

در روایتی آمده است که رسول خدا(ص) به زنان جوان اجازه می‌داد تا در مراسم عید فطر و قربان از منازل خود خارج شوند و برای تهیة روزی بساط بگسترانند.

حولاء، زنی عطر فروش بود که پیامبر(ص) او را موعظه می‌کرد و می‌فرمود: هرگاه عطر می‌فروشی، جنس سالم و با قیمت مناسب تحویل مردم بده و هرگز در جنس خود تقلب روا مدار؛ زیرا معامله سالم پاک‌تر است و سبب خیر و برکت می‌شود(کلینی،1379 :151)

. همچنین در جنگ‌های پیامبر(ص) همیشه عده‌ای از زنان حاضر بودند که به آب‌رسانی و پرستاری از زخمی‌ها اقدام می‌کردند؛ مانند «لیلی غفاری» که بارها در میدان‌های نبرد حضور یافت و از بیماران و مجروحان جنگی پرستاری و آن‌ها را مداوا و معالجه کرد (محلاتی،1383: 595). «ام عطیه» و «ام سلمه» نیز در غزوات متعددی شرکت داشتند و از مجروحان پرستاری می‌کردند‌(طباطبایی،1376 :69 ).

قرآن کریم: خداوند، در سورة قصص از دختران حضرت شعیب(ع) نام می‌برد که به کار چوپانی اشتغال داشته‌اند. آن‌ها به علت کهولت سن پدر، جایگزین او در کار نگهداری از گوسفندان شده بودند که برای سیراب کردن گوسفندان خود نیز همیشه تا پایان کار دیگر چوپانان صبر می‌کردند و سپس به گوسفندان خود آب می‌دادند« قالَتا لا نَسْقی حَتّی یصْدِرَ الرِّعاءُ آن‌ها گفتند ما آن‌ها را آب نمی‌دهیم تا چوپان‌ها همگی خارج شوند» ( سوره قصص، آیه 23). دختران حضرت شعیب(ع) به دلیل عفاف و تحجب خود تا پس از رفتن چوپانان مرد، از سیراب کردن گوسفندان خودداری می‌کردند تا اینکه حضرت موسی(ع) گوسفندان آن‌ها را سیراب کرد. آن دو این داستان را برای پدرشان بازگو کردند و حضرت شعیب(ع) تصمیم گرفت برای جبران خدمت موسی(ع) او را به خانه‌اش دعوت کند؛ به همین منظور یکی از دختران خود را به نزد موسی(ع) فرستاد «فَجاءَتْهُ إِحْداهُما» پس یکی از آن دو به سراغ او آمد، در حالی که در نهایت حیا گام بر می‌داشت« تَمْشی عَلَی اسْتِحْیاء»(سورة قصص، آیه 23)

خداوند‌، به خوبی کیفیّت حضور زنان در اجتماع و برخورد با مردان بیگانه را تشریح کرده است؛ در آیة234 سوره بقره نیز آمده است: باکی بر شما نیست، در آن اموری که زنان در رابطه با خود و از روی معروف انجام می‌دهند (فَلا جُناحَ عَلَیکمْ فیما فَعَلْنَ فی أنْفُسِهِنّ بِالْمَعْرُوفِ)(سورة بقره، آیه234)

کلیشه‌‌های ‌جنسیّتی و اشتغال زنان

والتر لیپمن نخستین کسی است که در کتابش با عنوان فرهنگ عامه، تفکّر قالبی را به معنای تصاویر ثابت و محدود در ذهن به کار برد(کیسی[10]،2002: 1)در نظر او کلیشه یا تفکّر قالبی شامل؛ باورها،‌اندیشه‌ها و قالب‌های ساخته و پرداختة ذهنی بود که به ادراکات شخص از محیط پیرامون خود، رنگ خاصی می‌بخشد و به صورت میرات اجتماعی از نسلی به نسلی دیگر منتقل می‌شود(ستوده، 175:1380 )کلیشه‌های ‌جنسیّتی مجموعه‌ای سازمان‌یافته از باورها دربارة زنان و مردان است. کلیشه‌های ‌جنسیّتی دربرگیرندة اطلاعات دربارة ظاهر جسمانی، نگرش‌ها، علایق، صفات روانی، روابط اجتماعی و نوع شغل زنان و مردان است(گولومبوک و فی‌وش، 1384‌:28) محتوای کلیشه‌های ‌جنسیّتی در توانایی‌های مختلف از جمله توانایی زبان‌آموزی از جمله توانایی زبان‌آموزی‌، یادگیری زبان، ریاضی و کامپیوتر و نظایر آن موجب می‌شود که حتی در تقسیم کار اجتماعی و خانگی نیز نوعی نابرابری ‌جنسیّتی مشاهده شود(سلز‌،1973به نقل از گولومبوک و فی‌وش، 1384)کلیشه‌های ‌جنسیّتی رفتارها و تفکّراتی هستند که به صورت مکرر انتظار می‌رود یک جنس در جامعه آن‌ها را ایفا می‌کند یا آن چنان بیندیشد(شهشهانی‌، 1380)یکی از پیش فرض‌های نظریة طرح‌وارة ‌جنسیّتی، به لحاظ مفهومی بسیار شبیه کلیشة ‌جنسیّتی‌، این است که عناصر دانش مربوط به ‌جنسیّت دربرگیرندة رفتارها، نقش‌ها، مشاغل و صفات است. به عبارتی زنانگی و مردانگی به عنوان مشخصات زنان و مردان صرفاً به مثابة برساخته‌های اجتماعی –فرهنگی و نه به عنوان خصلت‌های اشخاص وجود دارند و به راستی زنانگی و مردانگی چیزی بیش از مجموعه تصوراتی نیست که مردم دربارة یکدیگر و خودشان در زمینه‌های اجتماعی خاص دارند. کلیشه‌ها باورها و نگرش‌ها به مردانگی و زنانگی را شکل داده و بدین ترتیب بر نقش‌های اجتماعی اثر می‌گذارد که هریک از زن و مرد می‌توانند بپذیرند(هایدی[11]،2004).

مطالعة خواجه نوری(1386) با عنوان « تأثیر فرایند جهانی‌شدن بر تقسیم کار» نشان می‌دهد که به ترتیب متغیرهای آگاهی نسبت به فرایند جهانی‌شدن، تصمیم‌گیری در خانواده، مشارکت سیاسی، شیوة زندگی، سرمایة اجتماعی و سرمایه‌های فرهنگی سهم زیادی در تبیین متغیر وابسته یعنی تقسیم کار داشته‌اند. جاراللهی (1375) پژوهشی در خصوص تأثیر اشتغال زن بر مشارکت شوهر در انجام امور خانگی انجام‌داد. در این پژوهش اثر اشتغال زنان کارگر بر همکاری و مشارکت شوهرانشان در منزل سنجیده است. نتایج نشان‌داد که زنان شاغل نسبت به زنان غیر شاغل از قدرت بیش‌تری بهره‌مند بودند، اما اشتغال این زنان تأثیر ناچیزی بر همکاری و مشارکت مردان در کارهای خانه داشت. منصوریان و قادری(1374) پژوهشی به نام «ساخت قدرت در خانواده» در شهر شیراز انجام داده‌اند، در این تحقیق الگوی تقسیم کار تحت تأثیر میزان تحصیلات زن، وضعیت اشتغال او و سن شوهر بوده است.

پژوهش کیفی کوک و نادسون مارتین (2008 ) در میان زوج‌های سنگاپوری حاکی از آن بود که جا‌به‌جایی در قدرت در خانه به سوی برابری، بیش‌تر در ساختاری اتفاق می‌افتد که مردان با توجه به جا‌به‌جایی قدرت انتخاب نهایی را در اختیار داشته و زنان راه‌هایی برای نفوذ بر آن‌ها یافته باشند. زیپ و همکاران (2006)، پژوهشی تحت عنوان « روابط زن و شوهر و قدرت مخفی در ازدواج » انجام دادند. یافته‌های پژوهش آن‌ها نشان داد که حتی اگر زنان درآمد بیش‌تری از شوهران خود داشته باشند، این زنان هستند که با راهکارهای شوهران خود بیش‌تر موافقت نشان می‌دهند.گاتسو- وین دل و مک مولین[12] (2003) با استفاده از مدل پدر‌سالاری و ایدئولوژی جنسیّتی، پژوهشی در کشور کانادا تحت عنوان « تبیین نابرابری جنسیّتی در توزیع قدرت درون خانواده » انجام داده‌اند و معتقد هستند الگوهای کار در خانه، انعکاس باورهای فرهنگی یا فضاهای جداگانة وظایف یا مسئولیت‌ها است. باتس[13] و همکاران (2003) در تحقیق خود نشان دادند که خانواده‌هایی که زن وشوهر از حیث قدرت یکسان هستند، پدر سالاری کمتر است، اما خانواده‌هایی که میزان برخورداری زوجین از قدرت یکسان نیست و به عبارتی توزیع قدرت نامتعادل است، در سطوح بالای پدر سالاری قرار دارند. در همین خصوص لاوی و کاتز[14] (2002) پژوهش دیگری تحت عنوان « تقسیم کار، رعایت عدالت و کیفیّت ازدواج» انجام دادند. آن‌ها در این تحقیق بر رابطة شیوة جامعه‌پذیرکردن زن و سهم او از توزیع قدرت اشاره دارند و نتیجة تحقیق خود را چنین گزارش کرده‌اند که ارزش‌ها و هنجارهایی که زن در فرآیند جامعه‌پذیری درونی کرده‌است، شیوة عملکرد او را در فرایند قدرت پیش بینی می‌کند. تحقیق دیگری را سی و فینالی[15] (1984) در میان زنان متأهل آمریکایی انجام دادند که یافته‌ها نشان داد زنان شاغل نسبت به زنان غیر شاغل مسئولیت کم‌تری در کارهای خانه دارند. همچنین زنانی که درآمدشان بیش‌تر از مردان بود، مسئولیت کم‌تری درکارهای خانه داشتند. هوبر[16] (1981)در پژوهشی با 2002 زن شاغل متأهل مصاحبه داشت و به این نتیجه رسید که کار خارج از خانه سبب می‌شود تا تعاون و همکاری بیش‌تری در میان زنان و مردان در امور خانه‌داری ایجاد شود. نتایج حاکی از آن بود که مردانی که دارای همسری شاغل، با سابقة کار زیاد و درآمد بیش‌تر هستند، بیش‌تر در امور خانه‌داری مشارکت می‌کنند تا خانواده به کارکرد خود ادامه دهد.

یکی از متفکّرانی که از نگاه مارکسیستی سرمایة اجتماعی را تحلیل کرده «پیر بوردیو» است.از نظر او سرمایه دارای انواع مختلفی است. نظیر سرمایة فرهنگی. «بوردیو» اولین بار مفهوم سرمایة فرهنگی را برای توضیح دستاوردهای آکادمیک نابرابر بچه‌های طبقات مختلف اجتماعی و گروه‌های مختلف طبقات اجتماعی به کار برد. او در مطالعات خود به این نتیجه رسیده بود که انتخاب «راهکارهای سرمایه‌گذاری فرهنگی مناسب» در خانواده، نقش مهمی در فراگیری بهتر آموزش و حفظ‌اندوخته‌های دانش‌آموزان دارد. به عقیدة او از بعضی جهات، سرمایة فرهنگی بهترین و مؤثر‌ترین روش انتقال سرمایة موروثی است؛ زیرا تاحد زیادی به صورت عینی انجام شده است. بنابراین، از کنترل کم‌تری بر‌خوردار است، در حالی که ثروت اقتصادی حاصل از ارث از طریق مالیات قابل مهار است (بوردیو، 1384: 139-137) او سرمایة فرهنگی را به سه قسم «متجسد»، «عینیت‌یافتگی» و «نهادینه‌شده» تقسیم کرده و هر کدام را علی حده تعریف کرده است (بوردیو، 1384: 136). مبنای این تقسیم‌بندی نیز این است که او برای تمام پدیده‌های اجتماعی از جمله فرهنگ، دو بعد ذهنی و عینی قائل است.

الف. سرمایة مهارت‌ها: به بعد حک شده‌ای فرهنگی در جسم،‌اندیشه، احساس و رفتار انسان، سرمایة فرهنگی متجسد اطلاق می‌شود (همان: 137)؛ ب. سرمایة عینیت‌یافتگی (کالاها): مقصود آن سنخ از سرمایه‌هایی است که به شکل کالاهای فرهنگی (تصویرها، کتاب‌ها، لغت‌نامه‌ها، ادوات، ماشین‌آلات و غیره) در خارج از ذهن تحقق می‌یابد؛ ج. سرمایة فرهنگی نهادینه‌شده (عناوین کمیاب): به امتیازات یا سرمایه‌های حاکی از عناوین کمیاب سرمایة فرهنگی مدارک و مدارج تحصیلی است. سرمایة فرهنگی نهادینه شده میان توانمندی‌های ذاتی و اکتسابی فرد تمایز ایجاد می‌کند.

ولکاک و نارایان[17] برای بررسی سرمایة اجتماعی آن را در سه بعد درون گروهی، برون گروهی و ارتباطی ارزیابی می‌کند.

سرمایة اجتماعی درون‌گروهی: سرمایة اجتماعی درون‌گروهی، بیان‌کنندة همبستگی میان افراد همانند در موقعیت‌های مشابه است، مانند افراد خانوار، دوستان، همسایگان و نزدیکان(ولکاک،2000 :13). سرمایة اجتماعی درون گروهی، تمایل به ممانعت از دخول دیگران(غیر خودی‌ها) دارد و تمایل به حفظ همگنی وجود دارد(پاتنام، 2000). بنابراین، این سرمایه به روابط مبتنی بر اعتماد و همکاری بین اعضای یک گروه اشاره دارد که دیگر گروه‌ها برای اعضای آن غریبه محسوب می‌شوند(فیروز‌آبادی و ایمانی، 202:1385). سرمایة اجتماعی درون­گروهی به پیوندهای اجتماعی اشاره دارد که بر تشابه و صمیمیت استوار هستند. در این بعد از سرمایة‌ اجتماعی بر منابع شخصی محدود مثل پیوندهای خانوادگی، همسایگی و پیوندهای دوستی نزدیک تأکید می‌شود. این نوع سرمایه دو کارکرد اصلی می‌تواند داشته باشد، یکی اینکه مانند چسب اجتماعی همبستگی‌اجتماعی را تقویت می‌کند، دیگر اینکه بده بستان‌های خاص درون‌گروهی را تقویت می‌کند.

سرمایة اجتماعی برون‌گروهی: سرمایة اجتماعی بین‌گروهی دربرگیرندة همبستگی دورتر افراد مانند دوستان دور، همکاران است(ولکاک، 2001: 13). سرمایة اجتماعی برون گروهی به آن نوع از ارتباطاتی اشاره دارد که در بین افراد به جای اتکاء به نزدیکی‌های شخصی و هویّت مشترک، بر علایق مشترک متکی است. نمودهای عمده این نوع از سرمایه را می‌توان در شبکه‌های اجتماعی و عضویت در انجمن‌ها و گروه‌های غیر محلی مشاهده کرد(آن هپیشایر، لیز آیرس و کارن هیلی[18]، 2003). بنابراین، این نوع سرمایه به اعتماد میان گروه‌های مختلف موجود در جامعه اشاره می‌کند. کارکردهای ارتباطات برون گروهی، برقراری ارتباط با منابع خارجی و تسهیل انتشار است و هرچه میزان این سرمایة اجتماعی در جامعه‏ای‌ بیش تر باشد، امکان انجام توافقات و حل اختلافات بیش‌تر می‌شود(فیروزآبادی و ایمانی، 1385: 203). این نوع سرمایه با پیوندهای ضعیف و کم عمق‌تر که پیوندهای بین گروهی را موجب می‌شود، مانند همکاری‌های تجاری، دوستی با گروه‌های مختلف شناخته می‌شود. در این شکل از سرمایه، شاهد روابط عمودی بین اجتماعات بوده و گروه‌های مختلف افراد در درون و بین گروه‌ها و اجتماعات تحرک بیش‌تری دارند.

سرمایة اجتماعی ارتباطی: به طور اخص بر پیوندهای اجتماعات و افراد با قدرت رسمی اشاره‌دارد و به طور اعم به ارتباطات بین افراد و گروه‌هایی اشاره‌دارد که در ساختار قدرت موقعیت‌های متفاوتی را اشغال می‌کنند. بنابراین، سرمایة اجتماعی برون‌گروهی از طریق شبکه‌های اجتماعی و عضویت در انجمن‌ها و گروه‌های غیر محلی، اتصال به منابع خارجی و دسترسی به اطلاعات را برای زنان به ارمغان آورد. همچنین زنان از طریق بده بستان‌های خاص درون‌گروهی که محصول سرمایةاجتماعی درون‌گروهی است به پشتیبانی و تفاهم متقابل به عنوان یک نوع سرمایه مجهز می‌شوند، در نهایت سرمایةاجتماعی ارتباطی به پیوندهای شخصی و غیر شخصی میان افراد گفته می‌شود که منابع حمایتی و اطلاعاتی را در اختیار زنان قرار می‌دهد.

در نظریة سرمایة اجتماعی بوردیو مباحثی است در‌خصوص اینکه افراد از سرمایه‌های اجتماعی به‌دست آمده از جامعه می‌توانند برای پیشبرد موقعیت خود در روابط خود با افراد دیگر بهره ببرند. در توضیح این مطلب می‌توان گفت در خانواده‌ها نیز وقتی هرکدام از زن یا شوهر سرمایة اجتماعی‌ای به دست می‌آورند، این سرمایه‌ها می‌توانند ابزاری برای پیشبرد موقعیت و اهداف آن‌ها درخانواده باشند. بوردیو مفاهیم سرمایه را به بحث نابرابری پیوند می‌زند و به نقش اختلاف افراد در سرمایه‌های موروثی( اقتصادی) و غیر موروثی( فرهنگی) اشاره می‌کند. توجه بوردیو به وجود نابرابری جنسیّتی در جامعه از بحث‌های جالب توجه اوست. بوردیو معتقد است نابرابری جنسیّتی بعضاً غیر قابل مشاهده است، این نابرابری توسط بازی قدرت احاطه شده و تحت سلطه درآمده‌است. که در اینجا ما ایدة بوردیو را دربارة نابرابری‌های جنسیّتی در بهره‌مندی از سرمایه‌های اجتماعی و به تبع آن نابرابری در قدرت را دربارة جامعه‌ای کوچک‌تر یعنی خانواده و روابط بین زن و شوهر فرض‌کردیم. با این توضیح که اگر هر کدام از زن و شوهر در کسب سرمایه‌های اجتماعی و منابع ارزشمند بر دیگری پیشی بگیرد، می‌تواند از این منابع و سرمایه‌های اجتماعی برای پیشبرد موقعیت و اهداف خود از آن‌ها استفاده کند.

با توجه به ‌سؤال پژوهش می‌توان چنین فرض کرد که بین گروه‌های مختلف زنان دربارة بهره‌مندی از سرمایه‌های اجتماعی تفاوت وجود دارد. در این پژوهش تأثیر سرمایه‌های اجتماعی زنان بر سهم آن‌ها از توزیع قدرت در خانواده در نظر گرفته‌شده است. در کنار متغیر مستقل سرمایةاجتماعی، متغیرهای زمینه‌ای مثل سن، میزان تحصیلات، درآمد و... بررسی شد. برای سنجش سرمایة اجتماعی به سه بخش سرمایة‌اجتماعی درون‌گروهی، سرمایة اجتماعی برون‌گروهی و ارتباطی تقسیم شد.

فرضیة مطالعة حاضر نیز این بود که کسب سرمایه‌های اجتماعی توسط زنان می‌تواند باعث تغییر در موقعیت آن‌ها در خانواده و تغییر در چگونگی توزیع نقش‌ها باشد، به این معنا که سرمایه‌های اجتماعی به عنوان فرصتی برای زن عمل می‌کنند که بتواند از آن به نفع خود در خانواده استفاده کنند.

 

 

 

 

 

 

نمودار 1: مدل نظری تحقیق (این مدل به صورت شماتیک متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته را قبل از آزمون نشان می‌دهد)

 

فرضیه‌های پژوهش عبارت بودند از:

-         بین میزان سرمایه‌های اجتماعی زنان و چگونگی تقسیم کار در خانواده رابطه وجود دارد.

-         بین آگاهی زنان از حقوق خودشان و چگونگی تقسیم کار در خانواده رابطة معنادار وجود دارد.

-         بین ساخت قدرت در خانواده و چگونگی تقسیم کار در خانواده رابطة معنادار وجود دارد.

-         بین تحصیلات پاسخگو و چگونگی تقسیم کار در خانواده رابطه وجود دارد.

-         بین تحصیلات همسر پاسخگو و چگونگی تقسیم کار در خانواده رابطه وجود دارد.

-         بین میزان درآمد پاسخگو و چگونگی تقسیم کار در خانواده رابطة معنادار وجود دارد.

-         بین متغیرهای زمینه‌ای و چگونگی تقسیم کار در خانواده رابطة معنادار وجود دارد.

-         بین وابستگی عاطفی پاسخ‌گو و چگونگی تقسیم کار در خانواده رابطة معنادار وجود دارد.

-         بین نوع رابطة جنسی پاسخگو و چگونگی تقسیم کار در خانواده رابطة معنادار وجود دارد.

سرمایة اجتماعی ‌ارتباطی: سرمایة‌اجتماعی‌ارتباطی به طور اخص به پیوندهای اجتماعات و افراد با قدرت رسمی اشاره دارد که در ساختار قدرت موقعیت‌های متفاوتی را اشغال می‌کنند. این نوع پیوندها در ارتباط با اعتماد به حکمرانی و نظام‌‌‌های کارشناسی هستند (استون و هیوجز[19]،2004).

وابستگی عاطفی به همسر: بلا در نظریة منابع اشاره می‌کند که وابستگی عاطفی زوجین به یکدیگر، دلبستگی و کششی بین زوجین تلقی می‌شود و به عنوان یک منبع ارزشمند و در دسترس زوجین، در توزیع قدرت تصمیم‌گیری در خانواده نقش مهمی دارد(ریتزر،1979)

در پژوهش حاضر، منظور از دموکراتیک بودن تقسیم کار، مشارکت مردان در انجام‌دادن کارهای خانگی است و نه تقسیم مساوی کارهای منزل بین زن و مرد، چون در بعضی از جوامع با توجه به فرهنگ خاصی که دارند ممکن است کارها بین زن و مرد مساوی تقسیم شود، اما انجام‌دادن بعضی از کارهای‌خانگی توسط مردان باعث کسر شأن آن‌ها شود و در نتیجه چنین تقسیم کاری ممکن است منصفانه یا دموکرات نباشد. بنابراین، در این پژوهش، منظور از تقسیم کار دموکراتیک، در واقع مشارکت مردان در انجام‌دادن کارهای خانگی مد نظر است.

- الگوی تقسیم کار در خانواده: در تحقیق حاضر تعریف الگوی تقسیم کار در خانواده آن‌چنان که مد نظر محقق است به صورت زیر است.

منظور، میزان مشارکت همسران پاسخ‌گویان در انجام کارهای منزل است. این متغیر در سطح فاصله‌ای، با 8 گویه و آلفای 745/0 سنجیده شد و شامل ‌مؤلّفه‌های زیر است:1- پخت و پز؛2- رفت و روب منزل؛3- خرید روزمره؛4- نگهداری از بچه‌ها؛ 5 - نگهداری از سالمندان؛6- نظارت بر تکالیف بچه‌ها؛ 7- شرکت در مراسم اولیاء و مربیان؛8- پرداخت پول تو جیبی به بچه‌ها.

ساخت قدرت در خانواده:در تحقیق حاضر تعریف عملیاتی ساخت قدرت در خانواده آن چنان که مد نظر محقق بود با 6 گویه و آلفای 731/0 به صورت زیر است:1- تصمیم‌گیری زن در امور مهم خانه؛2-تصمیم‌گیری زن در امور تربیتی فرزندان؛3- تصمیم‌گیری در خصوص مسائل مالی؛4- احترام اعضاء به مادر خانواده.

سرمایة اجتماعی: برای سنجش سرمایة اجتماعی در پژوهش حاضر، سه بعد برای آن متصور است:

سرمایة­اجتماعی محدود یا درون­گروهی: این شاخص از سرمایة­اجتماعی به پیوندهای اجتماعی اشاره دارد که بر تشابه و صمیمیت استوار هستند. در این بعد از سرمایةاجتماعی بر منابع محدود مثل پیوندهای خانوادگی و پیوند‌های دوستی نزدیک تأکید می‌شود. نمودهای عمده این بعد از سرمایة اجتماعی را می‌توان در شبکه‌های محلی و خویشاوندی مشاهده کرد. در پژوهش حاضر این شاخص شامل ‌مؤلّفه‌هایی نظیر رفت‌و‌آمد با اقوام درجه یک و میزان اعتماد به آن‌ها، رفت و آمد با اقوام درجه دو و دوستان و میزان اعتماد به آن‌ها، ارتباط با هم محله‌ای‌ها و اعتماد به آن‌ها، میزان احساس امنیت و آرامش در محله‌ای که افراد در آن زندگی می‌کنند، میزان امانت‌داری انصاف و صداقت در محله، میزان احساس مسؤلیت افرا محله نسبت به یکدیگر را در بر می‌گیرد، ضریب آلفای این شاخص از سرمایة اجتماعی با 13 گویه 916/0 است.

  1. سرمایةاجتماعی برون‌گروهی: نمودهای عمده این بعد از سرمایةاجتماعی را می‌توان در شبکه‌های اجتماعی و عضویت در انجمن‌ها و گروه‌های غیر محلی مشاهده کرد. از جمله میزان اعتماد اجتماعی مانند اعتماد به نهادها و اصناف مختلف، میزان مشارکت اجتماعی و فعالیت‌های سیاسی مثل( شرکت در انتخابات ریاست جمهوری، شورای شهر و انتخابات مجلس شورای اسلامی)، میزان فعالیت در انجمن‌های اجتماعی نظیر(مؤسسه‌های قرض الحسنه، تیم‌های ورزشی، انجمن‌های خیریه و انجمن‌های علمی)، و ... در پژوهش حاضر ضریب آلفای سرمایةاجتماعی برون‌گروهی با 11 گویه 671/ شده است.
  2. سرمایةاجتماعی‌ارتباطی: این شاخص از سرمایة اجتماعی شعاع ارتباطات( رفت‌و‌آمد‌های خانوادگی، شرکت در مجالس دوستان و آشنایان) و نوع ارتباطات(بده بستان پول، وسایل زندگی، مشورت با اطرافیان) و غیره را در بر‌می‌گیرد. این متغیر با 10 گویه دارای آلفای 814/ بوده است0

در پژوهش حاضر نیز منظور از سرمایة اجتماعی، موقعیت‌ها و روابط موجود افراد در گروه‌های خانوادگی، دوستی و گروه‌های اجتماعی است، که از جمع نمرات پاسخگویان از سنجه‌های سرمایة­اجتماعی برون‌گروهی، سرمایة اجتماعی درون‌گروهی به‌دست آمده است.

وابستگی عاطفی به همسر:در پژوهش حاضر منظور از «وابستگی عاطفی به همسر» آنچنان که مورد نظر محقق بوده است به صورت زیر تعریف شده است.

وابستگی عاطفی، یا اصطلاحاً میزان عشق هر یک از زن و شوهر نسبت به همسرش مد‌نظر است. به این معنا که کدام یک از زن و شوهر از نظر عاطفی بیش‌تر به همسر خود وابسته، یا اصطلاحاً عاشق‌تر است. این متغیر در سطح اسمی سنجیده شده است.

زیبایی و جذّابیت زن برای همسر:بلا در نظریة منابع اشاره می‌کند زیبایی و جذّابیت فرد برای همسر از جمله منابع ارزشمندی است که در توزیع قدرت در خانواده نقش مهمی دارد(ریتزر، 1979). در پژوهش حاضر نیز آنچان که مد نظر محقق است، آن چنان که مورد نظر محقق بوده به صورت زیر تعریف شده است.

منظور میزان جذّابیت زن برای همسرش (از دیدگاه خود زن) است، که این متغیر نیز در سطح اسمی سنجیده شد.

نوع را‌بطة جنسی: در تحقیق حاضر نوع رابطة جنسی پنین تعریف می‌شود: ماهیت رابطة جنسی پاسخگو با همسرش به دو نوع فعالانه و منفعلانه تقسیم شده است. رابطة جنسی فعالانه، رابطه‌ای است که پاسخگو در پذیرش و انتخاب آن سهم دارد و لذّت جنسی او نیز در نظر گرفته می‌شود، اما رابطة جنسی منفعلانه، به پاسخگو تحمیل می‌شود. سطح سنجش این متغیر اسمی بود.

روش پژوهش

این پژوهش مبتنی بر روش پیمایش[20] بوده است. جامعة آماری این پژوهش زنان متأهل شاغل در آموزش و پرورش در شهر مشهد بوده است. کلان شهر مشهد مرکز استان خراسان رضوی و در شمال شرقی کشور قرار دارد و دارای قومیت‌های فارس، ترک، کرد و...است. طبق آمارهای ارائه شده از سوی مرکز آمار ایران، مهاجرت زنان به شهر مشهد به قصد تحصیل و اشتغال از سال1375 با6/14% به 2/15% در سال 1385 افزایش یافته است(مرکز آمار ایران، 1385). بنابراین، با توجه به نرخ روبه رشد مهاجران به مشهد، تعداد دانش‌آموزان و رقم جالب توجهی از زنان متأهل شاغل در آموزش و پرورش شهر مشهد و بحث برانگیز بودن موضوع تقسیم کار خانگی و عوامل مؤثر برآن، پیچیدگی و اهمیت اجرای تحقیق را به خوبی نشان می‌داد. طبق نتایج سرشماری سال 1392، تعداد زنان متأهل شاغل در آموزش و پرورش شهر مشهد 17404نفر است. با قرار‌دادن این عدد در فرمول کوکران و با 95% اطمینان و با خطای 5% حجم نمونه 386 نفر تعیین شد، که برای اطمینان بیش‌تر 400 نفر در نظر گرفته‌شده­است. زنان متأهل از طریق شیوة نمونه‌گیری خوشه‌ای مرحله‌ای انتخاب شده‌اند، به این صورت که ابتدا برای این کار از مناطق هفت‌گانة آموزش و پرورش 4 منطقه به صورت تصادفی انتخاب شد و سپس از بین مدارس هر منطقه، مدارسی به صورت تصادفی انتخاب شدند و در آخر پرسشنامه در اختیار پاسخگویان قرار گرفت. داده‌های مورد نیاز با استفاده از ابزار پرسشنامه، جمع‌آوری و با نرم افزار spssتحلیل شد.

متغیر وابسته: در این پژوهش تقسیم‌کار‌خانگی است، در این پژوهش الگوی تقسیم‌کار، یعنی اینکه کارهای خانگی را چه کسی (زن یا شوهر) و در چه حدی انجام می‌دهد، توسط طیف لیکرت و به‌وسیلة 9 گویه سنجیده شد. در واقع به‌وسیلة این طیف میزان مشارکت همسران پاسخ‌گویان در انجام‌دادن‌‌ کارهای منزل سنجیده شد. نتایج حاکی از آن است که 2/16% از همسران پاسخ‌گویان سهمی کم، 2/70% سهم متوسط، و 5/13% مشارکت بالایی در انجام‌دادن کارهای منزل داشته‌اند.

یافته‌‌های پژوهش

همچنان که مشاهده می‌شود0/17‌% از پاسخ‌گویان سرمایه­اجتماعی پایین، 5/66‌% از آن‌ها سرمایة اجتماعی متوسط و تنها 5/17‌% از آن‌ها سرمایة اجتماعی بالایی دارند. همچنین با توجه به جدول 2، تنها 5/13‌% از همسران پاسخ‌گویان مشارکت بالایی در انجام‌دادن کارهای خانگی دارند.

جدول 1: توزیع فراوانی و درصد سرمایة اجتماعی پاسخ‌گویان

سرمایة اجتماعی

فراوانی

درصد

    پایین

64

0/17

    متوسط

226

5/66

    بالا

70

5/16

 

جدول 2:توزیع فراوانی و درصد مشارکت همسر پاسخگو در کار منزل

الگوی تقسیم کار

فراوانی

درصد

پایین

65

2/16

متوسط

281

2/70

بالا

54

5/13

 

یافته‌های جدول 2 نشان می‌دهد که بیش از 70‌% پاسخگویان الگوی تقسیم کار متوسطی دارند. 2/16‌% پاسخگویان تقسیم کار خانگی پایینی در زندگی آن‌ها حکمفرماست و تنها 5/13‌% پاسخگویان از الگوی تقسیم کار بالایی بهره‌مند هستند.

یافته‌‌های استنباطی: در اینجا فرضیه‌های پژوهش با استفاده از تکنیک‌های آمار استنباطی بررسی می‌شود. در جدول 3 رابطة برخی متغیرهای اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی با تقسیم‌کار خانگی بررسی می‌شود.

همچنان که یافته‌های جدول نشان می‌دهند، هرچه ساخت قدرت در خانواده دموکرات‌تر باشد تقسیم کار در خانواده نیز دموکرات‌تر است، به بیان دیگر وقتی که قدرت در خانواده بین زن و مرد تقسیم شود، میزان مشارکت مردان در انجام کارهای‌ خانگی نیز بیش‌تر می‌شود. لذا فرضیة سوم با 95% اطمینان تأیید می‌شود. براساس اطلاعات جدول، اگر سرمایة اجتماعی زنان نیز بیش‌تر باشد، همسرانشان بیش‌تر در انجام‌دادن کارهای خانگی مشارکت دارند، این رابطه در سطح 005/0‌% معنادار است. به عبارت دیگر میزان تقسیم کار خانگی معلول سرمایة اجتماعی زنان است.

میزان درآمد پاسخگو نیز با تقسیم‌کار‌خانگی رابطة معنادار دارد. به بیان دیگر هر چه درآمد پاسخگو بیش‌تر باشد، مشارکت همسر او در انجام کارهای خانگی نیز بیش‌تر می‌شود. به عبارت دیگر تقسیم کار معلول درآمد پاسخگوست. این رابطه در سطح معناداری 003/ 0% می‌شود. بنابراین، فرضیة ششم تأیید شد. اما از بین این متغیر‌ها، تحصیلات، تحصیلات همسر پاسخگو و میزان آگاهی پاسخگو از حقوق خودش با تقسیم کار خانگی رابطة معناداری نداشته‌اند. بنابراین، فرضیه‌های دوم، چهارم و پنجم تأیید نشدند. به عبارت دیگر تقسیم کار در خانه معلول تحصیلات، آگاهی از حقوق و تحصیلات همسر نیست.

جدول3: آزمون رابطه بین متغیرهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بر تقسیم کار در خانواده

متغیر

R

R2

R2 تنظیم شده

ضریب b

ضریب‌بتا

مقدارF

سطح معناداری

ساخت قدرت

193/

037/

035/

025/

193/

429/15

000/

سرمایة اجتماعی

141/

020/

017/

015/

141/

054/8

005/

درآمد

147/

022/

019/

06/2

147/

763/8

003/

آگاهی از حقوق

061/

001/

001/

036/

061/

491/1

223/

تحصیلات همسر

001/

000/

003/-

000/

000/

000/

990/

تحصیلات

040/

002/

000/

024/

040/

628/

429/

 

جدول 4 نشان‌دهندة رابطة بین متغیرهای زمینه‌ای با تقسیم کار خانگی است.

با توجه به اطلاعات این جدول، بین متغیرهایی همچون سن پاسخگو، سن پاسخگو هنگام ازدواج، سن همسر او، مدت زمان ازدواج و تعداد فرزندان با تقسیم کار خانگی رابطة معنادار وجود دارد. به بیان دیگر هر چه سن پاسخگو و همسر او بیش‌تر باشد، مشارکت همسر او در کارهای خانگی نیز بیش‌تر می‌شود، این رابطه با95% اطمینان تأیید می‌شود. همچنین هرچه زنان در سنین بالاتری ازدواج کنند، احتمال بهره‌مندی از مشارکت بیش‌تر همسرشان در انجام‌دادن کارهای خانگی بیش‌تر می‌شود (009/0=Sig). افزون بر این هر چه سال‌های ازدواج بیش‌تر باشد، احتمال اینکه مردها بیش‌تر در کارهای خانگی مشارکت کنند، نیز بیش‌تر می‌شود. این رابطه نیز با95‌% اطمینان معنادار است. متغیر تعداد فرزندان با تقسیم کار جهت عکس دارد، به این معنا که هر چه تعداد فرزندان بیش‌تر می‌شود، مشارکت مردان در انجام‌دادن کارهای خانگی کم‌تر می‌شود. این رابطه با95% اطمینان تأیید می‌شود. به عبارتی دیگر تقسیم کار در خانه معلول تعداد فرزندان است و هرچه تعداد فرزندان بیش‌تر باشد، تقسیم کار کم‌تر است.

 

جدول4: آزمون رابطة بین متغیرهای زمینه‌ای و تقسیم‌کار در خانواده

متغیر

R

R2

R2 تنظیم شده

ضریب b

 

ضریب‌بتا

مقدارF

 

سطح معناداری

سن

306/

094/

092/

090/

306/

252/41

000/

سن ازدواج

130/

017/

015/

089/

130/

894/6

009/

سن همسر

310/

096/

094/

085/

310/

389/42

000/

مدت‌ازدواج

307/

094/

092/

079/

307/

322/41

000/

تعداد فرزند

271/

073/

071/

352/-

271/-

476/31

000/

 

بررسی تفاوت میانگین تقسیم کار خانگی بر حسب نوع رابطة جنسی پاسخگویان نشان داد که میانگین پاسخگویانی که روابط جنسی آن‌ها منفعلانه است، 94/11 و میانگین پاسخگویانی که روابط جنسی فعالانه دارند53/12 است. مقایسة میانگین این دو گروه، تفاوت معناداری را بین آن‌ها از لحاظ چگونگی تقسیم کار در خانواده نشان می‌دهد. مقدار T برابر 139/2 -در سطح معناداری 033/0 نشان‌دهندة عدم رد این رابطه است.

جدول 5 نشان‌دهندة تفاوت میانگین تقسیم کارخانگی بر حسب میزان وابستگی پاسخگو به همسرش است.متغیر وابستگی عاطفی، میزان وابستگی عاطفی یا اصطلاحاً عشق هر یک از زن و شوهر را نسبت به همسر خود می‌سنجد، برای بررسی این متغیر و متغیر وابسته از آزمون T مستقل استفاده شد. بیش‌ترین و کم‌ترین میانگین تفاوت چندانی با هم ندارند، بیش‌ترین میانگین مربوط به مردان و کم‌ترین میانگین مربوط به زنان است. مقدار T برابر با 210/1- است که در سطح معناداری 229/0 نشان‌دهندة فقدان تأیید این فرضیه است. به عبارتی دیگر تقسیم کار در خانه معلول وابستگی عاطفی به همسر نیست و این متغیر مستقل بر تقسیم کار تأثیری ندارد.

جدول 5: آزمون رابطة وابستگی عاطفی به همسر و الگوی تقسیم کار در خانواده

متغیر

وابستگی عاطفی

فراوانی

میانگین

انحراف معیار

مقدارT

سطح معناداری

وابستگی عاطفی

وابستگی عاطفی به زن

318

13/12

36/2

210/1-

229/

وابستگی عاطفی به مرد

82

52/12

67/2

جدول 6 نشان‌دهندة تفاوت میانگین تقسیم کارخانگی بر حسب جذّابیت پاسخگویان است. به عبارتی دیگر از زنان پاسخگو دربارة وابستگی به شوهرشان ‌سؤال شد و از همان زنان پاسخگو در خصوص وابستگی عاطفی شوهران آن‌ها به آن‌ها ‌سؤال شد. با توجه به اسمی بودن این متغیر، برای بررسی رابطة آن با متغیر وابسته از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه استفاده شد. بیش‌ترین میانگین مربوط به گروهی بود که جذّابیت آن‌ها برای شوهرشان زیاد بوده است و کم‌ترین میانگین مربوط به گروهی بود که جذّابیت کمی برای شوهرشان داشته‌اند. مقدار F برابر با 741/1 است که در سطح معناداری 140/‌0گویای فقدان تأیید این فرضیه است.

جدول 6:آزمون رابطة میزان جذّابیت پاسخگو برای همسر او و الگوی تقسیم کار

متغیر

 

زیبایی

فراوانی

میانگین

انحراف معیار

اشتباه استاندارد

جمع مجذورات

مقدارF

سطح معناداری

جذابیت برای همسر

کم

6

33/11

36/1

55777/

070/41

741/1

140/

نسبتاً کم

76

75/11

16/2

24789/

متوسط

147

14/12

49/2

20554/

نسبتاً زیاد

95

34/12

53/2

26040/

زیاد

76

69/12

47/2

28347/

 

جدول 7 نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره را به شیوة گام به گام برای متغیر وابسته (تقسیم کار) نشان می‌دهد. داده‌های جدول نشان‌دهندة آن هستند که متغیرهای ساخت قدرت در خانواده، تعداد فرزندان، درآمد و سرمایة اجتماعی نسبت به متغیرهای دیگر قدرت بیش‌تری برای پیش‌بینی واریانس متغیر وابسته داشته‌اند. اولین متغیر وارد شده به معادله، ساخت قدرت در خانواده است. که 6/9‌% از واریانس متغیر وابسته را تبیین می‌کند، با وارد شدن متغیر تعداد فرزندان‌، توان پیش‌بینی مدل به 3/18‌% می‌رسد. در مرحلة سوم، درآمد پاسخگو وارد معادله شد. این متغیر به همراه متغیرهای پیشین 9/19‌% توان پیش‌بینی متغیر وابسته را دارد. در آخرین مرحله نیز، سرمایة اجتماعی پاسخگو وارد معادله‌ شد. در این مرحله توان تبیین مدل به 5/21‌% رسیده است. در مجموع این مدل توانسته است با پنج متغیر، 5/21‌% از تغیرات متغیر وابسته را پیش‌بینی کند. به عبارتی تقسیم کار در خانه معلول و ناشی از تأثیر متغیرهای مستقلی چون ساخت قدرت، تعداد فرزندان، درآمد و سرمایة اجتماعی است.

جدول7: متغیرهای وارد شده به معادلة رگرسیون چند متغیره به روش مرحله به مرحله

مراحل ورود متغیرها

متغیر

R

R2

R2 تنظیم شده

F

Sig F

ضریب بتا

T

SigT

1

ساخت قدرت

310/

096/

094/

340/42

000/

444/

657/6

000/

2

تعداد فرزند

428/

183/

179/

503/44

000/

303/

681/6

000/

3

درآمد

446/

199/

193/

761/32

006/

156/

310/3

001/

4

سرمایة اجتماعی

464/

215/

207/

051/27

005/

195/

854/2

005/

بحث و نتیجه‌گیری

در جامعة ما زنان رسالت سنگینی به دوش دارند. از یک سو فعالیت در مشاغل بیرون از منزل و از سویی دیگر تدبیر و مدیریت خانه و تربیت فرزندان به‌طور همزمان باعث می‌شود تا در جهاد اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی تلاش مضاعفی داشته باشند(اسفندیاری و همکاران، 1392).

پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل مؤثر بر وضعیت تقسیم کارخانگی در میان زنان متأهل شاغل در آموزش و پرورش انجام شده است. متغیر مستقل اصلی در این پژوهش سرمایة اجتماعی بوده‌است، که در سه سطح، سرمایةاجتماعی­برون‌گروهی، درون‌گروهی و ارتباطی سنجیده شده است. پس از تلفیق شاخص‌های سه‌گانة سرمایة اجتماعی یک شاخص کلی ساخته شد، این شاخص نشان می‌دهد که 17‌% از پاسخ‌گویان سرمایة اجتماعی کم، 5/66‌% از پاسخ‌گویان سرمایة اجتماعی متوسط و تنها 5/16‌% از پاسخ‌گویان سرمایة اجتماعی بالایی داشته‌اند.

نتایج به دست آمده از تجزیه و تحلیل دو متغیره نشان می‌دهد که متغیرهای درآمد، سرمایة اجتماعی، سن و سن همسر، با الگوی تقسیم کار در خانواده رابطة معنادار و مثبت داشته‌اند. این یافته با نتایج پژوهش خواجه نوری(1385)همخوانی دارد، نتایج پژوهش او نشان‌داد که سرمایةاجتماعی می‌تواند تأثیر زیادی در چگونگی تقسیم کار در خانواده داشته باشد، اما این یافته‌ها با نتایج پژوهش زیپ[21] (2006) همسویی ندارد، نتایج تحقیق او نشان می‌دهد که حتی اگر زنان درآمد بیش‌تری از شوهران خود داشته باشند، این زنان هستند که با راهکارهای شوهران خود بیش‌تر موافقت نشان می‌دهند. همچنین این یافته‌ها با نتایج پژوهش منصوریان و قادری(1374) همسویی دارد، نتایج تحقیق آن‌ها نشان داد که الگوی تقسیم کار در خانه تحت تأثیر سن شوهر نیز هست.

اما تعداد فرزندان پاسخگو با متغیر وابسته دارای رابطة معنادار و منفی بوده است. به این معنا که هر چه تعداد فرزندان پاسخگو بیش‌تر باشد، همسران آن‌ها در انجام‌دادن کارهای خانگی مشارکت کم‌تری دارند. همچنین متغیر‌های تحصیلات، تحصیلات همسر، آگاهی پاسخگو از حقوق خود، با الگوی تقسیم کار رابطه نداشته‌اند، به این معنا که در جامعة آماری پژوهش برای انجام‌دادن کارهای‌خانگی به شیوة سنّتی، بین گروه‌های مختلف زنان تفاوت چندانی دیده نمی‌شود و حتی تفاوتی نمی‌کند که تحصیلات و درآمد همسر او در چه حدی باشد و نیز بین زنانی که از حقوق خود آگاهی دارند و آن‌هایی که از حقوق خود آگاهی ندارند، هیچ تفاوتی در این خصوص دیده نمی‌شود. بنابراین، تقریباً همة زنان در همة طبقات اجتماعی کار «مدیریت خانگی» را انجام می‌دهند، حتی زنانی که دارای درآمد کافی برای استخدام زنانی از بیرون از محیط خانه برای انجام‌دادن بعضی از کارها هستند. در هر حال این زن است که با هر درجة تحصیلی و هر میزانی از آگاهی و تفکّر، انجام کارهای منزل وظیفة خاص و منحصر به فرد او تلقی می‌شود، چرا که این تکلیفی است که جامعه برای او تعریف کرده و لاجرم و به جبر فرهنگ باید بپذیرد. این موضوع را می‌توان به این شیوه تبیین کرد که زنان خود را تنها مسئول انجام‌دادن کار خانگی و مراقبت از کودکان می‌دانند.حتی بعضی از افراد، کار در بیرون از خانه را چیزی می‌دانند که مانع انجام مسئولیت واقعی زنان در خانه می‌شود و به همین خاطر زنان اغلب تلاش می‌کنند اشتغال آن‌ها کم‌ترین تأثیر را بر وضعیت خانواده شان داشته باشد. آن‌ها این کار را به‌وسیلة کار بیش از حد یا پرداخت مخارج استخدام افراد دیگر برای انجام‌دادن کارهای خانگی انجام می‌دهند. این یافته با نتایج پژوهش منصوریان و قادری(1374)همخوانی ندارد، نتایج پژوهش آن‌ها نشان داد که الگوی تقسیم کار در خانواده‌های پاسخگویان متأثر از میزان تحصیلات زنان بوده است.

در توضیح مطالب فوق، می‌توان گفت که گذار از جامعة سنّتی به جامعة مدرن، فقط بخشی از نظام هنجاری مربوط به خانواده و نقش‌های زن و مرد را تغییر داده، و حداقل در جامعة آماری تحقیق بخش دیگر همچنان به قوت خود باقی مانده است، با این توضیح که بخشی از نظام هنجاری مربوط به حضور زنان در صحنة اجتماع و اخذ جایگاه‌های اجتماعی تغییر کرده است، اما همان‌طور که یافته‌های تحقیق نشان‌می‌دهد بر خلاف همة این تحولات، تعریف از نقش‌های زنانگی، به خصوص انجام‌دادن کارهای خانگی همچنان به قوت خود باقی‌است. به عبارتی از این منظر کسب فرصت‌های اجتماعی در الگوی تقسیم کار در خانواده تأثیر چندانی نداشته است و انجام‌دادن کارهای خانگی همچنان وظیفة خاص و اصلی آن‌ها تلقی می‌شود. چرا که به رغم فرایند گذار، در شهرها، تحقق ارزش‌ها و هنجارهای رایج در‌خصوص تعریف از نقش‌های زنانگی و مردانگی، تقریباً هنوز به شکل سنّتی پذیرش شده و ارزش‌های جدید دنیای مدرن آن‌چنان قدرت عام نیافته و پذیرش عمومی نشده است.

نقش‌های چندگانه یا داشتن چند نقش به طور همزمان می‌تواند با باز داشتن فرد از اختصاص تمام انرژی عاطفی اش بر یک نقش واحد، از حیث روانی و اجتماعی از او محافظت کند. وجود نقش‌های جایگزین می‌تواند همچنین احساس قدرت انتخاب و رضایت فرد را بالا ببرد و به تقویت حس احترام به خود، منزلت اجتماعی و هویّت اجتماعی او منجر شود. نقش‌های متعدد همچنین به افزایش پیوستگی اجتماعی نیز کمک می‌کنند و افزایش در قدرت، منزلت و رضایت عاطفی افراد را درپی دارد(گیل[22]‌،2005)

در نهایت اینکه در تحلیل چند متغیره‌رگرسیونی، به روش گام به گام از میان همة متغیرهای مستقل، چهار متغیر وارد این معادله شده‌اند. که به ترتیب عبارت هستند از: ساخت قدرت در خانواده، تعداد فرزندان، درآمد و سرمایة اجتماعی پاسخگو که نسبت به متغیرهای دیگر قدرت بیش‌تری برای پیش‌بینی متغیر وابسته داشته‌اند. از بین این متغیرها ساخت قدرت در خانواده، توان بیش‌تری برای پیش‌بینی متغیر وابسته داشته است. به این معنا که زنانی که قدرت بیش‌تری در خانواده داشته‌اند، همسران آن‌ها بیش‌تر در انجام‌دادن کارهای خانگی مشارکت داشته‌اند.

دومین متغیر وارد شده به معادله، تعداد فرزندان است که جهت عکس با متغیر وابسته دارد، به این معنا که هر چه تعداد فرزندان پاسخگو بیش‌تر باشد، همسران آن‌ها در انجام‌دادن کارهای خانگی مشارکت کم‌تری دارند. در توجیه این مطلب می‌توان گفت که به نظر می‌رسد زنانی که فرزندان زیادتری دارند، در واقع آن دسته از زنانی هستند که سرمایة اجتماعی و آگاهی کم‌تری از حقوق خود دارند و بنابراین، همان‌طور که یافته‌های تحقیق نشان می‌دهد در خانواده‌های آن‌ها، انجام‌دادن کارهای خانگی وظیفة خاص و منحصر به فرد زن تلقی می‌شود.

در توجیه درآمد پاسخگو طبق چارچوب نظری تحقیق می‌توان گفت که هرچه زنان منابع اقتصادی بیش‌تری داشته باشند، می‌توانند از آن برای پیشبرد اهداف و موقعیت‌های خود در روابط خانوادگی‌شان استفاده کنند. این یافته‌ها با نتایج تحقیق زیپ(2006) همسویی ندارد، نتایج پژوهش او نشان می‌دهد که حتی اگر زنان درآمد بیش‌تری از شوهران خود داشته باشند، این زنان هستند که با راهکارهای شوهران خود بیش‌تر موافقت نشان می‌دهند.

در خصوص سرمایة اجتماعی نیز، طبق چارچوب نظری تحقیق باید گفت که سرمایه‌های اجتماعی، فرصت‌ها و جایگاه‌هایی که افراد دارند، در واقع در حکم منابعی برای رسیدن به اهدافشان هستند که می‌توانند از آن‌ها در روابط خانوادگی نیز استفاده کنند. براساس رهیافت تئوریک بوردیو‌ و پاتنام سرمایة اجتماعى با ایجاد و گسترش پیوندهاى اجتماعى و شبکه‌هاى روابط اجتماعى باعث تقویت مشارکت میان افراد و خانواده‌ها می‌‌شود. به عبارت دیگر افزایش تعاملات و پیوندهاى اجتماعى و گسترش شبکه‌هاى روابط اجتماعى از یک سو و از سوى دیگر مشارکت و عضویت هرچه بیش‌تر افراد و خانواده در فعالیت‌هاى اجتماعى، پشتوانه‌هاى حمایتى در جامعه را موجب مى‌شود و این پشتوانه‌هاى حمایتى عاملى مؤثر در جهت ارتقاى جایگاه زنان در خانواده و جامعه تلقى مى‌شوند.

طی بررسی‌های به عمل آمده می‌توان، بی عدالتی ‌جنسیّتی را از مهم‌ترین مشکلات و مسائل موجود در جامعه دانست، که توسعة اجتماعی و نظم جامعه را تهدید می‌کند. بخشی از این تحقیق، سرمایه‌های اجتماعی زنان را بررسی می‌کند، یافته‌های تحقیق نشان داد که زنان گروه هدف، سرمایة اجتماعی چندانی ندارند. به عبارتی هنوز هم در بسیاری از لایه‌های اجتماعی جامعة ما، نظیر جامعة آماری تحقیق حاضر، نگرش سنّتی و تبعیض‌آمیز نسبت به زنان و جایگاه آن‌ها وجود دارد و موانع بسیاری در راه محقق شدن شرایط رشد و شکوفایی قابلیت‌ها و استعدادهای آن وجود دارد، اما با وجود همة این‌ها می‌توان گفت که زنان در حال رسیدن به یک آگاهی لازم و درک موقعیت فروتر از خود هستند. آگاهی‌های زنان نسل جدید از وضعیت خود روز به روز در حال افزایش است و سازوکارهای اجتماعی و سیاسی برای بهبود وضع آن‌ها در راه هموارتری است. و از همین رو نسبت به گذشته، زنان بیش‌تر به دنبال کسب جایگاه و تقویت سرمایه‌های اجتماعی هستند.

به نظر می‌رسد که مشکلات جامعة ما بیش‌تر جنبة فرهنگی دارد و خوشبختانه فرهنگ‌ها قابلیت پویایی دارند و با برنامه‌ریزی می‌توان فرهنگ جامعه را متحول کرد، تا شاید در آینده و با تأثیر‌پذیری بیش‌تر و دو چندان از فرایند جهانی‌شدن هر چه بیش‌تر به سمت تساوی‌گرایی در روابط خانوادگی نزدیک شوند.

-پیشنهاد می‌شود تا زنان جامعة ما در جهت تقویت سرمایة اجتماعی، پیوندهای عاطفی و غنی‌سازی شبکۀ ارتباطی را افزایش دهند و از انزوا طلبی دوری کنند.

-         پیشنهاد می‌شود تا همزمان با آموزش‌های اداره بهداشت پیش از ازدواج، به زوج‌ها برای افزایش مشارکت در تقسیم کار خانه، نکاتی را آموزش دهند.

-         پیشنهاد می‌شود تا در کتاب‌ها و دوره‌های مهارت‌های زندگی و کار‌گاه‌های آموزشی‌، چه در مقطع دبیرستان و چه در سطح دانشگاه آموزش‌هایی در خصوص اهمیت مشارکت در خانه و تقسیم کار در منزل آموزش‌های لازم ارائه شود.تا بدین وسیله باورهای سنّتی که صرفاً کار منزل مختص زن خانه است، کم رنگ‌ترشود.

-         پیشنهاد می‌شود برای کاهش تعارض‌ها، اختلافات و فشارها، زوجین به یادگیری همزمان مهارت‌های زندگی از جمله ابراز وجود، ابراز عواطف و احساسات و مهارت حل مسأله بپردازند تا هم زنان از بار حمایتی مطلوب‌تری بهره‌مند شوند و هم مردان درک و همدلی بیش‌تری نسبت به همسران خود داشته باشند(موسوی زاده و همکاران‌، 1391).



[1]. Connell

[2]. Power

[3]. Gender Inequality

[4]. Mason & smith

[5]. Diefenbach

[6]. Coltane

[7]. Royanian

[8]. Beneria

[9]. Bezanson.

[10]. Casey

[11]. Hyde

[12]. McMullin

[13]. Bates

[14]. Lavee & Katz

[15]. See Maret, BarbaraFinlay

[16]. Huber

[17]. Woolcock & Narayan

[18]. Karen Healy Liz Ayres & Anne Hampshire

[19]. Stone & Huges

[20]‌. Survey

[21]‌. Zipp

[22]. Giele

امروزه شاهد روند روبه رشد افزایش سطح تحصیلات و آگاهی زنان هستیم و این مسأله آن‌ها را برای ورود به بازار کار و کسب جایگاه‌های اجتماعی و اقتصادی ترغیب ‌می‌کند؛ در ادامةاین موضوع، یکی از مسائل مناقشه‌آمیز و بحث برانگیز برای زنان متأهل شاغل‌، مسأله تقسیم کار در خانه است. از دیدگاه جامعه‌شناسی، خانه‌داری از نمودهای تقسیم کار ‌جنسیّتی (تقسیم کار بر اساس ‌جنسیّت) است. در تقسیم کار ‌جنسیّتی از زنان و مردان انتظار می‌رود فقط دستة خاصی از کارها را انجام دهندکه از قبل تعیین‌شده‌ و به اختیار خود شخص نیست. در این تقسیم‌ندی، زنان مسئول کارهای خانه و خانه‌داری، و بزرگ کردن بچه‌ها شمرده‌می‌شوند که کار بدون درآمد است. در نتیجه از نظر مالی وابسته به مردان می‌شوند و دسترسی به پولی که از آن خود بدانند نخواهند داشت(آبوت و والاس،1384) .آنتونی گیدنز کار خانگی را «کار بی‌مزدی که بدون پرداخت مستقیم و خارج از حوزه یک شغل خاص انجام می‌گیرد» تعریف می‌کند(گیدنز‌، 1382). محول کردن عمدة کارهای خانگی به زنان، ریشه در ایدئولوژی «فضاهای جداگانه» دارد که در آن فضاهایی کاملاً متمایز و همپوشی‌ناپذیر برای فعالیت زن و مرد تعریف‌ می‌شود. این تمایز در کنار ثنویت زن/مرد مفهوم می‌یابد و در اروپا و در زمانی آغاز شد که تولید مادی تفکیک محل انجام کار تولیدی، مثلاً کارخانه از محل انجام کار بازتولیدی، یعنی خانه را باعث شد، و به سرعت رواج یافت. این تفکیک فضاهای تولیدی و بازتولیدی از یکدیگر، همچنین منشأ اصلی الگوی «مرد نان آور» به حساب‌ می‌آید. زنان از این زمان و تحت برچسب «فرودستی ذاتی یا طبیعی» از فعالیت در بازار کار منع شده و به کسب مهارت‌هایی تشویق شدند که برای کار در فضای خصوصی و انجام تمام و کمال نقش «مادری و همسری» برایشان مفید باشد. شایان ذکر است که زنان شاغل به دلیل حضور در صحنة کار و خانه و متحمل بودن دو نقش، تنش بیش‌ترس را تحمل می‌کنند(توکلی و علیپور،1391). سلامتی زنان شاغل از مردان شاغل در سطح پایین‌تری برآورد شده است و با نشانه‌های روان تنی، سردرد، خستگی همراه است، چراکه در مجموع زنان بیش‌تر از مردان از محیط اثر می‌پذیرند(محمدی و همکاران، 1390).

به گفته کانل، روابط ‌جنسیّتی محصول کنش‌های متقابل و فعالیت‌های روزمره است. آر. دبلیو. کانل دیر یکی از کامل‌ترین تعبیرها و نظریه‌های ‌جنسیّت و کار را مطرح می‌کند. کنش‌ها و رفتارهای مردم عادی در زندگی‌های شخصی آن‌ها، به طور مستقیم به آرایش‌های اجتماعی جمعی در جامعه مربوط می‌شود. این آرایش‌ها درطول مدت عمر و در نسل‌های متمادی به زور پیوسته بازتولید می‌شوند، اما دستخوش تغییر نیز می‌شوند. کانل سه جنبه از جامعه را معرفی می‌کند که در تعامل با یکدیگر، الگوی روابط قدرت بین مردانگی و زنانگی را شکل می‌دهد که در سراسر جامعه رواج دارند. طبق نظر کانل، کار، قدرت و تعلق روانی بخش‌های جداگانه، اما مرتبط جامعه هستند که همراه با هم عمل کرده، در نسبت با یکدیگر تغییر می‌کنند. این سه قلمرو جایگاه‌های اصلی تشکیل و تحمیل روابط ‌جنسیّتی هستند. مقصود از کار تقسیم جنسی، کار هم در خانه(مانند وظایف خانه‌داری و بچه‌داری) و هم در بازار کار است(کانل[1] 1987و 1995؛ به نقل از گیدنز، 1387)

مطالعة تقسیم‌کار‌خانگی به مباحثی همچون قدرت[2] در خانواده و نابرابری ‌جنسیّتی[3] دامن می‌زند. در عصر جهانی‌شدن برخی مفاهیم فرهنگی از جمله حقوق زنان به مفاهیمی عام و جهان شمول مبدل شده‌اند. این گفتمان‌ها در سطح خرد به شکل تساوی‌گرایی میان زن و مرد و تلاش در جهت رفع نابرابری ‌جنسیّتی در‌می‌آید(ماسون و اسمیت [4]،2003؛ دایفنباچ[5]،2002)‌. شواهد مختلفی نشان‌دهندة آن است که داشتن منابعی چون تحصیلات، اشتغال یا درآمد زنان در خارج از خانه می‌تواند اثر مثبتی در تقسیم کار خانگی و تغییر جایگاه زنان به همراه داشته باشد(کلتان[6]،2000). در ایران با توجه به جوان بودن جمعیت کشور و ورود زنان به عرصة اشتغال، نیروی کار زنان روبه افزایش است(کریمی و جهان‌تیغ، 1393). در واقع تحولات اخیر و تلفیق جامعة سنّتی و جدید، درکشور، باعث تغییر وضعیت حقوقی، اقتصادی و اجتماعی زنان شده و مسائل تازه‌ای را در خانواده‌ها ایجاد کرده است. چرا که، زنان دیگر به تعریف‌ها و الگوهایی که در گذشته از نقش‌های زنانگی وجود داشت بسنده نمی‌کنند و نقش‌های جدیدی را برای خود انتظار دارند. افزایش سطح تحصیلات و نرخ اشتغال زنان نسبت به گذشته گواهی بر نیاز و ضرورتی جدی در تغییر الگوی تقسیم کار خانگی مبنی بر افزایش مشارکت مردان است. در واقع نیاز به باز تعریف تقسیم کار خانگی در جامعة ایران احساس می‌شود. به‌عبارتی آگاهی زنان نسبت به تحولات در سطح جهان و موقعیت سایر زنان در جوامع دیگر بر آگاهی و موقعیت آن‌ها در خانواده و جامعه و همچنین انتظارات آن‌ها اثر داشته است( رویانین[7]،2003؛ بنریا[8]،2001).که همین مسأله باعث شده است که زنان بیش‌تر از گذشته به دنبال کسب جایگاه‌های برتر و سرمایه‌های اجتماعی بیش‌تر باشند. fi‌رغم این واقعیت که مردان و زنان گروه‌های مختلف برای به‌دست ­آوردن و توسعة سرمایة اجتماعی خود راه‌های متفاوتی در پیش رو دارند، اما این واقعیت وجود دارد که به مسائل ‌جنسیّتی در تحقیقات سرمایةاجتماعی کم‌تر توجه شده است(بیزانسان[9]،2006).

شایان ذکر است که با توجه به حجم نسبتاً بالای زنان شاغل در آموزش و پرورش و بحث برانگیز بودن موضوع تقسیم کارخانگی و از سویی دیگر توجه نکردن به این موضوع و فقدان تحقیق‌های کافی در این زمینه، برای جبران این خلأ، ضرورت و اهمیت این پژوهش برای محقق، دوچندان شد.

بررسی اطلاعات مر‌کز آمار در ایران،در سال‌های مختلف روند روبه رشد فعالیت زنان در بیرون از خانه را نشان می‌دهد. بر طبق سرشماری نفوس و مسکن(1385)تعداد کارکنان زن استخدام کشوری در سال 1385،757516 نفر گزارش شده است که از این تعداد 7/57% زنان تابع استخدام کشوری در آموزش و پرورش مشغول به کار هستند(مرکز اطلاعات و آمار شورای فرهنگی و اجتماعی زنان، 1387)به عبارتی بخش مهم جریان برنامةدرسی آموزش و پرورش ایران زنان هستند و از عناصر اصلی و کلیدی محسوب می‌شوند. لذا با توجه به حجم بالایی از اشتغال زنان در آموزش و پرورش، تصمیم گرفته شد تا الگوی تقسیم کار خانگی را در میان زنان متأهل شاغل در آموزش و پرورش شهر مشهد سنجیده شود، از سویی دیگر به علت همکاری مداوم و ارتباط مستمر محقق با پژوهشکدة تعلیم و تربیت آموزش و پرورش در شهر مشهد و امکان دسترسی به اطلاعات و آمار و اخذ مجوز، زنان متأهل شاغل در آموزش و پرورش گروه هدف قرار گرفتند.

دیدگاه اسلام نسبت به اشتغال زنان: قرآن کریم ارزش انسانی زن و مرد را برابر می‌شمارد(شاهدی و فرجودی‌،1389 ) همچنان‌که پیامبران را الگوی مردم معرفی می‌نماید و می‌گوید: «لکم فی رسول الله اسوة حسنة» زنان سرشناسی همچون «آسیه» همسر فرعون و «مریم» مادر عیسی و اصولاً زنان مؤمنه و پرهیزگار را الگوی همة مردم معرفی می‌کند(مجموعه مقالات کنفرانس،1375). زن مسلمان می‌تواند همراه با توسعة تکنولوژی و با الگوبرداری از زنان بزرگی همچون خدیجه (سلام الله علیها)، فاطمة زهرا (سلام الله علیها)، زینب (سلام الله علیها)، سمیه و... به جایگاه اجتماعی خود در این زمان دست یابد، مشروط به اینکه:

1. ملاک ارتقاءاجتماعی را بهره‌مندی از اخلاق الهی،‌اندیشمند بودن و استقلال فکری بداند نه در بهره‌مندی صرف از مادیات و داشتن حسن ظاهر و وابستگی‌های نامعقول دنیوی.

2. در اخلاق فردی نیز ارزش‌های الهی همچون ایثار، فداکاری، محبت به همنوع و حفظ حدود الهی همچون عفاف و پاکدامنی را در خود پرورش دهد به گونه‌ای که این خصلت‌ها ملکة او شود و در هر شرایطی آن‌ها را به‌کار گیرد(همان،14:1375)

آسیه همسر فرعون یکی از چهره‌های معروف تاریخ است که در آلوده‌ترین دوران تاریخی سرزمین مصر ظهور خویش را به بهترین وجهی نشان داد. حضرت موسی (علیه السلام) در سایة حمایت‌های این بانوی بزرگوار توانست مراحل حساس نهضت خویش را طی کند و برای پذیرش رسالت پیامبری آماده شود. تاریخ صدر اسلام آکنده از نقش فعال سیاسی زنان است، زنانی که اسوة آن‌ها حضرت فاطمه (سلام الله علیها) است. تولد حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از نقاط درخشان و از معجزات خداوندی بود و جلوه‌گر اهدافی است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) رسالت آن را بر دوش داشت. فاطمه (سلام الله علیها) در تاریخ اسلام چهرة برجسته و شخصیت ارجمندی دارد، البته نه تنها به خاطر اینکه دختر پیامبر، یا همسر علی (علیه السلام) است و نه تنها به خاطر اینکه مادر ائمه اطهار است، بلکه از این نظر که او در جایگاه یک زن- آن هم در تاریک‌ترین دوران تاریخ- که زن نازل‌ترین نقش اجتماعی را داشت- رسالتی را به انجام رسانید و شوری در اجتماع زنان و جامعه بی‌فروغ آن‌ها برانگیخت. بانویی که خطبه‌های بلیغ او در حمایت از مقام ولایت در تاریخ، جاوید مانده و خطابه‌های پرارزش دخت او، زینب کبری (سلام الله علیها) نیز در دربار ابن زیاد و یزید اثر ماندگار دیگری در تاریخ اسلام شده است(همان،1375 :78)

تاریخ اسلام بیان‌کنندة آن است که در زمان رسول خدا(ص) زنان زیادی به فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی اقدام می‌کردند و نه تنها پیامبر(ص) آن‌ها را منع نمی‌کرد؛ بلکه در مواردی آن‌ها را نیز راهنمایی می‌کرد. حضرت خدیجه(س) که از زنان بزرگوار و برگزیده است، خود تاجری ثروتمند بود که تجارت می‌کرد و پیامبر(ص) نیز برای مدتی از جانب ایشان به تجارت مشغول بود.

در روایتی آمده است که رسول خدا(ص) به زنان جوان اجازه می‌داد تا در مراسم عید فطر و قربان از منازل خود خارج شوند و برای تهیة روزی بساط بگسترانند.

حولاء، زنی عطر فروش بود که پیامبر(ص) او را موعظه می‌کرد و می‌فرمود: هرگاه عطر می‌فروشی، جنس سالم و با قیمت مناسب تحویل مردم بده و هرگز در جنس خود تقلب روا مدار؛ زیرا معامله سالم پاک‌تر است و سبب خیر و برکت می‌شود(کلینی،1379 :151)

. همچنین در جنگ‌های پیامبر(ص) همیشه عده‌ای از زنان حاضر بودند که به آب‌رسانی و پرستاری از زخمی‌ها اقدام می‌کردند؛ مانند «لیلی غفاری» که بارها در میدان‌های نبرد حضور یافت و از بیماران و مجروحان جنگی پرستاری و آن‌ها را مداوا و معالجه کرد (محلاتی،1383: 595). «ام عطیه» و «ام سلمه» نیز در غزوات متعددی شرکت داشتند و از مجروحان پرستاری می‌کردند‌(طباطبایی،1376 :69 ).

قرآن کریم: خداوند، در سورة قصص از دختران حضرت شعیب(ع) نام می‌برد که به کار چوپانی اشتغال داشته‌اند. آن‌ها به علت کهولت سن پدر، جایگزین او در کار نگهداری از گوسفندان شده بودند که برای سیراب کردن گوسفندان خود نیز همیشه تا پایان کار دیگر چوپانان صبر می‌کردند و سپس به گوسفندان خود آب می‌دادند« قالَتا لا نَسْقی حَتّی یصْدِرَ الرِّعاءُ آن‌ها گفتند ما آن‌ها را آب نمی‌دهیم تا چوپان‌ها همگی خارج شوند» ( سوره قصص، آیه 23). دختران حضرت شعیب(ع) به دلیل عفاف و تحجب خود تا پس از رفتن چوپانان مرد، از سیراب کردن گوسفندان خودداری می‌کردند تا اینکه حضرت موسی(ع) گوسفندان آن‌ها را سیراب کرد. آن دو این داستان را برای پدرشان بازگو کردند و حضرت شعیب(ع) تصمیم گرفت برای جبران خدمت موسی(ع) او را به خانه‌اش دعوت کند؛ به همین منظور یکی از دختران خود را به نزد موسی(ع) فرستاد «فَجاءَتْهُ إِحْداهُما» پس یکی از آن دو به سراغ او آمد، در حالی که در نهایت حیا گام بر می‌داشت« تَمْشی عَلَی اسْتِحْیاء»(سورة قصص، آیه 23)

خداوند‌، به خوبی کیفیّت حضور زنان در اجتماع و برخورد با مردان بیگانه را تشریح کرده است؛ در آیة234 سوره بقره نیز آمده است: باکی بر شما نیست، در آن اموری که زنان در رابطه با خود و از روی معروف انجام می‌دهند (فَلا جُناحَ عَلَیکمْ فیما فَعَلْنَ فی أنْفُسِهِنّ بِالْمَعْرُوفِ)(سورة بقره، آیه234)

کلیشه‌‌های ‌جنسیّتی و اشتغال زنان

والتر لیپمن نخستین کسی است که در کتابش با عنوان فرهنگ عامه، تفکّر قالبی را به معنای تصاویر ثابت و محدود در ذهن به کار برد(کیسی[10]،2002: 1)در نظر او کلیشه یا تفکّر قالبی شامل؛ باورها،‌اندیشه‌ها و قالب‌های ساخته و پرداختة ذهنی بود که به ادراکات شخص از محیط پیرامون خود، رنگ خاصی می‌بخشد و به صورت میرات اجتماعی از نسلی به نسلی دیگر منتقل می‌شود(ستوده، 175:1380 )کلیشه‌های ‌جنسیّتی مجموعه‌ای سازمان‌یافته از باورها دربارة زنان و مردان است. کلیشه‌های ‌جنسیّتی دربرگیرندة اطلاعات دربارة ظاهر جسمانی، نگرش‌ها، علایق، صفات روانی، روابط اجتماعی و نوع شغل زنان و مردان است(گولومبوک و فی‌وش، 1384‌:28) محتوای کلیشه‌های ‌جنسیّتی در توانایی‌های مختلف از جمله توانایی زبان‌آموزی از جمله توانایی زبان‌آموزی‌، یادگیری زبان، ریاضی و کامپیوتر و نظایر آن موجب می‌شود که حتی در تقسیم کار اجتماعی و خانگی نیز نوعی نابرابری ‌جنسیّتی مشاهده شود(سلز‌،1973به نقل از گولومبوک و فی‌وش، 1384)کلیشه‌های ‌جنسیّتی رفتارها و تفکّراتی هستند که به صورت مکرر انتظار می‌رود یک جنس در جامعه آن‌ها را ایفا می‌کند یا آن چنان بیندیشد(شهشهانی‌، 1380)یکی از پیش فرض‌های نظریة طرح‌وارة ‌جنسیّتی، به لحاظ مفهومی بسیار شبیه کلیشة ‌جنسیّتی‌، این است که عناصر دانش مربوط به ‌جنسیّت دربرگیرندة رفتارها، نقش‌ها، مشاغل و صفات است. به عبارتی زنانگی و مردانگی به عنوان مشخصات زنان و مردان صرفاً به مثابة برساخته‌های اجتماعی –فرهنگی و نه به عنوان خصلت‌های اشخاص وجود دارند و به راستی زنانگی و مردانگی چیزی بیش از مجموعه تصوراتی نیست که مردم دربارة یکدیگر و خودشان در زمینه‌های اجتماعی خاص دارند. کلیشه‌ها باورها و نگرش‌ها به مردانگی و زنانگی را شکل داده و بدین ترتیب بر نقش‌های اجتماعی اثر می‌گذارد که هریک از زن و مرد می‌توانند بپذیرند(هایدی[11]،2004).

مطالعة خواجه نوری(1386) با عنوان « تأثیر فرایند جهانی‌شدن بر تقسیم کار» نشان می‌دهد که به ترتیب متغیرهای آگاهی نسبت به فرایند جهانی‌شدن، تصمیم‌گیری در خانواده، مشارکت سیاسی، شیوة زندگی، سرمایة اجتماعی و سرمایه‌های فرهنگی سهم زیادی در تبیین متغیر وابسته یعنی تقسیم کار داشته‌اند. جاراللهی (1375) پژوهشی در خصوص تأثیر اشتغال زن بر مشارکت شوهر در انجام امور خانگی انجام‌داد. در این پژوهش اثر اشتغال زنان کارگر بر همکاری و مشارکت شوهرانشان در منزل سنجیده است. نتایج نشان‌داد که زنان شاغل نسبت به زنان غیر شاغل از قدرت بیش‌تری بهره‌مند بودند، اما اشتغال این زنان تأثیر ناچیزی بر همکاری و مشارکت مردان در کارهای خانه داشت. منصوریان و قادری(1374) پژوهشی به نام «ساخت قدرت در خانواده» در شهر شیراز انجام داده‌اند، در این تحقیق الگوی تقسیم کار تحت تأثیر میزان تحصیلات زن، وضعیت اشتغال او و سن شوهر بوده است.

پژوهش کیفی کوک و نادسون مارتین (2008 ) در میان زوج‌های سنگاپوری حاکی از آن بود که جا‌به‌جایی در قدرت در خانه به سوی برابری، بیش‌تر در ساختاری اتفاق می‌افتد که مردان با توجه به جا‌به‌جایی قدرت انتخاب نهایی را در اختیار داشته و زنان راه‌هایی برای نفوذ بر آن‌ها یافته باشند. زیپ و همکاران (2006)، پژوهشی تحت عنوان « روابط زن و شوهر و قدرت مخفی در ازدواج » انجام دادند. یافته‌های پژوهش آن‌ها نشان داد که حتی اگر زنان درآمد بیش‌تری از شوهران خود داشته باشند، این زنان هستند که با راهکارهای شوهران خود بیش‌تر موافقت نشان می‌دهند.گاتسو- وین دل و مک مولین[12] (2003) با استفاده از مدل پدر‌سالاری و ایدئولوژی جنسیّتی، پژوهشی در کشور کانادا تحت عنوان « تبیین نابرابری جنسیّتی در توزیع قدرت درون خانواده » انجام داده‌اند و معتقد هستند الگوهای کار در خانه، انعکاس باورهای فرهنگی یا فضاهای جداگانة وظایف یا مسئولیت‌ها است. باتس[13] و همکاران (2003) در تحقیق خود نشان دادند که خانواده‌هایی که زن وشوهر از حیث قدرت یکسان هستند، پدر سالاری کمتر است، اما خانواده‌هایی که میزان برخورداری زوجین از قدرت یکسان نیست و به عبارتی توزیع قدرت نامتعادل است، در سطوح بالای پدر سالاری قرار دارند. در همین خصوص لاوی و کاتز[14] (2002) پژوهش دیگری تحت عنوان « تقسیم کار، رعایت عدالت و کیفیّت ازدواج» انجام دادند. آن‌ها در این تحقیق بر رابطة شیوة جامعه‌پذیرکردن زن و سهم او از توزیع قدرت اشاره دارند و نتیجة تحقیق خود را چنین گزارش کرده‌اند که ارزش‌ها و هنجارهایی که زن در فرآیند جامعه‌پذیری درونی کرده‌است، شیوة عملکرد او را در فرایند قدرت پیش بینی می‌کند. تحقیق دیگری را سی و فینالی[15] (1984) در میان زنان متأهل آمریکایی انجام دادند که یافته‌ها نشان داد زنان شاغل نسبت به زنان غیر شاغل مسئولیت کم‌تری در کارهای خانه دارند. همچنین زنانی که درآمدشان بیش‌تر از مردان بود، مسئولیت کم‌تری درکارهای خانه داشتند. هوبر[16] (1981)در پژوهشی با 2002 زن شاغل متأهل مصاحبه داشت و به این نتیجه رسید که کار خارج از خانه سبب می‌شود تا تعاون و همکاری بیش‌تری در میان زنان و مردان در امور خانه‌داری ایجاد شود. نتایج حاکی از آن بود که مردانی که دارای همسری شاغل، با سابقة کار زیاد و درآمد بیش‌تر هستند، بیش‌تر در امور خانه‌داری مشارکت می‌کنند تا خانواده به کارکرد خود ادامه دهد.

یکی از متفکّرانی که از نگاه مارکسیستی سرمایة اجتماعی را تحلیل کرده «پیر بوردیو» است.از نظر او سرمایه دارای انواع مختلفی است. نظیر سرمایة فرهنگی. «بوردیو» اولین بار مفهوم سرمایة فرهنگی را برای توضیح دستاوردهای آکادمیک نابرابر بچه‌های طبقات مختلف اجتماعی و گروه‌های مختلف طبقات اجتماعی به کار برد. او در مطالعات خود به این نتیجه رسیده بود که انتخاب «راهکارهای سرمایه‌گذاری فرهنگی مناسب» در خانواده، نقش مهمی در فراگیری بهتر آموزش و حفظ‌اندوخته‌های دانش‌آموزان دارد. به عقیدة او از بعضی جهات، سرمایة فرهنگی بهترین و مؤثر‌ترین روش انتقال سرمایة موروثی است؛ زیرا تاحد زیادی به صورت عینی انجام شده است. بنابراین، از کنترل کم‌تری بر‌خوردار است، در حالی که ثروت اقتصادی حاصل از ارث از طریق مالیات قابل مهار است (بوردیو، 1384: 139-137) او سرمایة فرهنگی را به سه قسم «متجسد»، «عینیت‌یافتگی» و «نهادینه‌شده» تقسیم کرده و هر کدام را علی حده تعریف کرده است (بوردیو، 1384: 136). مبنای این تقسیم‌بندی نیز این است که او برای تمام پدیده‌های اجتماعی از جمله فرهنگ، دو بعد ذهنی و عینی قائل است.

الف. سرمایة مهارت‌ها: به بعد حک شده‌ای فرهنگی در جسم،‌اندیشه، احساس و رفتار انسان، سرمایة فرهنگی متجسد اطلاق می‌شود (همان: 137)؛ ب. سرمایة عینیت‌یافتگی (کالاها): مقصود آن سنخ از سرمایه‌هایی است که به شکل کالاهای فرهنگی (تصویرها، کتاب‌ها، لغت‌نامه‌ها، ادوات، ماشین‌آلات و غیره) در خارج از ذهن تحقق می‌یابد؛ ج. سرمایة فرهنگی نهادینه‌شده (عناوین کمیاب): به امتیازات یا سرمایه‌های حاکی از عناوین کمیاب سرمایة فرهنگی مدارک و مدارج تحصیلی است. سرمایة فرهنگی نهادینه شده میان توانمندی‌های ذاتی و اکتسابی فرد تمایز ایجاد می‌کند.

ولکاک و نارایان[17] برای بررسی سرمایة اجتماعی آن را در سه بعد درون گروهی، برون گروهی و ارتباطی ارزیابی می‌کند.

سرمایة اجتماعی درون‌گروهی: سرمایة اجتماعی درون‌گروهی، بیان‌کنندة همبستگی میان افراد همانند در موقعیت‌های مشابه است، مانند افراد خانوار، دوستان، همسایگان و نزدیکان(ولکاک،2000 :13). سرمایة اجتماعی درون گروهی، تمایل به ممانعت از دخول دیگران(غیر خودی‌ها) دارد و تمایل به حفظ همگنی وجود دارد(پاتنام، 2000). بنابراین، این سرمایه به روابط مبتنی بر اعتماد و همکاری بین اعضای یک گروه اشاره دارد که دیگر گروه‌ها برای اعضای آن غریبه محسوب می‌شوند(فیروز‌آبادی و ایمانی، 202:1385). سرمایة اجتماعی درون­گروهی به پیوندهای اجتماعی اشاره دارد که بر تشابه و صمیمیت استوار هستند. در این بعد از سرمایة‌ اجتماعی بر منابع شخصی محدود مثل پیوندهای خانوادگی، همسایگی و پیوندهای دوستی نزدیک تأکید می‌شود. این نوع سرمایه دو کارکرد اصلی می‌تواند داشته باشد، یکی اینکه مانند چسب اجتماعی همبستگی‌اجتماعی را تقویت می‌کند، دیگر اینکه بده بستان‌های خاص درون‌گروهی را تقویت می‌کند.

سرمایة اجتماعی برون‌گروهی: سرمایة اجتماعی بین‌گروهی دربرگیرندة همبستگی دورتر افراد مانند دوستان دور، همکاران است(ولکاک، 2001: 13). سرمایة اجتماعی برون گروهی به آن نوع از ارتباطاتی اشاره دارد که در بین افراد به جای اتکاء به نزدیکی‌های شخصی و هویّت مشترک، بر علایق مشترک متکی است. نمودهای عمده این نوع از سرمایه را می‌توان در شبکه‌های اجتماعی و عضویت در انجمن‌ها و گروه‌های غیر محلی مشاهده کرد(آن هپیشایر، لیز آیرس و کارن هیلی[18]، 2003). بنابراین، این نوع سرمایه به اعتماد میان گروه‌های مختلف موجود در جامعه اشاره می‌کند. کارکردهای ارتباطات برون گروهی، برقراری ارتباط با منابع خارجی و تسهیل انتشار است و هرچه میزان این سرمایة اجتماعی در جامعه‏ای‌ بیش تر باشد، امکان انجام توافقات و حل اختلافات بیش‌تر می‌شود(فیروزآبادی و ایمانی، 1385: 203). این نوع سرمایه با پیوندهای ضعیف و کم عمق‌تر که پیوندهای بین گروهی را موجب می‌شود، مانند همکاری‌های تجاری، دوستی با گروه‌های مختلف شناخته می‌شود. در این شکل از سرمایه، شاهد روابط عمودی بین اجتماعات بوده و گروه‌های مختلف افراد در درون و بین گروه‌ها و اجتماعات تحرک بیش‌تری دارند.

سرمایة اجتماعی ارتباطی: به طور اخص بر پیوندهای اجتماعات و افراد با قدرت رسمی اشاره‌دارد و به طور اعم به ارتباطات بین افراد و گروه‌هایی اشاره‌دارد که در ساختار قدرت موقعیت‌های متفاوتی را اشغال می‌کنند. بنابراین، سرمایة اجتماعی برون‌گروهی از طریق شبکه‌های اجتماعی و عضویت در انجمن‌ها و گروه‌های غیر محلی، اتصال به منابع خارجی و دسترسی به اطلاعات را برای زنان به ارمغان آورد. همچنین زنان از طریق بده بستان‌های خاص درون‌گروهی که محصول سرمایةاجتماعی درون‌گروهی است به پشتیبانی و تفاهم متقابل به عنوان یک نوع سرمایه مجهز می‌شوند، در نهایت سرمایةاجتماعی ارتباطی به پیوندهای شخصی و غیر شخصی میان افراد گفته می‌شود که منابع حمایتی و اطلاعاتی را در اختیار زنان قرار می‌دهد.

در نظریة سرمایة اجتماعی بوردیو مباحثی است در‌خصوص اینکه افراد از سرمایه‌های اجتماعی به‌دست آمده از جامعه می‌توانند برای پیشبرد موقعیت خود در روابط خود با افراد دیگر بهره ببرند. در توضیح این مطلب می‌توان گفت در خانواده‌ها نیز وقتی هرکدام از زن یا شوهر سرمایة اجتماعی‌ای به دست می‌آورند، این سرمایه‌ها می‌توانند ابزاری برای پیشبرد موقعیت و اهداف آن‌ها درخانواده باشند. بوردیو مفاهیم سرمایه را به بحث نابرابری پیوند می‌زند و به نقش اختلاف افراد در سرمایه‌های موروثی( اقتصادی) و غیر موروثی( فرهنگی) اشاره می‌کند. توجه بوردیو به وجود نابرابری جنسیّتی در جامعه از بحث‌های جالب توجه اوست. بوردیو معتقد است نابرابری جنسیّتی بعضاً غیر قابل مشاهده است، این نابرابری توسط بازی قدرت احاطه شده و تحت سلطه درآمده‌است. که در اینجا ما ایدة بوردیو را دربارة نابرابری‌های جنسیّتی در بهره‌مندی از سرمایه‌های اجتماعی و به تبع آن نابرابری در قدرت را دربارة جامعه‌ای کوچک‌تر یعنی خانواده و روابط بین زن و شوهر فرض‌کردیم. با این توضیح که اگر هر کدام از زن و شوهر در کسب سرمایه‌های اجتماعی و منابع ارزشمند بر دیگری پیشی بگیرد، می‌تواند از این منابع و سرمایه‌های اجتماعی برای پیشبرد موقعیت و اهداف خود از آن‌ها استفاده کند.

با توجه به ‌سؤال پژوهش می‌توان چنین فرض کرد که بین گروه‌های مختلف زنان دربارة بهره‌مندی از سرمایه‌های اجتماعی تفاوت وجود دارد. در این پژوهش تأثیر سرمایه‌های اجتماعی زنان بر سهم آن‌ها از توزیع قدرت در خانواده در نظر گرفته‌شده است. در کنار متغیر مستقل سرمایةاجتماعی، متغیرهای زمینه‌ای مثل سن، میزان تحصیلات، درآمد و... بررسی شد. برای سنجش سرمایة اجتماعی به سه بخش سرمایة‌اجتماعی درون‌گروهی، سرمایة اجتماعی برون‌گروهی و ارتباطی تقسیم شد.

فرضیة مطالعة حاضر نیز این بود که کسب سرمایه‌های اجتماعی توسط زنان می‌تواند باعث تغییر در موقعیت آن‌ها در خانواده و تغییر در چگونگی توزیع نقش‌ها باشد، به این معنا که سرمایه‌های اجتماعی به عنوان فرصتی برای زن عمل می‌کنند که بتواند از آن به نفع خود در خانواده استفاده کنند.

 

 

 

 

 

 

نمودار 1: مدل نظری تحقیق (این مدل به صورت شماتیک متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته را قبل از آزمون نشان می‌دهد)

 

فرضیه‌های پژوهش عبارت بودند از:

-         بین میزان سرمایه‌های اجتماعی زنان و چگونگی تقسیم کار در خانواده رابطه وجود دارد.

-         بین آگاهی زنان از حقوق خودشان و چگونگی تقسیم کار در خانواده رابطة معنادار وجود دارد.

-         بین ساخت قدرت در خانواده و چگونگی تقسیم کار در خانواده رابطة معنادار وجود دارد.

-         بین تحصیلات پاسخگو و چگونگی تقسیم کار در خانواده رابطه وجود دارد.

-         بین تحصیلات همسر پاسخگو و چگونگی تقسیم کار در خانواده رابطه وجود دارد.

-         بین میزان درآمد پاسخگو و چگونگی تقسیم کار در خانواده رابطة معنادار وجود دارد.

-         بین متغیرهای زمینه‌ای و چگونگی تقسیم کار در خانواده رابطة معنادار وجود دارد.

-         بین وابستگی عاطفی پاسخ‌گو و چگونگی تقسیم کار در خانواده رابطة معنادار وجود دارد.

-         بین نوع رابطة جنسی پاسخگو و چگونگی تقسیم کار در خانواده رابطة معنادار وجود دارد.

سرمایة اجتماعی ‌ارتباطی: سرمایة‌اجتماعی‌ارتباطی به طور اخص به پیوندهای اجتماعات و افراد با قدرت رسمی اشاره دارد که در ساختار قدرت موقعیت‌های متفاوتی را اشغال می‌کنند. این نوع پیوندها در ارتباط با اعتماد به حکمرانی و نظام‌‌‌های کارشناسی هستند (استون و هیوجز[19]،2004).

وابستگی عاطفی به همسر: بلا در نظریة منابع اشاره می‌کند که وابستگی عاطفی زوجین به یکدیگر، دلبستگی و کششی بین زوجین تلقی می‌شود و به عنوان یک منبع ارزشمند و در دسترس زوجین، در توزیع قدرت تصمیم‌گیری در خانواده نقش مهمی دارد(ریتزر،1979)

در پژوهش حاضر، منظور از دموکراتیک بودن تقسیم کار، مشارکت مردان در انجام‌دادن کارهای خانگی است و نه تقسیم مساوی کارهای منزل بین زن و مرد، چون در بعضی از جوامع با توجه به فرهنگ خاصی که دارند ممکن است کارها بین زن و مرد مساوی تقسیم شود، اما انجام‌دادن بعضی از کارهای‌خانگی توسط مردان باعث کسر شأن آن‌ها شود و در نتیجه چنین تقسیم کاری ممکن است منصفانه یا دموکرات نباشد. بنابراین، در این پژوهش، منظور از تقسیم کار دموکراتیک، در واقع مشارکت مردان در انجام‌دادن کارهای خانگی مد نظر است.

- الگوی تقسیم کار در خانواده: در تحقیق حاضر تعریف الگوی تقسیم کار در خانواده آن‌چنان که مد نظر محقق است به صورت زیر است.

منظور، میزان مشارکت همسران پاسخ‌گویان در انجام کارهای منزل است. این متغیر در سطح فاصله‌ای، با 8 گویه و آلفای 745/0 سنجیده شد و شامل ‌مؤلّفه‌های زیر است:1- پخت و پز؛2- رفت و روب منزل؛3- خرید روزمره؛4- نگهداری از بچه‌ها؛ 5 - نگهداری از سالمندان؛6- نظارت بر تکالیف بچه‌ها؛ 7- شرکت در مراسم اولیاء و مربیان؛8- پرداخت پول تو جیبی به بچه‌ها.

ساخت قدرت در خانواده:در تحقیق حاضر تعریف عملیاتی ساخت قدرت در خانواده آن چنان که مد نظر محقق بود با 6 گویه و آلفای 731/0 به صورت زیر است:1- تصمیم‌گیری زن در امور مهم خانه؛2-تصمیم‌گیری زن در امور تربیتی فرزندان؛3- تصمیم‌گیری در خصوص مسائل مالی؛4- احترام اعضاء به مادر خانواده.

سرمایة اجتماعی: برای سنجش سرمایة اجتماعی در پژوهش حاضر، سه بعد برای آن متصور است:

سرمایة­اجتماعی محدود یا درون­گروهی: این شاخص از سرمایة­اجتماعی به پیوندهای اجتماعی اشاره دارد که بر تشابه و صمیمیت استوار هستند. در این بعد از سرمایةاجتماعی بر منابع محدود مثل پیوندهای خانوادگی و پیوند‌های دوستی نزدیک تأکید می‌شود. نمودهای عمده این بعد از سرمایة اجتماعی را می‌توان در شبکه‌های محلی و خویشاوندی مشاهده کرد. در پژوهش حاضر این شاخص شامل ‌مؤلّفه‌هایی نظیر رفت‌و‌آمد با اقوام درجه یک و میزان اعتماد به آن‌ها، رفت و آمد با اقوام درجه دو و دوستان و میزان اعتماد به آن‌ها، ارتباط با هم محله‌ای‌ها و اعتماد به آن‌ها، میزان احساس امنیت و آرامش در محله‌ای که افراد در آن زندگی می‌کنند، میزان امانت‌داری انصاف و صداقت در محله، میزان احساس مسؤلیت افرا محله نسبت به یکدیگر را در بر می‌گیرد، ضریب آلفای این شاخص از سرمایة اجتماعی با 13 گویه 916/0 است.

  1. سرمایةاجتماعی برون‌گروهی: نمودهای عمده این بعد از سرمایةاجتماعی را می‌توان در شبکه‌های اجتماعی و عضویت در انجمن‌ها و گروه‌های غیر محلی مشاهده کرد. از جمله میزان اعتماد اجتماعی مانند اعتماد به نهادها و اصناف مختلف، میزان مشارکت اجتماعی و فعالیت‌های سیاسی مثل( شرکت در انتخابات ریاست جمهوری، شورای شهر و انتخابات مجلس شورای اسلامی)، میزان فعالیت در انجمن‌های اجتماعی نظیر(مؤسسه‌های قرض الحسنه، تیم‌های ورزشی، انجمن‌های خیریه و انجمن‌های علمی)، و ... در پژوهش حاضر ضریب آلفای سرمایةاجتماعی برون‌گروهی با 11 گویه 671/ شده است.
  2. سرمایةاجتماعی‌ارتباطی: این شاخص از سرمایة اجتماعی شعاع ارتباطات( رفت‌و‌آمد‌های خانوادگی، شرکت در مجالس دوستان و آشنایان) و نوع ارتباطات(بده بستان پول، وسایل زندگی، مشورت با اطرافیان) و غیره را در بر‌می‌گیرد. این متغیر با 10 گویه دارای آلفای 814/ بوده است0

در پژوهش حاضر نیز منظور از سرمایة اجتماعی، موقعیت‌ها و روابط موجود افراد در گروه‌های خانوادگی، دوستی و گروه‌های اجتماعی است، که از جمع نمرات پاسخگویان از سنجه‌های سرمایة­اجتماعی برون‌گروهی، سرمایة اجتماعی درون‌گروهی به‌دست آمده است.

وابستگی عاطفی به همسر:در پژوهش حاضر منظور از «وابستگی عاطفی به همسر» آنچنان که مورد نظر محقق بوده است به صورت زیر تعریف شده است.

وابستگی عاطفی، یا اصطلاحاً میزان عشق هر یک از زن و شوهر نسبت به همسرش مد‌نظر است. به این معنا که کدام یک از زن و شوهر از نظر عاطفی بیش‌تر به همسر خود وابسته، یا اصطلاحاً عاشق‌تر است. این متغیر در سطح اسمی سنجیده شده است.

زیبایی و جذّابیت زن برای همسر:بلا در نظریة منابع اشاره می‌کند زیبایی و جذّابیت فرد برای همسر از جمله منابع ارزشمندی است که در توزیع قدرت در خانواده نقش مهمی دارد(ریتزر، 1979). در پژوهش حاضر نیز آنچان که مد نظر محقق است، آن چنان که مورد نظر محقق بوده به صورت زیر تعریف شده است.

منظور میزان جذّابیت زن برای همسرش (از دیدگاه خود زن) است، که این متغیر نیز در سطح اسمی سنجیده شد.

نوع را‌بطة جنسی: در تحقیق حاضر نوع رابطة جنسی پنین تعریف می‌شود: ماهیت رابطة جنسی پاسخگو با همسرش به دو نوع فعالانه و منفعلانه تقسیم شده است. رابطة جنسی فعالانه، رابطه‌ای است که پاسخگو در پذیرش و انتخاب آن سهم دارد و لذّت جنسی او نیز در نظر گرفته می‌شود، اما رابطة جنسی منفعلانه، به پاسخگو تحمیل می‌شود. سطح سنجش این متغیر اسمی بود.

روش پژوهش

این پژوهش مبتنی بر روش پیمایش[20] بوده است. جامعة آماری این پژوهش زنان متأهل شاغل در آموزش و پرورش در شهر مشهد بوده است. کلان شهر مشهد مرکز استان خراسان رضوی و در شمال شرقی کشور قرار دارد و دارای قومیت‌های فارس، ترک، کرد و...است. طبق آمارهای ارائه شده از سوی مرکز آمار ایران، مهاجرت زنان به شهر مشهد به قصد تحصیل و اشتغال از سال1375 با6/14% به 2/15% در سال 1385 افزایش یافته است(مرکز آمار ایران، 1385). بنابراین، با توجه به نرخ روبه رشد مهاجران به مشهد، تعداد دانش‌آموزان و رقم جالب توجهی از زنان متأهل شاغل در آموزش و پرورش شهر مشهد و بحث برانگیز بودن موضوع تقسیم کار خانگی و عوامل مؤثر برآن، پیچیدگی و اهمیت اجرای تحقیق را به خوبی نشان می‌داد. طبق نتایج سرشماری سال 1392، تعداد زنان متأهل شاغل در آموزش و پرورش شهر مشهد 17404نفر است. با قرار‌دادن این عدد در فرمول کوکران و با 95% اطمینان و با خطای 5% حجم نمونه 386 نفر تعیین شد، که برای اطمینان بیش‌تر 400 نفر در نظر گرفته‌شده­است. زنان متأهل از طریق شیوة نمونه‌گیری خوشه‌ای مرحله‌ای انتخاب شده‌اند، به این صورت که ابتدا برای این کار از مناطق هفت‌گانة آموزش و پرورش 4 منطقه به صورت تصادفی انتخاب شد و سپس از بین مدارس هر منطقه، مدارسی به صورت تصادفی انتخاب شدند و در آخر پرسشنامه در اختیار پاسخگویان قرار گرفت. داده‌های مورد نیاز با استفاده از ابزار پرسشنامه، جمع‌آوری و با نرم افزار spssتحلیل شد.

متغیر وابسته: در این پژوهش تقسیم‌کار‌خانگی است، در این پژوهش الگوی تقسیم‌کار، یعنی اینکه کارهای خانگی را چه کسی (زن یا شوهر) و در چه حدی انجام می‌دهد، توسط طیف لیکرت و به‌وسیلة 9 گویه سنجیده شد. در واقع به‌وسیلة این طیف میزان مشارکت همسران پاسخ‌گویان در انجام‌دادن‌‌ کارهای منزل سنجیده شد. نتایج حاکی از آن است که 2/16% از همسران پاسخ‌گویان سهمی کم، 2/70% سهم متوسط، و 5/13% مشارکت بالایی در انجام‌دادن کارهای منزل داشته‌اند.

یافته‌‌های پژوهش

همچنان که مشاهده می‌شود0/17‌% از پاسخ‌گویان سرمایه­اجتماعی پایین، 5/66‌% از آن‌ها سرمایة اجتماعی متوسط و تنها 5/17‌% از آن‌ها سرمایة اجتماعی بالایی دارند. همچنین با توجه به جدول 2، تنها 5/13‌% از همسران پاسخ‌گویان مشارکت بالایی در انجام‌دادن کارهای خانگی دارند.

جدول 1: توزیع فراوانی و درصد سرمایة اجتماعی پاسخ‌گویان

سرمایة اجتماعی

فراوانی

درصد

    پایین

64

0/17

    متوسط

226

5/66

    بالا

70

5/16

 

جدول 2:توزیع فراوانی و درصد مشارکت همسر پاسخگو در کار منزل

الگوی تقسیم کار

فراوانی

درصد

پایین

65

2/16

متوسط

281

2/70

بالا

54

5/13

 

یافته‌های جدول 2 نشان می‌دهد که بیش از 70‌% پاسخگویان الگوی تقسیم کار متوسطی دارند. 2/16‌% پاسخگویان تقسیم کار خانگی پایینی در زندگی آن‌ها حکمفرماست و تنها 5/13‌% پاسخگویان از الگوی تقسیم کار بالایی بهره‌مند هستند.

یافته‌‌های استنباطی: در اینجا فرضیه‌های پژوهش با استفاده از تکنیک‌های آمار استنباطی بررسی می‌شود. در جدول 3 رابطة برخی متغیرهای اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی با تقسیم‌کار خانگی بررسی می‌شود.

همچنان که یافته‌های جدول نشان می‌دهند، هرچه ساخت قدرت در خانواده دموکرات‌تر باشد تقسیم کار در خانواده نیز دموکرات‌تر است، به بیان دیگر وقتی که قدرت در خانواده بین زن و مرد تقسیم شود، میزان مشارکت مردان در انجام کارهای‌ خانگی نیز بیش‌تر می‌شود. لذا فرضیة سوم با 95% اطمینان تأیید می‌شود. براساس اطلاعات جدول، اگر سرمایة اجتماعی زنان نیز بیش‌تر باشد، همسرانشان بیش‌تر در انجام‌دادن کارهای خانگی مشارکت دارند، این رابطه در سطح 005/0‌% معنادار است. به عبارت دیگر میزان تقسیم کار خانگی معلول سرمایة اجتماعی زنان است.

میزان درآمد پاسخگو نیز با تقسیم‌کار‌خانگی رابطة معنادار دارد. به بیان دیگر هر چه درآمد پاسخگو بیش‌تر باشد، مشارکت همسر او در انجام کارهای خانگی نیز بیش‌تر می‌شود. به عبارت دیگر تقسیم کار معلول درآمد پاسخگوست. این رابطه در سطح معناداری 003/ 0% می‌شود. بنابراین، فرضیة ششم تأیید شد. اما از بین این متغیر‌ها، تحصیلات، تحصیلات همسر پاسخگو و میزان آگاهی پاسخگو از حقوق خودش با تقسیم کار خانگی رابطة معناداری نداشته‌اند. بنابراین، فرضیه‌های دوم، چهارم و پنجم تأیید نشدند. به عبارت دیگر تقسیم کار در خانه معلول تحصیلات، آگاهی از حقوق و تحصیلات همسر نیست.

جدول3: آزمون رابطه بین متغیرهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بر تقسیم کار در خانواده

متغیر

R

R2

R2 تنظیم شده

ضریب b

ضریب‌بتا

مقدارF

سطح معناداری

ساخت قدرت

193/

037/

035/

025/

193/

429/15

000/

سرمایة اجتماعی

141/

020/

017/

015/

141/

054/8

005/

درآمد

147/

022/

019/

06/2

147/

763/8

003/

آگاهی از حقوق

061/

001/

001/

036/

061/

491/1

223/

تحصیلات همسر

001/

000/

003/-

000/

000/

000/

990/

تحصیلات

040/

002/

000/

024/

040/

628/

429/

 

جدول 4 نشان‌دهندة رابطة بین متغیرهای زمینه‌ای با تقسیم کار خانگی است.

با توجه به اطلاعات این جدول، بین متغیرهایی همچون سن پاسخگو، سن پاسخگو هنگام ازدواج، سن همسر او، مدت زمان ازدواج و تعداد فرزندان با تقسیم کار خانگی رابطة معنادار وجود دارد. به بیان دیگر هر چه سن پاسخگو و همسر او بیش‌تر باشد، مشارکت همسر او در کارهای خانگی نیز بیش‌تر می‌شود، این رابطه با95% اطمینان تأیید می‌شود. همچنین هرچه زنان در سنین بالاتری ازدواج کنند، احتمال بهره‌مندی از مشارکت بیش‌تر همسرشان در انجام‌دادن کارهای خانگی بیش‌تر می‌شود (009/0=Sig). افزون بر این هر چه سال‌های ازدواج بیش‌تر باشد، احتمال اینکه مردها بیش‌تر در کارهای خانگی مشارکت کنند، نیز بیش‌تر می‌شود. این رابطه نیز با95‌% اطمینان معنادار است. متغیر تعداد فرزندان با تقسیم کار جهت عکس دارد، به این معنا که هر چه تعداد فرزندان بیش‌تر می‌شود، مشارکت مردان در انجام‌دادن کارهای خانگی کم‌تر می‌شود. این رابطه با95% اطمینان تأیید می‌شود. به عبارتی دیگر تقسیم کار در خانه معلول تعداد فرزندان است و هرچه تعداد فرزندان بیش‌تر باشد، تقسیم کار کم‌تر است.

 

جدول4: آزمون رابطة بین متغیرهای زمینه‌ای و تقسیم‌کار در خانواده

متغیر

R

R2

R2 تنظیم شده

ضریب b

 

ضریب‌بتا

مقدارF

 

سطح معناداری

سن

306/

094/

092/

090/

306/

252/41

000/

سن ازدواج

130/

017/

015/

089/

130/

894/6

009/

سن همسر

310/

096/

094/

085/

310/

389/42

000/

مدت‌ازدواج

307/

094/

092/

079/

307/

322/41

000/

تعداد فرزند

271/

073/

071/

352/-

271/-

476/31

000/

 

بررسی تفاوت میانگین تقسیم کار خانگی بر حسب نوع رابطة جنسی پاسخگویان نشان داد که میانگین پاسخگویانی که روابط جنسی آن‌ها منفعلانه است، 94/11 و میانگین پاسخگویانی که روابط جنسی فعالانه دارند53/12 است. مقایسة میانگین این دو گروه، تفاوت معناداری را بین آن‌ها از لحاظ چگونگی تقسیم کار در خانواده نشان می‌دهد. مقدار T برابر 139/2 -در سطح معناداری 033/0 نشان‌دهندة عدم رد این رابطه است.

جدول 5 نشان‌دهندة تفاوت میانگین تقسیم کارخانگی بر حسب میزان وابستگی پاسخگو به همسرش است.متغیر وابستگی عاطفی، میزان وابستگی عاطفی یا اصطلاحاً عشق هر یک از زن و شوهر را نسبت به همسر خود می‌سنجد، برای بررسی این متغیر و متغیر وابسته از آزمون T مستقل استفاده شد. بیش‌ترین و کم‌ترین میانگین تفاوت چندانی با هم ندارند، بیش‌ترین میانگین مربوط به مردان و کم‌ترین میانگین مربوط به زنان است. مقدار T برابر با 210/1- است که در سطح معناداری 229/0 نشان‌دهندة فقدان تأیید این فرضیه است. به عبارتی دیگر تقسیم کار در خانه معلول وابستگی عاطفی به همسر نیست و این متغیر مستقل بر تقسیم کار تأثیری ندارد.

جدول 5: آزمون رابطة وابستگی عاطفی به همسر و الگوی تقسیم کار در خانواده

متغیر

وابستگی عاطفی

فراوانی

میانگین

انحراف معیار

مقدارT

سطح معناداری

وابستگی عاطفی

وابستگی عاطفی به زن

318

13/12

36/2

210/1-

229/

وابستگی عاطفی به مرد

82

52/12

67/2

جدول 6 نشان‌دهندة تفاوت میانگین تقسیم کارخانگی بر حسب جذّابیت پاسخگویان است. به عبارتی دیگر از زنان پاسخگو دربارة وابستگی به شوهرشان ‌سؤال شد و از همان زنان پاسخگو در خصوص وابستگی عاطفی شوهران آن‌ها به آن‌ها ‌سؤال شد. با توجه به اسمی بودن این متغیر، برای بررسی رابطة آن با متغیر وابسته از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه استفاده شد. بیش‌ترین میانگین مربوط به گروهی بود که جذّابیت آن‌ها برای شوهرشان زیاد بوده است و کم‌ترین میانگین مربوط به گروهی بود که جذّابیت کمی برای شوهرشان داشته‌اند. مقدار F برابر با 741/1 است که در سطح معناداری 140/‌0گویای فقدان تأیید این فرضیه است.

جدول 6:آزمون رابطة میزان جذّابیت پاسخگو برای همسر او و الگوی تقسیم کار

متغیر

 

زیبایی

فراوانی

میانگین

انحراف معیار

اشتباه استاندارد

جمع مجذورات

مقدارF

سطح معناداری

جذابیت برای همسر

کم

6

33/11

36/1

55777/

070/41

741/1

140/

نسبتاً کم

76

75/11

16/2

24789/

متوسط

147

14/12

49/2

20554/

نسبتاً زیاد

95

34/12

53/2

26040/

زیاد

76

69/12

47/2

28347/

 

جدول 7 نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره را به شیوة گام به گام برای متغیر وابسته (تقسیم کار) نشان می‌دهد. داده‌های جدول نشان‌دهندة آن هستند که متغیرهای ساخت قدرت در خانواده، تعداد فرزندان، درآمد و سرمایة اجتماعی نسبت به متغیرهای دیگر قدرت بیش‌تری برای پیش‌بینی واریانس متغیر وابسته داشته‌اند. اولین متغیر وارد شده به معادله، ساخت قدرت در خانواده است. که 6/9‌% از واریانس متغیر وابسته را تبیین می‌کند، با وارد شدن متغیر تعداد فرزندان‌، توان پیش‌بینی مدل به 3/18‌% می‌رسد. در مرحلة سوم، درآمد پاسخگو وارد معادله شد. این متغیر به همراه متغیرهای پیشین 9/19‌% توان پیش‌بینی متغیر وابسته را دارد. در آخرین مرحله نیز، سرمایة اجتماعی پاسخگو وارد معادله‌ شد. در این مرحله توان تبیین مدل به 5/21‌% رسیده است. در مجموع این مدل توانسته است با پنج متغیر، 5/21‌% از تغیرات متغیر وابسته را پیش‌بینی کند. به عبارتی تقسیم کار در خانه معلول و ناشی از تأثیر متغیرهای مستقلی چون ساخت قدرت، تعداد فرزندان، درآمد و سرمایة اجتماعی است.

جدول7: متغیرهای وارد شده به معادلة رگرسیون چند متغیره به روش مرحله به مرحله

مراحل ورود متغیرها

متغیر

R

R2

R2 تنظیم شده

F

Sig F

ضریب بتا

T

SigT

1

ساخت قدرت

310/

096/

094/

340/42

000/

444/

657/6

000/

2

تعداد فرزند

428/

183/

179/

503/44

000/

303/

681/6

000/

3

درآمد

446/

199/

193/

761/32

006/

156/

310/3

001/

4

سرمایة اجتماعی

464/

215/

207/

051/27

005/

195/

854/2

005/

بحث و نتیجه‌گیری

در جامعة ما زنان رسالت سنگینی به دوش دارند. از یک سو فعالیت در مشاغل بیرون از منزل و از سویی دیگر تدبیر و مدیریت خانه و تربیت فرزندان به‌طور همزمان باعث می‌شود تا در جهاد اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی تلاش مضاعفی داشته باشند(اسفندیاری و همکاران، 1392).

پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل مؤثر بر وضعیت تقسیم کارخانگی در میان زنان متأهل شاغل در آموزش و پرورش انجام شده است. متغیر مستقل اصلی در این پژوهش سرمایة اجتماعی بوده‌است، که در سه سطح، سرمایةاجتماعی­برون‌گروهی، درون‌گروهی و ارتباطی سنجیده شده است. پس از تلفیق شاخص‌های سه‌گانة سرمایة اجتماعی یک شاخص کلی ساخته شد، این شاخص نشان می‌دهد که 17‌% از پاسخ‌گویان سرمایة اجتماعی کم، 5/66‌% از پاسخ‌گویان سرمایة اجتماعی متوسط و تنها 5/16‌% از پاسخ‌گویان سرمایة اجتماعی بالایی داشته‌اند.

نتایج به دست آمده از تجزیه و تحلیل دو متغیره نشان می‌دهد که متغیرهای درآمد، سرمایة اجتماعی، سن و سن همسر، با الگوی تقسیم کار در خانواده رابطة معنادار و مثبت داشته‌اند. این یافته با نتایج پژوهش خواجه نوری(1385)همخوانی دارد، نتایج پژوهش او نشان‌داد که سرمایةاجتماعی می‌تواند تأثیر زیادی در چگونگی تقسیم کار در خانواده داشته باشد، اما این یافته‌ها با نتایج پژوهش زیپ[21] (2006) همسویی ندارد، نتایج تحقیق او نشان می‌دهد که حتی اگر زنان درآمد بیش‌تری از شوهران خود داشته باشند، این زنان هستند که با راهکارهای شوهران خود بیش‌تر موافقت نشان می‌دهند. همچنین این یافته‌ها با نتایج پژوهش منصوریان و قادری(1374) همسویی دارد، نتایج تحقیق آن‌ها نشان داد که الگوی تقسیم کار در خانه تحت تأثیر سن شوهر نیز هست.

اما تعداد فرزندان پاسخگو با متغیر وابسته دارای رابطة معنادار و منفی بوده است. به این معنا که هر چه تعداد فرزندان پاسخگو بیش‌تر باشد، همسران آن‌ها در انجام‌دادن کارهای خانگی مشارکت کم‌تری دارند. همچنین متغیر‌های تحصیلات، تحصیلات همسر، آگاهی پاسخگو از حقوق خود، با الگوی تقسیم کار رابطه نداشته‌اند، به این معنا که در جامعة آماری پژوهش برای انجام‌دادن کارهای‌خانگی به شیوة سنّتی، بین گروه‌های مختلف زنان تفاوت چندانی دیده نمی‌شود و حتی تفاوتی نمی‌کند که تحصیلات و درآمد همسر او در چه حدی باشد و نیز بین زنانی که از حقوق خود آگاهی دارند و آن‌هایی که از حقوق خود آگاهی ندارند، هیچ تفاوتی در این خصوص دیده نمی‌شود. بنابراین، تقریباً همة زنان در همة طبقات اجتماعی کار «مدیریت خانگی» را انجام می‌دهند، حتی زنانی که دارای درآمد کافی برای استخدام زنانی از بیرون از محیط خانه برای انجام‌دادن بعضی از کارها هستند. در هر حال این زن است که با هر درجة تحصیلی و هر میزانی از آگاهی و تفکّر، انجام کارهای منزل وظیفة خاص و منحصر به فرد او تلقی می‌شود، چرا که این تکلیفی است که جامعه برای او تعریف کرده و لاجرم و به جبر فرهنگ باید بپذیرد. این موضوع را می‌توان به این شیوه تبیین کرد که زنان خود را تنها مسئول انجام‌دادن کار خانگی و مراقبت از کودکان می‌دانند.حتی بعضی از افراد، کار در بیرون از خانه را چیزی می‌دانند که مانع انجام مسئولیت واقعی زنان در خانه می‌شود و به همین خاطر زنان اغلب تلاش می‌کنند اشتغال آن‌ها کم‌ترین تأثیر را بر وضعیت خانواده شان داشته باشد. آن‌ها این کار را به‌وسیلة کار بیش از حد یا پرداخت مخارج استخدام افراد دیگر برای انجام‌دادن کارهای خانگی انجام می‌دهند. این یافته با نتایج پژوهش منصوریان و قادری(1374)همخوانی ندارد، نتایج پژوهش آن‌ها نشان داد که الگوی تقسیم کار در خانواده‌های پاسخگویان متأثر از میزان تحصیلات زنان بوده است.

در توضیح مطالب فوق، می‌توان گفت که گذار از جامعة سنّتی به جامعة مدرن، فقط بخشی از نظام هنجاری مربوط به خانواده و نقش‌های زن و مرد را تغییر داده، و حداقل در جامعة آماری تحقیق بخش دیگر همچنان به قوت خود باقی مانده است، با این توضیح که بخشی از نظام هنجاری مربوط به حضور زنان در صحنة اجتماع و اخذ جایگاه‌های اجتماعی تغییر کرده است، اما همان‌طور که یافته‌های تحقیق نشان‌می‌دهد بر خلاف همة این تحولات، تعریف از نقش‌های زنانگی، به خصوص انجام‌دادن کارهای خانگی همچنان به قوت خود باقی‌است. به عبارتی از این منظر کسب فرصت‌های اجتماعی در الگوی تقسیم کار در خانواده تأثیر چندانی نداشته است و انجام‌دادن کارهای خانگی همچنان وظیفة خاص و اصلی آن‌ها تلقی می‌شود. چرا که به رغم فرایند گذار، در شهرها، تحقق ارزش‌ها و هنجارهای رایج در‌خصوص تعریف از نقش‌های زنانگی و مردانگی، تقریباً هنوز به شکل سنّتی پذیرش شده و ارزش‌های جدید دنیای مدرن آن‌چنان قدرت عام نیافته و پذیرش عمومی نشده است.

نقش‌های چندگانه یا داشتن چند نقش به طور همزمان می‌تواند با باز داشتن فرد از اختصاص تمام انرژی عاطفی اش بر یک نقش واحد، از حیث روانی و اجتماعی از او محافظت کند. وجود نقش‌های جایگزین می‌تواند همچنین احساس قدرت انتخاب و رضایت فرد را بالا ببرد و به تقویت حس احترام به خود، منزلت اجتماعی و هویّت اجتماعی او منجر شود. نقش‌های متعدد همچنین به افزایش پیوستگی اجتماعی نیز کمک می‌کنند و افزایش در قدرت، منزلت و رضایت عاطفی افراد را درپی دارد(گیل[22]‌،2005)

در نهایت اینکه در تحلیل چند متغیره‌رگرسیونی، به روش گام به گام از میان همة متغیرهای مستقل، چهار متغیر وارد این معادله شده‌اند. که به ترتیب عبارت هستند از: ساخت قدرت در خانواده، تعداد فرزندان، درآمد و سرمایة اجتماعی پاسخگو که نسبت به متغیرهای دیگر قدرت بیش‌تری برای پیش‌بینی متغیر وابسته داشته‌اند. از بین این متغیرها ساخت قدرت در خانواده، توان بیش‌تری برای پیش‌بینی متغیر وابسته داشته است. به این معنا که زنانی که قدرت بیش‌تری در خانواده داشته‌اند، همسران آن‌ها بیش‌تر در انجام‌دادن کارهای خانگی مشارکت داشته‌اند.

دومین متغیر وارد شده به معادله، تعداد فرزندان است که جهت عکس با متغیر وابسته دارد، به این معنا که هر چه تعداد فرزندان پاسخگو بیش‌تر باشد، همسران آن‌ها در انجام‌دادن کارهای خانگی مشارکت کم‌تری دارند. در توجیه این مطلب می‌توان گفت که به نظر می‌رسد زنانی که فرزندان زیادتری دارند، در واقع آن دسته از زنانی هستند که سرمایة اجتماعی و آگاهی کم‌تری از حقوق خود دارند و بنابراین، همان‌طور که یافته‌های تحقیق نشان می‌دهد در خانواده‌های آن‌ها، انجام‌دادن کارهای خانگی وظیفة خاص و منحصر به فرد زن تلقی می‌شود.

در توجیه درآمد پاسخگو طبق چارچوب نظری تحقیق می‌توان گفت که هرچه زنان منابع اقتصادی بیش‌تری داشته باشند، می‌توانند از آن برای پیشبرد اهداف و موقعیت‌های خود در روابط خانوادگی‌شان استفاده کنند. این یافته‌ها با نتایج تحقیق زیپ(2006) همسویی ندارد، نتایج پژوهش او نشان می‌دهد که حتی اگر زنان درآمد بیش‌تری از شوهران خود داشته باشند، این زنان هستند که با راهکارهای شوهران خود بیش‌تر موافقت نشان می‌دهند.

در خصوص سرمایة اجتماعی نیز، طبق چارچوب نظری تحقیق باید گفت که سرمایه‌های اجتماعی، فرصت‌ها و جایگاه‌هایی که افراد دارند، در واقع در حکم منابعی برای رسیدن به اهدافشان هستند که می‌توانند از آن‌ها در روابط خانوادگی نیز استفاده کنند. براساس رهیافت تئوریک بوردیو‌ و پاتنام سرمایة اجتماعى با ایجاد و گسترش پیوندهاى اجتماعى و شبکه‌هاى روابط اجتماعى باعث تقویت مشارکت میان افراد و خانواده‌ها می‌‌شود. به عبارت دیگر افزایش تعاملات و پیوندهاى اجتماعى و گسترش شبکه‌هاى روابط اجتماعى از یک سو و از سوى دیگر مشارکت و عضویت هرچه بیش‌تر افراد و خانواده در فعالیت‌هاى اجتماعى، پشتوانه‌هاى حمایتى در جامعه را موجب مى‌شود و این پشتوانه‌هاى حمایتى عاملى مؤثر در جهت ارتقاى جایگاه زنان در خانواده و جامعه تلقى مى‌شوند.

طی بررسی‌های به عمل آمده می‌توان، بی عدالتی ‌جنسیّتی را از مهم‌ترین مشکلات و مسائل موجود در جامعه دانست، که توسعة اجتماعی و نظم جامعه را تهدید می‌کند. بخشی از این تحقیق، سرمایه‌های اجتماعی زنان را بررسی می‌کند، یافته‌های تحقیق نشان داد که زنان گروه هدف، سرمایة اجتماعی چندانی ندارند. به عبارتی هنوز هم در بسیاری از لایه‌های اجتماعی جامعة ما، نظیر جامعة آماری تحقیق حاضر، نگرش سنّتی و تبعیض‌آمیز نسبت به زنان و جایگاه آن‌ها وجود دارد و موانع بسیاری در راه محقق شدن شرایط رشد و شکوفایی قابلیت‌ها و استعدادهای آن وجود دارد، اما با وجود همة این‌ها می‌توان گفت که زنان در حال رسیدن به یک آگاهی لازم و درک موقعیت فروتر از خود هستند. آگاهی‌های زنان نسل جدید از وضعیت خود روز به روز در حال افزایش است و سازوکارهای اجتماعی و سیاسی برای بهبود وضع آن‌ها در راه هموارتری است. و از همین رو نسبت به گذشته، زنان بیش‌تر به دنبال کسب جایگاه و تقویت سرمایه‌های اجتماعی هستند.

به نظر می‌رسد که مشکلات جامعة ما بیش‌تر جنبة فرهنگی دارد و خوشبختانه فرهنگ‌ها قابلیت پویایی دارند و با برنامه‌ریزی می‌توان فرهنگ جامعه را متحول کرد، تا شاید در آینده و با تأثیر‌پذیری بیش‌تر و دو چندان از فرایند جهانی‌شدن هر چه بیش‌تر به سمت تساوی‌گرایی در روابط خانوادگی نزدیک شوند.

-پیشنهاد می‌شود تا زنان جامعة ما در جهت تقویت سرمایة اجتماعی، پیوندهای عاطفی و غنی‌سازی شبکۀ ارتباطی را افزایش دهند و از انزوا طلبی دوری کنند.

-         پیشنهاد می‌شود تا همزمان با آموزش‌های اداره بهداشت پیش از ازدواج، به زوج‌ها برای افزایش مشارکت در تقسیم کار خانه، نکاتی را آموزش دهند.

-         پیشنهاد می‌شود تا در کتاب‌ها و دوره‌های مهارت‌های زندگی و کار‌گاه‌های آموزشی‌، چه در مقطع دبیرستان و چه در سطح دانشگاه آموزش‌هایی در خصوص اهمیت مشارکت در خانه و تقسیم کار در منزل آموزش‌های لازم ارائه شود.تا بدین وسیله باورهای سنّتی که صرفاً کار منزل مختص زن خانه است، کم رنگ‌ترشود.

-         پیشنهاد می‌شود برای کاهش تعارض‌ها، اختلافات و فشارها، زوجین به یادگیری همزمان مهارت‌های زندگی از جمله ابراز وجود، ابراز عواطف و احساسات و مهارت حل مسأله بپردازند تا هم زنان از بار حمایتی مطلوب‌تری بهره‌مند شوند و هم مردان درک و همدلی بیش‌تری نسبت به همسران خود داشته باشند(موسوی زاده و همکاران‌، 1391).



[1]. Connell

[2]. Power

[3]. Gender Inequality

[4]. Mason & smith

[5]. Diefenbach

[6]. Coltane

[7]. Royanian

[8]. Beneria

[9]. Bezanson.

[10]. Casey

[11]. Hyde

[12]. McMullin

[13]. Bates

[14]. Lavee & Katz

[15]. See Maret, BarbaraFinlay

[16]. Huber

[17]. Woolcock & Narayan

[18]. Karen Healy Liz Ayres & Anne Hampshire

[19]. Stone & Huges

[20]‌. Survey

[21]‌. Zipp

[22]. Giele

قرآن کریم
آبوت، پاملا و والاس کلر (۱۳۸۴). درآمدی بر جامعه‏‌شناسی نگرش‏های فمینیستی، ترجمة مریم خراسانی و حمید احمدی، تهران: دنیای مادر.
اسفندیاری، علی اصغر و پدرام، مهدی و مجدم، صادق (1392). اقتصاد غیر رسمی، خانه داری زنان و عوامل مؤثر بر آن، فصلنامه مطالعات اجتماعی روان‌شناختی زنان‌،شمارة 4، صص114-91.
بوردیو، پیر(1383).نظریه کنش، دلایل عمل و انتخاب عقلانی. ترجمة مرتضی مردیها. چاپ دوم، تهران: نقش و نگار.
بوردیو،پیر(1384). شکل‌های سرمایة اجتماعی، سرمایة اجتماعی: اعتماد، دموکراسی و توسعه، ترجمة افشین خاکباز و حسن پویان، تهران: شیرازه.
پاتنام، رابرت (1380). دموکراسی و سنّت‌های مدنی، ترجمة محمدتقی دلفروز، تهران: دفتر مطالعات و تحقیقات سیاسی وزارت کشور.
توکلی، سوده و علی پور، وحید(1391).تأثیر طبیعت درمانی بر شاخص‌های بهزیستی شاخص‌های بهزیستی، فصلنامة علمی پژوهشی مطالعات اجتماعی روان‌شناختی زنان‌، شمارة 2،صص50-.33
توسلی، غلامعباس (1383). تحلیلی از‌اندیشه پیر بوردیو، فضای منازعه آمیز اجتماعی و نقش جامعه شناسی. نامة علوم اجتماعی، شمارة 23 :صص25-1.
جاراللهی، عذرا(1375). اثر اشتغال زنان کارگر بر میزان مشارکت زوجین در امور خانواده، فصلنامه علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، شمارة 7:صص 150-135
خواجه نوری‌، بیژن(1385). تأثیر فرایند جهانی شدن بر تقسیم کار خانگی‌، مجله علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد، شمارة 8‌،صص23-1.
ستوده، هدایت الله( 1380). روانشناسی اجتماعی، تهران: آوای نور.
شاهدی، سامره و فرجودی، محمد علی (1389). فصلنامه زن و جامعه، شمارة 4،صص133-113.
شهشهانی،سهیلا (1380). چارچوب مفهومی ‌جنسیّت. نگرشی بر تحلیل ‌جنسیّتی در ایران، تهران: دانشگاه شهید بهشتی.
المیزان، ج 4،قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ص .69. (طباطبایی، محمد حسین( 1374
غفاری، غلامرضا و انق، ناز محمد (1385). سرمایة اجتماعی و کیفیت زندگی. مجله مطالعات اجتماعی ایران، ویژه نامه تغیرات و توسعة اجتماعی در جنوب ایران، دورة اول، شماره اول،بهار 1385: صص.199-159
فیروزآیادی، سید احمد و ایمانی جاجرمی، حسین(1385). سرمایة اجتماعی و توسعة اقتصادی اجتماعی در کلان شهر تهران، فصلنامة رفاه اجتماعی، شمارة 23:صص224-197
کلمن، جمیز (1372). بنیادهای نظریه اجتماعی، ترجمة منوچهر صبوری، تهران: نی.
کریمی زهرا و جهان‌تیغ، الهام(1393). عوامل مؤثر اشتغال غیر رسمی زنان جوان در ایران، فصلنامه مطالعات اجتماعی و روانشناختی‌،شمارة 3، دورة 12،صص140-115.
گیدنز، آنتونی (۱۳۸۲). جامعه‌شناسی، ترجمة منوچهر صبوری، تهران: نی.
کلینی، محمد بن یعقوب (1379 ). فروع کافی،مترجم محمدباقر کمره‌ای‌، تهران: دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی.
گرینت، کیت(1382)، جامعه‌شناسی کار، ترجمة پرویز صالحی، تهران: مازیار.
گولومبوک، سوزان. و فی وی ش،رابین.(1384). رشد ‌جنسیّت، چاپ سوم،ترجمة مهرناز شهرآرای، تهران: ققنوس.
گیدنز، آنتونی(1378)، تجدد و تشخص، جامعه و هویّت شخصی در عصر جدید، ترجمة ناصر موفقیان، تهران: نی.
محتشمی، بتول (1375). مجموعه مقالات کنفرانس نقش زن در خانواده در توسعة انسانی، تهران: دفترامور زنان ریاست جمهوری، صص 16 و 17 بااندک تلخیص.               
محلاتی، ذبیح الله( 1383). ریاحین الشریعه، در ترجمة دانشمندان بانوان شیعه، جاد پنجم، تهران: نشر دار الکتب اسلامیه.
موسوی زاده‌، آزاده.، سهرابی‌، فرامرز و احدی، حسن (1391)مقایسه اثر‌بخشی آموزش ابراز وجود و مهارت حل مساله بر میزان رضایت زناشویی زنان دانشگاه علامه طباطبایی، مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان، شماره 2، صص 108-.85
موسوی، میر‌طاهر و علی پور، پروین(1391). تأملی بر نظریة سرمایة اجتماعی در جامعه‌شناسی، تهران: جامعه‌شناسان.
محمدی، اشرف.، سرهنگی، فروغ.، عبادی، عباس.، دانشمندی، محمد.، رئیسی‌فر، افسانه و امیری، فاطمه(1390). ارتباط مشکلات روان‌شناختی با کیفیّت زندگی کاری پرستاران، فصلنامه پرستاری مراقبت ویژه، دور چهارم، شمارة 3،صص140-.135
مقدس، علی‌اصغر(1374). منزلت مشاغل در جوامع شهری ایران، مجله علوم اجتماعی و انسانی، شمارة 20:صص95-65 .
منصوریان، محمد‌کریم و فرحناز قادری(1374). عوامل مؤثر بر ساخت قدرت در خانواده،مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان:ص 294-269.
سایت مرکزی آمار ایران، سرشماری نفوس و مسکن در سال‌های 1385 و 1390
Beneria, L. (2001): “Shifting the Risk: New Employment Patterns, In formalization and Women's Work", International Journal of Politics, Culture and Society, Vol. 15,, No.1.pp27-53.
Bezanson, K. (2006). “Gender and the Limits of Social Capital”. The Canadian Review of Sociology and Antropology. Nov.pp.427-443.
Bourdieu, p.(2001). Masculine Domination. Stanford: Stanford University press.
Bates, A. K. Bader, C. D. and Carson Menken, F .(2003). Familystructure, powercontroltheory and deyiance [On- line]. Available: http://wcr.sonoma.edu/v4n3/Man-uscripts/bates.pdf
Casey, N. [et.al](2002). Television Studies: The key concepts; London & New York: Rutledge.
Coltrane, S. (2000): “Research on Household labor: Modeling and Measuring the social Embeddedness of Routine Family Work. “ Journal of Marriage and the family, Vol.62, pp.1208-1233.
Connell, R. W. (2002). Gender, USA, Polity press.
Diefenbach, H (2002): “Gender Ideologies, Relative Resources, and the Division of Housework in Intimate Relationships: A Test of Hyman Rodman's Theory of Resources in Cultural Context.“ International Journal of Comparative Sociology, Vol. 43, Issue 1, pp.45-64.
Gazso-Windle, Amber, & Juli Ann McMullin( 2003). "Doing Domestic Labour: Stategizing in Gender Domain." Canadian Journal of Sociology. 28(3): 341-366.
Giele, Janet Z., (2005). Methods of Life Course Research:Qualitative and Qualitative and Approaches, (Internet). p.6.
Huber, Glenna Sptze(1981). Write employment, Household Behaviors, and sex Role Attitude. Social forces. 60 ,pp150-160.
Hyde, j. Sh. (2004). halfe the human experience, the psychology of women, khamse, akram(translator).press Agah.(Persian).
Karen Healy Liz Ayres & Anne Hampshire (2003). Social Capital and Quality of Life in Geographically Diverse Communiies, Melborn.
Lavee, Yoav, & Ruth Katz, (2002). "Division of Labor, Perceived Fairness, and Marital Quality: The Effect of Gender Ideology." Journal of Marriage and the Family 64(1): 27-39.
Lin, N.(2001). Social Capital: Theory of Social Capital and Action.Cambridge: Cambridge University press.
Mason, K. O. & Herbert L. Smith, (2003): “Women's Empowerment and Social Context: Results From Five Asian Countries.“ [Online]. . [16 oct 2004].
Putnam, R. (2000). Bowling alone: The collapse and revival of American community. New York, NY: Simon and Shuchter
Quek, K. M., & Knudson – Martin, C. (2008). Reshaping marital power: How dual–career newlywed couples creat equality in Singapore. Journal of Social and PersonalRelationships, 25(3), 511.
Royanian, S. (2003). “Women and Globalization, Iran as a Case Study”, http://women4peace.org/women-globalization.htm1.
See Maret, BarbaraFinlay(1984). The Distribution of Household Labor among Women In Dual- earn Families. Journal of Marriage and the Family. 41, pp357-364
Stone & Huges, J (2004). "Sustaining Communities: An Empirical Investigation of Social Capital in Regional Australia" Paper Presented to SEGRA 2001 fifth national Conference. 10-12 Septsmber 2001 Townsville.
Turner, J. H.(2003). The Structure of Sociological Theories. (7.Edition.) Belmnot, CA: Wadsworth Thomson Learning.
UK Partnership for Global Health(2002): “Globalization: Economics and Women's Health.” [Onlin].<http://www.ukglobalhealth.org>[16 oct 2004].
Woolcock, Michael & Deepa Narayan (2000) "Social capital: Implications for Development Theory, Research and Policy". The World Bank Observer. Vol,15,NO.2pp.225-49.
Zipp, John F. Prohaska, Ariane & Bemill, Michell (2006). "Wives, husband, and hidden power in marriag", Journal of Family Issues, Beverly Hills, Vol. 25, N. 7, Pg. 933.