نویسندگان
1 داشنجوی دکتری رشته روان شناسی
2 دانشیار دانشگاه پیام نور تهران
3 داشیار دانشگاه پیام نور تهران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Impact of attachment styles, family cohesion and adaptability on the level of resiliency as it relates to the feeling of homesickness among freshman students living in dormitories of alZahra university.This study examined the impact of attachment style , cohesion and adaptability of the family on level of resiliency as it relates to the feeling of homesickness among freshmen living in dormitories of the University of Al-Zahra in 1392-1393.This is a descriptive and multivariate correlation study. The population of this study are 121 freshman student selected through the formula of Krejcie and Morgan. Data were gathered using conner & Daividson resiliency questionnaire, adaptability and family cohesion scale (FACE-3), Adult Attachment Styles Questionnaire (RAAS) and feeling homesick Questionnaire (HQ) .In order to verify the hypothesis of the study, Pearson correlation and step by step multiple regression were used. Results have shown a significant relationship between resiliency and avoidant attachment style. avoidant attachment style predicts resiliency of the students .family cohesion and adaptability and resiliency were not correlated. There is a significant relationship between students' resiliency and feeling of homesickness.
کلیدواژهها [English]
مقدمه و بیان مسئله
در زندگی انسان همواره مسائل و مشکلات گوناگونی وجود دارد که برخی از آنها بسیار طاقت فرساست، ازطرفی شیوۀ مواجهه همۀ افراد نیز یکسان نیست، در مشاهده این قبیل مردم این سؤال به ذهن خطور میکند که چرا برخی از افراد در برخورد با عوامل فشارزا، انعطافپذیری خاصی دارند و چطور توان مقابله و مقاومت خود را حفظ میکنند، در حالی که برخی دیگرتحت شرایط مشابه، دچار شکنندگی روانی و رفتاری شده و عملکردهای ضعیف و ناکارآمد از خود نشان میدهند. گارمزی، ماستن و تلگن [1](1984) دریافتند که برخی کودکان، با وجود شرایط نامساعد، وضعیت رفتاری مناسبی دارند و هیچ مشکل رفتاری از خود نشان نمیدهند و این یافتهها موجب طرح این سؤال شد که چرا برخی از افراد تحت تأثیر عواملی که برای بسیاری از افراد دیگر، مشکلات عاطفی و روانی به وجود میآورند، این پیامدها را تجربه نمیکنند، پرسشهای از این دست و دامنهای از مشاهدات بالینی، منجر به توجه بیشتر به مفهوم تابآوری [2]شده است (لشنر 2002، به نقل از گلانتز و جانسون ،1386). فعالیتهای عالمانه و اولیه افرادی چون گارمزی، راتر و ورنر [3]، موجب پیشبرد مطالعه در حوزۀ تابآوری شد (به نقل از گارمزی، 1991، ورنر واسمیت، 1992). تابآوری موضوعی است که میتواند در زمینۀ کنش افراد آگاهیدهنده باشد، مفهومی است که تمرکز مارا از شکست خوردن در شرایط سخت به سوی رشد ویژگیهای فردی، روانی و اجتماعی مثبت سوق میدهد (لیبن برگ و آنگار[4]، 2008). در اصطلاح زبانشناسی، واژه تابآوری به تمایل یک شیئی برای بازیابی شکل و ساختار خود، پس از آن که تحت تأثیر فشار، تغییر شکل یافته باشد، اشاره میکند (استرامپفر[5]، 2003). مولر و لوو [6](2004)، تابآوری را، توصیف مجموعهای از خصوصیات پرورشدهنده انطباق موفقیتآمیز و تحول، بهرغم وجود عوامل خطر، تعریف میکنند. فریبرگ[7](1994)، تابآوری را به عنوان توانایی واکنش فعالانه [8]در مقابل واکنش منفعلانه[9] در موقعیتهای پیچیده تعریف میکند ( کاپلان[10]، 1999).
امروزه پرورش تابآوری و افزایش آن در میان جوانان و بزرگسالان مورد توجه زیادی است از آن جمله میتوان به این موضوع اشاره کرد که ورود جوانان به دانشگاه و شروع زندگی دانشجویی، مواجهه با تغییرات گوناگون و زندگی جدید است. انتقال از دبیرستان به دانشگاه، تغییردر سبکهای آموزشی، مواجه شدن با انتظارات وموقعیتهای جدید را در پی دارد. انتقال از شهری به شهر دیگر و زندگی در خوابگاه، دوری از خانواده و متعلقات آن از چالشهای جدی برای عدهای از دانشجویان تازه وارد به دانشگاه است. لذا انطباق و سازگاری موفقیتآمیز با این موقعیتهای جدید، مستلزم دارا بودن توانایی و مهارتهای لازم است که جهت توفیق هر چه بیشتر،کسب و ارتقاء آنها بسیار اساسی است که از آن جمله میتوان به تابآوری و ارتقاء آن اشاره کرد. در زمینۀ موضوع تابآوری و عوامل محافظتی سازندۀ آن، نظریاتی مطرح شده است:هاسر [11]، 1999؛ ماستن و همکاران،1999، تابآوری را به عنوان یک پیامد و نتیجه مثبت تعریف میکنند که شامل سلامت روان، موفقیت تحصیلی و موفقیت در انجامدادن تکالیف رشدی، عزت نفس و صلاحیت اجتماعی است. گارمزی و ماستن (1991)، تابآوری را به عنوان یک فرایند [12]، قدرت یا نتیجه موفقیتآمیز با شرایط تهدیدآمیز تعریف میکنند. این مفهوم به فرایند بازگشت فرد به کارکرد عادی پس از یک رویداد استرسزا یا هیجان منفی نیز گفته میشود. فرایند تابآوری محدود به دورۀ کودکی نیست و میتواند تا سالمندی نیز تداوم یابد. تابآوری فقط فهرستی از ویژگیها نیست. تابآوری نتیجۀ فرایندی تاب آفرینانه در زندگی واقعی است، و اینکه رفتار تابآورانه رفتاری اکتسابی و یادگیرانه است. کامپفر ( [13]1999 )به این نکته نیز اشاره میکند که سازگاری مثبت با زندگی، هم میتواند پیامد تابآوری به شمار رود و هم به عنوان پیش آیند، سطح بالاتری از تابآوری را سبب شود. او این مسئله را ناشی از پیچیدگی تعریف و نگاه فرآیندی به تابآوری میداند. بر طبق مدلهای ارائه شده از سوی اورال،آلتروس و پاولسن [14](2006)، سه حوزۀ عملکردی برای تابآوری تعریف و بر آنها تمرکز شده است:.
1 – تابآوری به عنوان یک ویزگی شخصیتی یا توانایی پیشبینی افراد در مقابل تأثیرات منفی ناملایمات و احتمال خطر فرض میشود؛2- یک وضعیت روحی مثبت یا سلامت روانی ( مانند درک مثبت، خود پنداره مثبت، پیشرفت تحصیلی و موفقیت در انجام وظایف ) بهرغم وجود یا احتمال خطر؛3- یک فرایند پویا که بر کنش بین متغیرهای فردی و پیرامونی تأثیر گذاشته و در طی زمان تغییر میکند.
اگرچه تابآوری تاحدی نوعی ویژگی شخصی و تا حدود دیگری نیز نتیجه تجربههای محیطی افراد است، ولی انسانها قربانی محیط یا وراثت خود نیستند و میتوان واکنش افراد را در مقابل استرس، رویدادهای ناخوشایند و دشواریها تغییرداد، به طوری که بتوانند بر مشکلات و تأثیرات منفی محیط غلبه کنند (کوردیچ – هال و پیرسون[15]،2005، کورهوتن،2007). به عبارت دیگر، تابآوری یک سازگاری مثبت در پاسخ به شرایط تهدید آمیز شدید است(والر[16]، 2001). به عبارت دیگر میتوان گفت که تابآوری یک توانایی فردی برای حفظ زندگی، تعادل روانی در شرایط پر خطر است (کانر و دیویدسون[17]، 2003). تابآوری ریشه در برخی از نظریههای روانشناسی دارد. توجه فروید به توانایی انسان برای تفوق بر شرایط ناگوار (ماستن وکوتسورث،1995)، مفهوم دلبستگی بالبی، مدل "تابآوری من [18]" بلاک [19]و سازوکارهای دفاعی وایلانت[20] (مگینس، 2007)، مفاهیمی مانند علاقه اجتماعی، اشتباههای اساسی، شجاعت ناکامل بودن و دلگرمسازی در نظریۀ آدلر و همکار او، درایکورس[21] (کارنز و کارنز، 1998،میلیرن و بارت-کروس، 2002، والش، 2006، ایوانز،2007)، جایگاه انتظارات خودکارآمدی در تعیین رفتارهای انطباقی و میزان تلاش و مقاومت فرد در مواجهه با موانع و شرایط ناگوار در نظریۀ بندورا (بندورا،1997)، نقش نظام باورها و نگرشهای فرد از نظر الیس و بک (لایتسی، 2006)، همچنین نقش ارزیابیهای شناختی در کنار آمدن فرد از دیدگاه لازاروس و فولکمن (لازاروس، 1993)، دیدگاه بومشناختی برونفن برنر، سبک تفکّر و تبیین افراد از دیدگاه سلیگمن (سلیگمن،رایویچ،جی کاکس و گیلهام،1995)و در نهایت، نقش معنادادن به زندگی برای باقی ماندن در شرایط ناگوار براساس نظر فرانکل (به نقل از کوری ،1385).
موفقیت در دانشگاه، مستلزم انطباق با شرایط جدید، ازجمله مواجهه با رویدادهای مربوط به خوابگاه، آمادگی و حضور در کلاسهای درسی و امتحانات است، یک دانشجو برای کسب موفقیت، بایدتوانمندیهایی هم چون تفکّر انتقادی مرتبط با رویدادهای در حال تغییر زندگی را ارتقاء داده، و توان تابآوری خویش را افزایش دهد و شیوههای انطباقپذیری با محیط جدید را بیابد (حسیم[22] 2013). چالشهای پیش روی دانشجویان جدید، ترکیبی از عوامل استرسزای اجتماعی یا فیزیکی است که به عنوان ریسک فاکتور(عوامل خطر) شناخته میشوند، که این عوامل خطر میتواند افکاری را ایجاد کند که رشد سلامت روان، شیوههای سازگاری مثبت را به خطر اندازد و همچنین به عنوان مانعی برای مشارکت آنها در جامعه شود (بانتو [23]، 2011 ). واسونگا، کریستمن و کیلمر، [24]2003)، نیز اشاره میکنند که دانشجویان سال اول نیازمند تابآوری برای غلبه بر مشکلات دانشگاهی و انطباق با زندگی دانشجویی هستند، آنها اغلب آسیبپذیرند و به ساختارهای دانشگاه و محیط و برنامههای آن آشنایی ندارند. ماستن (1996) برای دستیابی به موفقیت در زندگی دانشجویی مطرح میکند که در میکرو سیستم (دانشگاه )، دانشجویان لازم است که به کسب تحصیلات، تجارب مثبت دانشگاهی پرداخته، وابستگیهای مذهبی قوی داشته باشند و جهت عبور از سختیهای شدید و افزایش تابآوری به منظور بهبود شرایط، به درمان (مشاوره ) روانشناختی اقدام کنند.
لذا با توجه به وجود چالشهای متعدد پیش روی دانشجویان سال اول و ضرورت سازگاری سالم با رویدادهای جدید، شناخت میزان تابآوری این قبیل دانشجویان و عوامل مؤثر بر آن حائز اهمیت میشود. که در این پژوهش بنا به یافتههای نظری و پژوهشی به پیوستگی و انسجام خانوادگی و سبکهای دلبستگی به عنوان دو عامل مؤثر بر میزان تابآوری توجه خواهد شد و سپس با توجه به وجود احساس غم غربت به عنوان یکی از چالشهای پیش روی دانشجویان سال اول، رابطۀ آن با میزان تابآوری بررسی میشود.
یکی از عوامل محافظتی برای ایجاد و رشد تابآوری در میان افراد، خانواده است. مورا لس[25] (2007) از عوامل مهم تأثیرگذار بر تابآوری، دلبستگی[26] ایمن و پیوستگی[27] خانوادگی را نام را میبرد (مورالس، 2007 به نقل از کردمیرزا، 1388). در بافت خانواده آنچه که سازندۀ تابآوری است شامل ویژگیهای مثبت اولیه، مانند عملکردهای خوب فکری، ارتباطات مثبت، توجه بیشتر والدین به فرزندان، جدایی کمتر آنها، تضادهای کم خانواده و کمتر قرارگرفتن در معرض عوامل فشارزای زندگی [28] است(ماستن، 1994). چنانچه خانواده دارای ساختار و کارکردهای مثبت مراقبتی باشد، دلبستگی ایمن و امنیت عاطفی و روانی ایجاد خواهد شد. روابط صمیمانه امن و هماهنگ، مکانیسمهای زیربنایی برای موفقیت در انجام وظایف و هستۀ اصلی ایجاد خودپنداره مثبت است (راتر، 1993). در دیدگاه بوم شناختی [29]نیز به بسیاری از عوامل تأثیرگذار در ایجاد خطر و تابآوری در طی زندگی توجه میکنند. خانواده، گروه همسالان، مدرسه یا محیطهای کاری و نظامهای اجتماعی بزرگتر را میتوان شرایطی امن برای شایستگی اجتماعی در نظر گرفت ( برونفن برنر [30]،1979 ). در ارتباط با خانواده و رابطۀ آن با تابآوری اعضاء، بحث الگوهای سازمانی خانواده مطرح میشود. خانوادهها با اشکال و شبکههای ارتباطی مختلف، باید ساختاری داشته باشند تا از یکپارچگی و سازگاری واحد خانواده و اعضای آن حمایت کنند ( واتزلاویک، بیوین و جکسون،1967؛ مینوچین [31]، 1974)، به منظور برخورد مؤثر با بحرانها یا ناگواریها، خانوادهها باید منابع خود را بسیج کرده و سازمان دهند، فشارهای روانی را مهار کنند و متناسب با تغییر شرایط مجدداًً سازمان یابند ( به نقل از والش، 1391 ). در واقع سازمان یافتگی و توانایی خانواده در برگشت به شرایط قبل از بحران، به فرزندان نیز از طریق یادگیری منتقل میشود. خانوادهها بافتهای حیاتی برای یادگیری اجتماعی هستند (پترسون، سکستون و الکساندر [32]، 2002 ؛ به نقل از والش،2002).در خانوادههای با عملکرد مناسب، والدین، موفقیت فرزندان را تشویق میکنند و به رفتار سازگار از طریق توجه، تقدیر و تأیید پاداش می دهند، آنها سعی میکنند رفتار ناسازگار را تشویق نکنند و در خانوادههایی که کارکرد پایینی دارند، والدین اجبار بیشتری به کار میبرند و بر بد رفتاری، شکست، کنترل و تنبیه تمرکز میکنند ( والش، 1391).
والش[33] (2002)، که از نظریه پردازان تابآوری است، سه فرایند کلیدی الگوهای سازمانی به نامهای، انطباقپذیری وانسجام یا پیوند در خانواده، نظامهای باور و فرایندهای ارتباطی را برای تابآوری در بین اعضاء خانواده ذکر میکند. که در این پژوهش به مطالعۀ انطباقپذیری و انسجام توجه میشود. والش (2002) ،این ویژگیها را لازمۀ ایجاد و تقویت تابآوری میداند. بیان میکند که، خانوادهها باید برای داشتن کارکرد مطلوب در هنگام مواجهه با سختی، یک ساختار انعطافپذیر داشته باشند و با خواستههای محیطی و رشدی متغیر سازگار شوند. همانطور که ویرجینیا ستیر [34](1988) در خانوادههای سالم مشاهده کرد، قوانین برای اعضاء تغییرپذیر، مقتضی و اصلاحشدنی است. و بنابراین، اعضاء خانواده از طریق تعاملات با یکدیگر میآموزند که با تغییرات، انطباقپذیری و انعطاف نشان دهند که نهایتاً به سازگاری آنها با شرایط موجود منجر میشود. و انسجام عنصر اساسی دوم در سازماندهی خانواده و مؤثر بر تابآوری افراد خانواده است. یعنی پیوندهای ساختاری و هیجانی در میان اعضای خانواده( والش،1391 ). در مطالعات تابآوری، پیوستگی ( انسجام)، ارتباط نموداری با کارکرد خانواده دارد، از یک سو به معنای باهم بودن[35] و از سوی دیگر به معنای مستقل بودن[36] از یکدیگر است. باهم بودن یک پیوند عاطفی و ارتباط بین اعضای خانواده با یکدیگر است، این ارتباط شامل: مرزها، ائتلافها، زمان، فضا، دوستان، تصمیمگیری، علائق و تفریح وسرگرمی است. جنبۀ دیگر پیوستگی رهایی از قید است، مثل داشتن ساعاتی جداگانه از خانواده، استقلال در انجام دادن فعالیتهای فردی است. مطلوب آن است که تعادل بین باهم بودن و مستقل بودن را بیابیم (اولسون و کورال 2003، توماس و اولسون 1994، به نقل از اوین شاو،2011 ).
بیورز و هامپسون [37](1990)، نیز به طور مشابه دریافتند، خانوادههای دارای شیوۀ ارتباطی فوق (مرکز گرا) جهت زندگی شان را به طرف خود سوق میدهند. اعضاء در درجۀ اول رضایتمندی و ارتباط را در درون خانواده جستجو میکنند. در خانوادههای غیر متمرکز (مرکزگریز) اعضا برای کسب رضایتمندی به خارج از خانه روی میآورند. هنگامی که خانوادهها در صمیمیت، حمایت متقابل و تعهد همراه با تحمل جدایی و نیازها و تفاوتهای فردی متعادل هستند، عملکرد بهتری دارند. در ارتباط با مشخص بودن مرزها، ویتاکر و کیت (1981) بیان میکنند، خانوادههایی که کارکرد خوبی دارند، برای حفظ مرزهای روشن مانند احترام به امورشخصی یک نوجوان تلاش میکنند، همچنین توانایی تحمل و تشویق جدایی، تفاوت و استقلال میتواند صمیمیت بسیاری را به وجود آورد ( به نقل از والش، 1391). لذا خانواده به عنوان یک عامل محافظتی در برابر عوامل خطر میتواند در رشد و ارتقاء و تابآوری فرزندان خود به طورکل و دانشجویان سال اول به طور اخص، مؤثر واقع شود. که این تأثیر از طریق شکلگیری سازگاری در خانواده صورت پذیرفته تا این قبیل دانشجویان بتوانند بر چالشهای پیش روی غلبه کنند.
و در بیان ویژگیهای دانشجویان سال اول دارای تابآوری اینطور آمده است: آنها مهارتهای اجتماعی کاملتری دارند، قادر به کنترل هیجانات و رفتارهای خود در موقعیتهای گوناگون در دانشگاه هستند و نیازمندی خود به منابع حمایتی در دانشگاه را میشناسند و در پی برقراری ارتباطات به منظور کسب بهزیستی خود حرکت میکنند (دی بری [38]وهمکاران،2003). و همچنین، آنها دارای توانایی و ویژگیهای انطباقی هستند که این ویژگیها موجب دستیابی آنها به موفقیتهای تحصیلی و اجتماعی میشود(واسونگا و همکاران،2003). درشواهد پژوهشی میتوان به پژوهش آروکیاراج [39](2011) اشاره کرد، او در بررسی رابطۀ انطباقپذیری و پیوستگی بر رشد تابآوری در یک نمونه 134 نفری از دانشآموزان مدارس، به این نتیجه دست یافت که انطباقپذیری و پیوستگی یک پیش بین معنادار برای تابآوری هستند که 1/15درصد از واریانس نمرات تابآوری را به خود اختصاص داده است. همچنین دربارۀ تأثیر خانواده و حمایتهای ادراک شده دانشجویان سال اول و رابطۀ آن با تابآوری، نتایج پژوهش داوسون و پولی [40] (2013) نشاندهندۀ پیشبین بودن متغیرهای ادراک شده دانشجویان از حمایت و پشتیبانی خانواده است. اپن شاو[41] (2011)، در پژوهشی به این نتیجه دست یافت که انطباقپذیری و پیوستگی در خانواده و تابآوری خانوادگی بر بهبود کیفیّت خانوادگی و تابآوری اعضا خانواده تأثیر دارد. در اهمیت و تأثیر تابآوری بر روند زندگی دانشجویان، باتس و میلز جانسون[42]، (2010)، بیان میکنند که تابآوری نه تنها یک مؤلّفه مهم جهت سازگاری سالم در فرایند انتقال به دانشگاه است، بلکه پس از فارغ التحصیلی و انتقال آنها به جامعه و محیط کار نیز مهم تلقی میشود. براساس شواهد نظری و پژوهشی، یکی از عوامل تأثیرگذار بر تابآوری، دلبستگی[43] است، و در دانشجویان سال اول، بر احساس غم غربت آنها نیز تأثیرگذار است. سبکهای دلبستگی ناایمن به شکل عدم تابآوری، با احساس غم غربت در ارتباط است (یورلینگز [44]و همکاران، 1996).
ساختار خانواده در ایجاد و پرورش پیوستگی خانوادگی و متعاقب آن ایجادکنندۀ محیطهای امن عاطفی هستند، سبکهای دلبستگی، شیوۀ تمایل افراد به برقراری نوعی رابطه نزدیک با افرادی معین و داشتن احساس امنیت بیشتر است، دلبستگی شامل سه سبک ایمن، ناایمن اجتنابی و ناایمن اضطرابی است ( اینزورث 1989). فردی با الگوی دلبستگی ایمن، مراقب خود را قابل دسترس میداند و خودش را به صورت مثبت تجربه میکند، در الگوی دلبستگی اجتنابی، مراقب بهطور پیوسته فرد را از خود میراند و خود نیز ناایمن است، اما به طور اجباری به خودش اعتماد میکند و در نهایت در الگوی دلبستگی اضطرابی، فرد، مراقب خود را به عنوان یک پاسخگوی بیثبات و خود را به عنوان فردی وابسته وبی ارزش تجربه میکند (اشتاین[45] 2006). هافمن، مهلینگر و کریوان (2000) در معرفی عوامل محافظتی ایجادکننده و رشد دهنده تابآوری در درون خانواده، به وجود دلبستگی ایمن اولیه و مداوم اشاره میکنند. راتر [46](1993) اشاره میکند که روابط صمیمانه امن و هماهنگ، مکانیسمهای زیر بنایی برای موفقیت در انجامدادن وظایف و هستهای برای ایجاد خودپنداره است. هازن و شیور[47] (1998) نشان دادند که این سبکهای دلبستگی در روابط عاطفی نوجوانان و بزرگسالان نیز مشاهده میشود. بزرگسالان ایمن از اعتماد به نفس، مهارتهای اجتماعی و توانایی برقراری روابط عاطفی وصمیمی نسبتاً پایدار و رضایت بخش بهرهمند هستند. اجتنابگراها ممکن است علاقمند به برقراری روابط عاطفی و صمیمی باشند، اما در هرحال از این نوع روابط ناراضی هستند، تمایلی به برقراری روابط صمیمی درازمدت ندارند، با و از مهارتهای اجتماعی بی بهرهاند. دو سوگراها از طرد شدن و ترک شدن نگران هستند، در روابط با دیگران مستعد بی اعتمادی هستند، به رغم مخاطرات روابط صمیمی مشتاق برقراری چنین روابطی هستند و ممکن است به گونهای نامناسب به خود آشکارسازیهای صمیمانه بپردازند. با یک نگاه عاشق شوند و قهر و آشتیهای مکرر داشته باشند. زنانی که دارای دلبستگی اجتنابی هستند، رفتارهای تجزیهای بیشتری را نشان میدهند، از سوی دیگر دلبستگی ایمن با محافظت در مقابل تجزیه آسیب شناختی[48] در ارتباط است (هاوکینز و رودگرز [49]، 2007). آتوول[50] (2006)، در نتایج پزوهشی خود با عنوان ارتباط بین مفاهیم دلبستگی و تابآوری خاطر نشان میکند که دلبستگی ایمن یک عامل مهم در به حداقل رساندن شرایط بحرانی و به حداکثر رساندن میزان تابآوری در افراد نیازمند به کمک است، زیرا افراد ایمن رویدادهای استرس زا را کمتر تهدیدکننده ارزیابی میکنند و با احتمال بیشتری به جستجوی کمک از سوی دیگران برای حل مسایل خویش اقدام میکنند.
یکی دیگر از چالشهای پیش روی دانشجوی سال اول مقیم خوابگاه، احساس غم غربت[51] است. غم غربت ناراحتی روحی یا ناخشنودی روانی ناشی از جدایی واقعی یا پیشبینی شده از خانه است و مشخصۀ آن اشتغال ذهنی فرد با افکار مربوط به خانه و متعلقات آن است (توربر [52]و والتون[53]،2007). فیشر و هود [54](1988)معتقد هستند که احساس غربت، یک سری از احساسات نامساعد، تحملناپذیر برای آن دسته از افرادی است که ترک خانه، خانواده، دوستان و محیط آشنا را تجربه کردهاند. غربت زدگی، یک احساس انگیزشی –شناختی است که تمرکز آن بر غمگینی و احساس از دست دادن (فقدان) خانواده، دوستان و محیط اطراف است ( فیشر و هود، 1988).
آرچر[55] و همکاران (1998) با استفاده از ابزارهای سنجش مختلف نشان دادند که زنان بیش از مردان احساس غربت را تجربه میکنند. این تفاوتها در مطالعۀ استروپ و همکاران (2002) نیز تکرار شده است که ممکن است به دلیل تمایل بیشتر زنان به داشتن روابط اجتماعی با دیگران باشد (به نقل از بشارت، فرهادی و گیلانی، 1385 ). میزان این احساس در میان دانشجویان خوابگاهی نیز متفاوت است، که تحت تأثیر ویژگیهای فردی، تواناییها و مهارتهای شخصی و عوامل محافظتی است، سبکهای دلبستگی یکی از متغیرهای مورد بررسی در این پژوهش است که در رابطه با تابآوری و همچنین تأثیر بر احساس غم غربت بررسی میشود، شکلگیری دلبستگی ایمن در خانوادهای سالم به عنوان یک عامل محافظتی برای ایجاد و رشد تابآوری در سنین کودکی، اثرات بالا و والایی در نوجوانی و بزرگسالی به همراه دارد. در مطالعات انجام شده دربارۀ عوامل زمینهساز و متغیرهای تأثیرگذار بر پیدایش احساس غربت، به سبکهای دلبستگی توجه شده است، شواهد نشان دادهاند که بین ناایمنی سبک دلبستگی بزرگسالان و شاخصهای ناسازگاری و درماندگی روانشناختی همبستگی قوی وجوددارد.(کوپر[56]و همکاران، 2002). و سبکهای دلبستگی ناایمن به شکل عدم تابآوری با احساس غربت در ارتباط است (یورلینگز[57] و همکاران 1994،1996). و بهدنبال آن عدم سازگاری با شرایط را به همراه میآورد. از سوی دیگر تمایلات اجتنابی با ناتوانی در یاریطلبی از دوستان و معلمان و کنارهگیری از دیگران همراه است (لاروس و باربر[58]، 2001). سبک دلبستگی، شیوۀ مقابله با استرسزاها را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. در موقعیتهای استرسزا، افراد دارای سبک دلبستگی ایمن، اغلب از راهبردهای یاری طلبی استفاده میکنند. در حالی که دوسوگراها بیشتر از راهبردهای مقابلهای هیجانمدار استفاده میکنند و اجتنابگراها از راهبردهای اجتنابگری و ایجاد فاصله استفاده میکنند (میکولینسر[59] و همکاران، 1998).
با فرض اینکه محیط غریب به عنوان یک عامل استرس زا است، میتوان تصور کرد که چنین رابطهای بین سبکهای دلبستگی و میزان تابآوری دانشجویان در این شرایط و احساس غم غربت نیز صادق باشد.
دربارۀ رابطۀ دلبستگی با تابآوری، اکبری، وفایی و خسروی (1390)، نشان دادهاند که بین سبکهای دلبستگی ایمن و تابآوری رابطۀ مثبت معنادار وجوددارد و بین دلبستگی ناایمن اجتنابی و میزان تابآوری رابطۀ منفی معنادار وجود دارد و بین دلبستگی ناایمن اضطرابی و میزان تابآوری رابطۀ معنادار وجود ندارد.و نتیجه گرفته است که سبک دلبستگی ایمن پیشبینیکننده میزان تابآوری گروه نمونه است. ساونبرگ[60] (1998)، در مقالهای تحت عنوان دلبستگی، تابآوری و پیشگیری بحث میکند که دلبستگی ایمن، تابآوری لازم را در فرد برای مقابله با بسیاری از رویدادهای ناگوار فراهم میکند تا در آینده به عنوان یک بزرگسال بدون آسیب روانشناختی با رویدادها مقابله کند نتایج پژوهش گرانرت[61] (2008)، در بررسی رابطۀ سبکهای دلبستگی و عوامل مؤثر بر تابآوری ( عواطف مثبت و امیدواری ) نشان میدهد که در سبک دلبستگی ایمن میزان بالاتری از معناداری برای عاطفۀ مثبت نسبت به سبک دلبستگی اجتنابی نشان داده شده است، که این مطالعه و یافتههای آن از تمرکز بر فرایندهای مؤثر بر تابآوری حمایت میکند.
از آن جایی که هدف این پژوهش، بررسی رابطۀ بین انطباقپذیری و پیوستگی در خانواده و همچنین سبکهای دلبستگی بر تابآوری دانشجویان سال اول و سپس رابطۀ آن با احساس غم غربت بود، شواهد پژوهشی گویای رابطۀ متغیرهای ذکرشده با تابآوری و همچنین با احساس غم غربت است، خادمی و فرشی اقدم (2013)،در پژوهشی با نمونه 470 نفری از دانشجویان سال اول، نشان داده است که بین تابآوری و غربتزدگی همبستگی معنادار وجود دارد.حسیم (2013) به بررسی رابطۀ کارکرد خانواده و غربت زدگی در بین دانشجویان سال اول پرداخته است که نتایج بیانکنندۀ رابطۀ معنادار بین این دو متغیراست. قنبری و همکاران ( 1385 )، در پژوهش خود به این نتیجه دست یافتند که دانشجویان دلبسته ایمن در مقایسه با دانشجویان دلبسته ناایمن احساس غربت کمتری را تجربه میکنند. در نتایج پژوهش بشارت و همکاران، (1385)، بین سبکهای دلبستگی و میزان احساس غم غربت رابطۀ معنادار وجود دارد، دانشجویان دارای سبک دلبستگی ایمن کمتر از دانشجویان دارای سبکهای دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا احساس غربت را تجربه میکنند.
بنابراین، از آن جایی که تابآوری یک فرایند، قدرت و انطباق موفقیتآمیز با شرایط تهدیدآمیز تعریف شده است(گارمزی و ماستن، 1991)، شناسایی و شناخت میزان آن و عوامل محافظتی خانوادگی، از جمله انطباقپذیری و پیوستگی در ساختار خانواده و سبکهای دلبستگی متأثر از ساختار خانواده، و ارتباط آنها با میزان تابآوری دانشجو به منظور سازگاری با محیط جدید دانشگاه و مقابله با مشکلات زندگی دانشجویی و غلبه بر احساسات منفی از جمله احساس غم غربت حائز اهمیت است و ضرورت مطالعۀ عوامل مؤثر مذکور در این پژوهش را ایجاد میکند.
لذا این پژوهش درصدد آگاهی از این بود که آیا عوامل خانوادگی (انطباقپذیری و پیوستگی در خانواده دانشجو ) و سبکهای دلبستگی با میزان تابآوری ارتباط دارند و میتوانند پیشبینی برای میزان تابآوری باشند و سپس ارتباط تابآوری با احساس غم غربت بررسی شود.
فرضیههای پژوهش عبارت هستند از:
روش پژوهش
پژوهش حاضر مطالعهای توصیفی و از نوع همبستگی چند متغیره است. جامعۀ آماری این پژوهش با استفاده از فرمول کرجسی و مورگان(1972)، خویی نژاد (1387) از میان دانشجویان مقطع کارشناسی ورودی 92 مستقر در خوابگاههای دانشگاه الزهراء(س)، نمونهای به تعداد 121نفر بهدست آمد، برای پیشگیری از افت 130 پرسشنامه توزیع شد و با حذف نقایص 121 پرسشنامه بررسی شد.
ابزارهای پژوهش عبارت هستند از:
1- پرسشنامۀ تابآوری کانر و دیویدسون: این پرسشنامه 25 گویه دارد که در یک مقیاس لیکرتی بین صفر(کاملاً نادرست )و پنج (همیشه درست ) نمرهگذاری میشود. کانر و دیویدسون ضریب آلفای کرونباخ مقیاس تابآوری را 89/0 گزارش کردهاند، همچنین ضریب پایایی حاصل از روش بازآزمایی دریک فاصله 4 هفتهای 87/0 بوده است.
این مقیاس را در ایران محمدی(1384)هنجاریابی کرده است. او برای تعیین پایایی مقیاس از روش آلفای کرونباخ بهره گرفته و ضریب پایایی 89/0 را گزارش کرده است(به نقل از قربانی ، 1391)
2- مقیاس انطباقپذیری و پیوستگی خانوادگی ([62]FACES-3):این مقیاس به منظور ارزیابی کنشوری خانواده طراحی و تهیه شده است و از پرکاربردترین مقیاسهای مورد استفاده برای اندازهگیری ساختار خانواده است. این مقیاس که سومین تجدید نظر FACE است به منظور اندازهگیری دو بعد اصلی الگوی «سرکامپلکس » یعنی «پیوستگی » و « انطباقپذیری » خانواده را السون[63] و همکاران ( 1985) طراحی کردهاند و یک پرسشنامه خود گزارشی، شامل 20 سؤال است که 10 سؤال آن، پیوستگی و 10 سؤال نیز انطباقپذیری در خانواده را میسنجد. و همچنین السون چنین فرض کرده است که تفاوت بین ادراک شخص از این که خانواده چگونه کنش میکند و به طور ایدهآل خانواده چگونه بایستی کنش کند، اندازهگیری مستقیم رضایت از خانواده را فراهم میآورد. بنابراین، این مقیاس به شکلی طراحی شده است که توصیف وضعیت ادراک شده (وضعیت فعلی ) و وضعیت ایدهآلی نظام خانواده را هم به دست آورد و محاسبۀ این دو نمره، رضایت ازخانواده را بهدست میآورد. هرچه تفاوت این دو بزرگتر باشد رضایت از خانواده کمتر است. درخصوص ویژگیهای روانسنجی این آزمون، اعتبار برای بعد پیوستگی 77/0 و برای بعد انطباقپذیری 62/0 گزارش شده است همچنین در پژوهش مظاهری وهمکاران(1387) اعتبار مقیاس حاضر توسط آلفای کرونباخ برای بعد پیوستگی 74/0 و برای بعد انطباقپذیری 75/0 به دست آمد( به نقل از مظاهری و همکاران، 1387). در این پژوهش با توجه به اهداف پژوهش، صرفاً به بررسی انطباقپذیری و پیوستگی در خانواده اقدام شد و رضایت از خانواده ( براساس وضعیت ادراک شده یافعلی خانواده و وضعیت ایده آلی ) سنجیده نشده است.
3- مقیاس دلبستگی بزرگسالان: مقیاس دلبستگی بزرگسالان ( تجدید نظر شده ) RAAS، ابتدا در سال 1990 به وسیله کولینز و رید[64] تهیه شد و در سال 1996 مورد بازنگری قرارگرفت. مبنای نظری این آزمون، نظریۀ دلبستگی است. مقیاس دلبستگی بزرگسالان که چگونگی ارزیابی فرد از مهارتهای ارتباطی و سبک رابطۀ صمیمانه او را بررسی میکند، دارای 18 عبارت است که پاسخدهندگان دریک مقیاس لیکرت 5 درجهای میزان موافقت یا مخالفت خود با هریک از عبارات را بیان میکنند. این پرسشنامه سه زیر مقیاس دارد: وابستگی، که میزان اطمینان و تکیه کردن آزمودنی به دیگران را نشان میدهد، زیرمقیاس نزدیکی، که میزان صمیمیت و نزدیکی عاطفی آزمودنی با دیگران را میسنجد و زیرمقیاس اضطراب که میزان نگرانی فرد از طرد شدن را ارزیابی میکند. به هریک از زیرمقیاسها 6 عبارت اختصاص یافته است.آزمودنیها بر مبنای نتایج به دست آمده، در یکی از سه گروه دارای سبک دلبستگی: ایمن، اضطرابی و اجتنابی جای میگیرند. ضریب پایایی بازآزمایی این آزمون برای هریک از سه زیر مقیاس نزدیکی، وابستگی و اضطراب بهترتیب 68/0، 71/0 و 52/0 گزارش شده است. کولینز و رید (1990) نشان دادند که زیر مقیاسهای نزدیک بودن (c)،وابستگی (d) و اضطراب (A) در فاصلۀ زمانی 2 ماه و حتی 8 ماه پایدار ماندند. با توجه به اینکه آلفای کرونباخ در تمامی موارد مساوی یا بیش از 80/0 است میزان قابلیت اعتماد به دست آمده، بالا است. در ایران نیز میزان قابلیت اعتماد با استفاده از روش آزمون – آزمون مجدد به صورت همبستگی بین دو اجرا با حجم 100 نفر آزمودنی، نتایج حاصل از دوبار اجرای این پرسشنامه با فاصلۀ زمانی یک ماه از یکدیگر بیانکنندۀ آن بود که تفاوت بین دو اجرای مقیاسها A، B، Cدر RAASمعنادار نبوده است و این آزمون در سطح 95 / 0قابل اعتماد است(به نقل از بشارت و همکاران،1385) و در پژوهش اخوی ثمرین، نوابی نژاد، ثنایی ذاکر و اکبری (1392)، پایایی این پرسشنامه با استفاده از آلفای کرونباخ 683/0 به دست آمده است و پایایی همبستگی درونی از طریق فرمول اسپیرمن براون 632/0 و روایی سازه از طریق تحلیل عاملی به دست آمده است (اخوی ثمرین، نوابی نژاد، ثنایی ذاکر و اکبری،1392). در پژوهش حاضر، سبکهای دلبستگی بررسی شده است.
4- پرسشنامه احساس غم غربت: پرسشنامۀ احساس غربت HQ) ) را آرچر[65] وهمکاران به منظور ارزیابی میزان احساس غربت دانشجویان ساختهاند. برای ساختن این پرسشنامه، آرچر و همکاران، مادههایی را جمعآوری کردند که انتظار داشتند شکلی از واکنش غم و اندوه به منزله احساس غربت باشند. این مادهها مشتق از واکنش غم و اندوه بودند، که در پارکر(1986،1985،1972،1970)، شاختر(1986)و شاختر و زیسوک (1983) شرح داده شدهاند. به عنوان مثال، میتوان از واکنشهای زیر نام برد:واکنشهایی که جنبۀ شناختی دارند، مانند افکار مزاحم دربارۀ خانه، واکنشها که جنبۀ انگیزشی دارند، مانند احساسات قوی برای کشیده شدن به سوی خانه، اضطراب و افسردگی، واکنشهای رفتاری مانند جستجوی تماس. پرسشنامۀ اصلی دارای 33 عبارت بوده و دو زیر مقیاس دلبستگی به خانه و نارضایتی از بودن در دانشگاه را در بر میگیرد. این پرسشنامه یک ابزار خود گزارشی بوده و آزمودنی باید در یک طیف لیکرت 5 درجهای ( خیلی کم تا خیلی زیاد) مشخص کندد که هر عبارت چقدر دربارۀ صدق میکند.شایان ذکر است که با توجه به نتایج تحلیلهای آماری در نسخه ایرانی این پرسشنامه سه سؤال حذف شده و نسخۀ نهایی 30 عبارت دارد و 15 عبارت به هریک از زیر مقیاسها اختصاص داده شده است. در پایایی خارجی، ضریب آلفای کرونباخ برای عامل دلبستگی به خانه و نارضایتی از بودن در دانشگاه در نمونهای به حجم 266 نفر از دانشجویان جدید الورود به ترتیب 83/0 و 85/0 به دست آمده که نشانۀ همسانی درونی خوب این پرسشنامه است (آرچر و همکاران، 1988، به نقل از قربانی 1392).
برای استفاده از این مقیاس در نمونۀ ایرانی، اعتباریابی مقدماتی انجام شد و برای این کار ابتدا پرسشنامه به زبان فارسی ترجمه شد و پس از اعمال نظر متخصصان درمورد ترجمه و اعتبار صوری آزمون، جهت اعتبار همزمان به همراه پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ) در یک نمونۀ 40 نفری از دانشجویان جدیدالورود در هفتۀ چهارم پس ا ز ورود به دانشگاه اجراشد. همبستگی بین این دو آزمون در نمونۀ مورد بررسی 50/0 بهدست آمده است که نشان دهندۀ اعتبار همزمان خوب پرسشنامه احساس غربت است. آلفای کرونباخ به دست آمده 90/0 در عامل دلبستگی به خانه و 82/0 برای عامل نارضایتی از دانشگاه بود که نشانۀ همسانی درونی بالای این پرسشنامه است. ضریب همبستگی به دست آمده در دو نوبت به فاصلۀ 3 هفته برای کل آزمون،81/0 و برای عامل دلبستگی به خانه 83/0 و برای عامل نارضایتی از دانشگاه 78/0 به دست آمده است که نشاندهندۀ پایایی باز آزمایی قابل قبول این آزمون است(بشارت و همکاران،1385) و در پژوهش حاضر میزان پایایی احساس غم غربت با استفاده از آلفای کرونباخ به دست آمده 89/0 بهدست آمد.
یافتههای پژوهش
قبل از بررسی یافتههای پژوهش با استفاده از آزمون کولموگراف اسمیرنوف به بررسی نرمال بودن نمرات متغیرها اقدام شد که نتایج نشان داد هیچ یک از نمرات متغیرها از منحنی نرمال اختلاف زیادی ندارند ( 0.05P≥ ). بنابراین، جایز بود از تحلیل آماری همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شود. همچنین برای بررسی چندگانگی خطی از دو آماره رواداری یا تحمل و عامل تورم واریانس متغیرها استفاده شد و نتایج نشان داد میزان رواداری نزدیک به یک و میزان عامل تورم واریانس کمتر از دو است. بنابراین، پدیدۀ چندگانگی خطی بین متغیرهای مستقل وجود ندارد.
در ابتدا میانگین و انحراف استانداردهای متغیرهای پژوهش سبکهای دلبستگی و انطباقپذیری، پیوستگیو تابآوری بررسی شد و جداول و نمودارهای هر یک در فرضیههای مربوط به آن آورده شد.
جدول 1: میانگین و انحراف استاندارد متغیرهای سبکهای دلبستگی، انطباق پذیری، پیوستگی و تابآوری
متغیرها |
میانگین |
واریانس |
انحراف معیار |
حداقل نمره |
حداکثر نمره |
سبک اضطرابی |
46/3 |
264/0 |
51400/0 |
83/2 |
33/4 |
سبک اجتنابی |
303/2 |
156/0 |
3945/0 |
72/1 |
22/3 |
سبک ایمن |
38/3 |
259/0 |
50887/0 |
2 |
5/4 |
تابآوری |
23/63 |
279/259 |
102/16 |
30 |
100 |
انطباق پذیری |
33/23 |
593/36 |
049/6 |
10 |
50 |
پیوستگی |
09/38 |
24/43 |
575/6 |
13 |
55 |
فرضیۀ اول: سبکهای دلبستگی، انطباقپذیری و پیوستگی در خانواده میزان تابآوری را پیشبینی میکند.
نمودار 1:میانگین سبکهای دلبستگی ایمن، اجتنابی و اضطرابی در میان دانشجویان
جدول2: همبستگی بین متغیرپیشبین ( سبکهای دلبستگی) با متغیر ملاک ( تابآوری)
دلبستگی اجتنابی |
دلبستگی اضطرابی |
دلبستگی ایمن |
همبستگی پیرسون |
772/0- |
293/0- |
100/0 |
میزان همبستگی |
0.001 |
411/0 |
414/0 |
سطح معناداری |
همانطور که در جدول 2 نشان داده شده است با توجه به سطح معناداری و جهت همبستگی بین تابآوری و زیرمقیاس دلبستگی اجتنابی رابطۀ معناداری وجود دارد بهطوری که این رابطه معنادار و معکوس است به عبارتی با افزایش دلبستگی اجتنابی، تابآوری دانشجویان نیز کاهش مییابد. و به جهت معناداربودن رابطۀ بین متغیر پیشبینی کننده (سبک دلبستگی اجتنابی ) با متغیر ملاک ( تابآوری)، این رابطه وارد مدل رگرسیون گام به گام شده است که در جداول ذیل ارائه میشود.
جدول3: خلاصه مدل رگرسیون گام به گام
Model |
ضریب همبستگی |
مجذورهمبستگی |
مجذورهمبستگی تعدیل شده |
خطای معیار برآورد |
1 |
772/0 |
595/0 |
577/0 |
7037/9 |
همانطورکه درجدول 3 مشاهده میشود، مقدار مجذور r تعدیل شده 0.577 r2= است که نشان میدهد مدل مورد استفاده 57% تغییردر نمرات ملاک یا پیشبینی شونده ( تابآوری) را به حساب آورده است.
جدول 4: تحلیل واریانس بین متغیر ملاک (تابآوری ) و پیشبینی کننده(سبک دلبستگی اجتنابی)
مدل |
مجموع مجذورات |
درجۀ آزادی |
میانگین مجذورات |
محاسبه شدهF |
سطحمعناداری |
|
|
رگرسیون |
032/3049 |
1 |
032/3049 |
380/32 |
0.001 |
باقی مانده یا خطا |
593/2071 |
22 |
163/94 |
|
|
|
کل |
625/5120 |
23 |
|
|
|
همانطور که در جدول 4 مشاهده میشود، مجموع مجذورات رگرسیون تابآوری دانشجویان دارای سبک دلبستگی اجتنابی 3049.032 و مقدارF محاسبه شده 32.380 با درجۀ آزادی 1 و 22 از مقدار F جدول بزرگتر است. (Fob>Fer). بنابراین، سبک دلبستگی اجتنابی در تابآوری مؤثر است و معناداری کل مدل تأیید میشود (0.05 P£ ) و میتوان تابآوری دانشجویان دختر را با توجه به سبک دلبستگی اجتنابی آنها پیشبینی کرد.
شاخصها مدل |
ضرایب غیر استاندارد |
ضرایب استاندارد |
t |
سطح معناداری |
|
B |
خطای استاندارد |
β |
|||
دلبستگی اجتنابی |
29.183- |
5.129 |
0.772- |
5.690- |
0.001 |
همانطور که در جدول 4 مشاهده میشود، متغیر تابآوری با میزان سبک دلبستگی اجتنابی پیش بینی میشود و مقدار ضریب استاندارد بتا (β) بین دو متغیر تابآوری و دلبستگی اجتنابی بیان میکند به ازای هر واحد تغییر در میزان دلبستگی اجتنابی چه مقدار تابآوری دانشجویان تغییر میکند.
نمودار2: میانگین تابآوری و مقیاس انطباقپذیری و پیوستگی در خانواده
همانطور که در نمودار2 نشان داده شده است میانگین تابآوری 63.23 و میانگین پیوستگی 38.09. انطباقپذیری 32.33 است.
جدول5: همبستگی بین متغیرپیشبین ( انطباقپذیری و پیوستگی در خانواده)
با متغیر ملاک ( تابآوری)
پیوستگی |
انطباق پذیری |
همبستگی پیرسون |
044/0 |
078/0 |
میزان همبستگی |
317/0 |
198/0 |
سطح معناداری |
همانطور که در جدول 5 نشان داده شده است با توجه به سطح معناداری بین تابآوری و انطباقپذیری و پیوستگی در خانواده، رابطۀ معناداری وجود ندارد.(Fob>Fer). بنابراین، پیوستگی و انطباقپذیری، در تابآوری مؤثر نیست و معناداری کل مدل تأیید نمیشود (0.05 P£ )و نمیتوان تابآوری دانشجویان دختر را با توجه به انطباقپذیری و پیوستگی در خانواده آنها پیشبینی کرد. بنابراین، به جهت عدم تأیید معناداری همبستگی متغیر پیشبینی کننده ( انطباقپذیری و پیوستگی در خانواده) با متغیر ملاک ( تابآوری)، این رابطه وارد مدل رگرسیون نشده است.
فرضیۀ دوم: میزان تابآوری، میزان احساس غم غربت را پیشبینی میکند.
جدول 6: همبستگی پیرسون برای بررسی رابطۀ متغیرپیشبین (تابآوری ) با متغیر ملاک (احساس غم غربت)
|
رابطۀ دو متغیر |
تابآوری |
احساس غم غربت |
تابآوری |
همبستگی پیرسون |
1 |
325/0- |
سطح معناداری |
|
0.001 |
|
تعداد |
121 |
121 |
|
احساس غم غربت |
همبستگی پیرسون |
325/0- |
1 |
سطح معناداری |
0.001 |
|
|
تعداد |
121 |
121 |
همانطور که درجدول6 نشان داده شده، در سطح معناداری 0.05 p£، بین دو متغیر، میزان همبستگی0.325- و سطح معناداری 0.001 است که نشان میدهد فرضیۀ صفر پژوهش رد شده و فرض خلاف تأیید میشود، یعنی بین تابآوری و احساس غم غربت دانشجویان دختر رابطۀ معناداری وجود دارد. بین میزان تابآوری و احساس غم غربت رابطۀ معکوس وجود دارد به عبارتی هرچه میزان تابآوری در دانشجویان بیشتر باشد احساس غم غربت در دانشجویان دختر کمتر میشود. و به جهت معنادار بودن رابطۀ بین متغیر پیشبینی کننده ( تابآوری) با متغیر ملاک( احساس غم غربت)، وارد مدل رگرسیون شده است که در جداول ذیل ارائه میشود.
جدول7: خلاصه مدل رگرسیون گام به گام
Model |
ضریب همبستگی |
مجذورهمبستگی |
مجذورهمبستگی تعدیل شده |
خطای معیار برآورد |
1 |
0.325 |
0.106 |
0.098 |
16.6951 |
همانطورکه درجدول7 مشاهده میشود، مقدار مجذور r تعدیل شده 0.098 r2= است که نشان میدهد مدل مورد استفاده 9% تغییر در نمرات ملاک یا پیشبینی شونده (احساس غم غربت) را به حساب آورده است.
جدول 8: تحلیل واریانس بین دو متغیر ملاک و پیشبینی کننده
مدل |
مجموع مجذورات |
درجۀ آزادی |
میانگین مجذورات |
محاسبه شدهF |
سطح معناداری |
|
|
رگرسیون |
167/3915 |
1 |
167/3915 |
047/14 |
0.001 |
باقی مانده یا خطا |
486/33168 |
119 |
727/278 |
|
|
|
کل |
653/37083 |
120 |
|
|
|
همانطور که در جدول 8 مشاهده میشود، مجموع مجذورات رگرسیون احساس غم غربت دانشجویان 3915.167 و مقدارF محاسبه شده 14.047 با درجۀ آزادی 1 و 119 از مقدار F جدول بزرگتر است. (Fob>Fer). بنابراین، تابآوری در احساس غم غربت دانشجویان مؤثر است و معناداری کل مدل تأیید میشود (0.05 P£ ) و میتوان احساس غم غربت دانشجویان دختررا با توجه به تابآوری آنها پیشبینی کرد.
شاخصها
مدل |
ضرایب غیر استاندارد |
ضرایب استاندارد |
t |
سطح معناداری |
|
B |
خطای استاندارد |
β |
|||
تا ب آوری |
355/0- |
095/0 |
355/0- |
748/3- |
0.001 |
همانطور که در جدول 8 مشاهده میشود، متغیر احساس غم غربت دانشجویان با تابآوری آنها پیشبینی میشود و مقدار ضریب استاندارد بتا (β) بین دو متغیر تابآوری و احساس غم غربت بیان میکند به ازای هر واحد تغییر در میزان تابآوری چه مقدار احساس غم غربت دانشجویان تغییر میکند.
بحث و نتیجهگیری
یافتههای این پژوهش نشان میدهد که بین سبک دلبستگی اجتنابی و میزان تابآوری رابطۀ معنادار معکوس وجود دارد و سبک دلبستگی اجتنابی پیشبینی برای تابآوری است. که با یافتههای ذیل همسو است. اکبری و همکاران (1390) نشان داد که بین دلبستگی نا ایمن اجتنابی و میزان تابآوری رابطۀ منفی معنادار وجوددارد، هازن و شیور (1998) نشان دادند که در سبک اجتنابی، اجتنابگراها ممکن است علاقمند به برقراری روابط عاطفی باشند، اما در هر حال از این نوع روابط ناراضی هستند، تمایلی به برقراری روابط صمیمی درازمدت ندارند و از مهارتهای اجتماعی بیبهره هستند.کوپر و همکاران، (2002) نشان دادند که بین ناایمنی سبک دلبستگی بزرگسالان و شاخصهای نازسازگاری و درماندگی روانشناختی همبستگی قوی وجوددارد. همچنین همسو با نتایج یورلینگز و همکاران، (1994،1996) است که نشان دادند ناایمنی سبک دلبستگی، عدم سازگاری با شرایط را به همراه دارد و همچنین، آنها نشان دادند که سبکهای دلبستگی ناایمن به شکل عدم تابآوری، با احساس غم غربت در ارتباط میباشد. نتایج این فرضیه در این پژوهش، با نتایج لاروس و باربر، (2001) که نشان دادند تمایلات اجتنابی با ناتوانی در یاریطلبی از دوستان، معلمان و کنارهگیری از دیگران همراه است و نتایج میکولینسر و همکاران، (1993) همسو میباشد که نشان دادند اجتنابگراها از راهبردهای اجتنابگری و ایجاد فاصله استفاده میکنند. لذا نتایج این پژوهش و پژوهشهای مذکور، گویای این است که در صورت وجود سبک دلبستگی اجتنابی در افراد، تابآوری آنها پایین خواهد بود. بنابراین، بر اساس یافتۀ موجود، سازگاری دانشجویان سال اول با شرایظ جدید دانشگاهی و خوابگاهی و چالشهای موجود ضعیف خواهد بود. و در راستای حل مشکلات خود، با توجه به ناتوانی در یاریطلبی از دوستان و اساتید و کنارهگیری از دیگران، و تابآوری ضعیف در مواجهه با چالشها، ممکن است راهبردهای مؤثری را انتخاب نکرده و دچار درماندگی روانشناختی شوند. بنابراین، فرضیۀ اول دربارۀ رابطۀ بین سبک دلبستگی اجتنابی و تابآوری و همچنین پیشبین بودن این سبک از دلبستگی بر میزان تابآوری دانشجویان بررسی و تأیید میشود.
یافتۀ دیگر این پژوهش، نشان میدهد که انطباقپذیری و پیوستگی در خانواده، پیشبینی برای تابآوری نیست و به عبارت دیگر این فرضیه رد میشود. نتیجه این فرضیه با تحقیقات آراکیاراج و همکاران (2011)، داوسون و پولی (2013)، اپن شاو (2011) ناهمسو است، نتایج این پژوهش نشان داده است که بین انطباقپذیری و پیوستگی در خانواده دانشجویان با میزان تابآوری آنها رابطه وجود ندارد، اگر چه پژوهشهای مذکور( کیاراج، داوسون و اپن شاو ) نشان دهندۀ رابطۀ انطباقپذیری و پیوستگی در خانواده آزمودنیها با میزان تابآوری آنها بوده است. درحالی که در نتایج پژوهش حاضر چنین رابطهای مشاهده نشده است.
فرضیۀ دوم این پژوهش نشان میدهد که بین میزان تابآوری و میزان احساس غم غربت رابطه وجوددارد و میزان تابآوری، پیشبینی برای میزان احساس غم غربت است. به عبارت واضحتر، هرچه میزان تابآوری دانشجویان سال اول بیشتر باشد، میزان احساس غم غربت آنها کمتر میشود.که با یافتۀ خادمی و همکاران (2013)، همسو است. همچنین بانتایج پژوهشهای حسیم (2013)، قنبری و همکاران، (1385) بشارت و همکاران، (1385) همسو است. درواقع با توجه به نتایج به دست آمده از تحقیقات، و پژوهش حاضر، بین تابآوری شکل گرفته شده بر اساس عوامل محافظتی مانند نوع سبک دلبستگی افراد، عوامل حمایتی، با احساس غم غربت رابطه معنادار وجود دارد. به عبارت روشنتر، هرچه میزان تابآوری دانشجویان سال اول بیشتر باشد، احساس غم غربت آنها کمتر خواهد بود.
با توجه به اهمیت میزان تابآوری و تأثیر گذاری آن بر احساس غم غربت دانشجویان سال اول که میتواند در سازگاری با محیط و شرایط جدید مؤثر وا قع شود، پیشنهاد میشود، در پژوهش آینده، بر سایر عوامل محافظتی در شکلگیری و تقویت تابآوری دانشجویان مانند حمایتهای اجتماعی، کارکردهای خانواده پرداخته شود و همچنین تابآوری خانوادگی نیز در ارتباط با میزان تابآوری دانشجویان سال اول مورد سنجش قرار گیرد، زیرا عوامل متعدد خانوادگی، محیطی و اجتماعی و همچنین شخصیتی میتواند مؤثر بر تابآوری و احساس غم غربت باشد و میتوان با انجام پژوهشهای مداخلهای در حوزۀ روابط دانشجو با خانواده و همچنین مداخلاتی مبتنی بر آموزش ارتقاء تابآوری، به بررسی تأثیرپذیری میزان تابآوری دانشجویان به عنوان یک فرایند قابل یادگیری و با قابلیت کاهش و افزایش یافتن به بررسی آن اقدام شود.
[1]. Garmezy, Masten & Tellegen
[2]. Resiliency
[3]. Rutter & Werner
[4]. Libenberg & Ungar
[5]. Strumfer
[6]. Muller & Louw
[7]. Freiberg
[8]. Proactive
[9]. Reactive
[10]. Kaplan
[11]. Hauser
[12]. Process
[13]. Kumpfer
[14]. Everall, Altrows & Paulson
[15]. Kordich-Hall & Person
[16]. Waller
[17] Conner & Davidson-
[18]. Ego-resilience
[19]. Block
[20]. Vailant
[21]. Driekurs
[22]. Hassim
[23]. Banato
[24]. Wasonga , Christman & Kilmer
[25]. Morales
[26]. attachment
[27]. family cohesion
[28]. stressor factorS
[29]. Ecological perspective
[30]. Bronfenbrenner
[31]. Watzlawick, Beavin, Jackson & Minuchin
[32]. Peterson, Sexton &Alexander
[33]. Walsh
[34]. Satir
[35]. together
[36]. disengagment
[37]. Beavers & Hampson
[38]. De Berry
[39]. Arokiaraj
[40]. Dawson & Pooly
[41]. Openshow
[42]. Bates & Janson
[43]. Attachment
[44]. Eurelings
[45]. Stain
[46]. Rutter
[47]. Hazan & Shaver
[48]. pathological dissociation
[49]. Hawkins-Rodgers
[50]. Atwool
[51]. Homesickness
[52]. Thurber
[53]. Walton
[54]. Fisher & Hood
[55]. Archer
[56]. Cooper
[57]. Eurelings
[58]. Laros & Barber
[59]. Mikulincer
[60]. Savenberg
[61]. Grunert
[62]. Family adaptability and cohesion Evaluation scale
[63]. David H Olson ,Joyce portner & Yoar Lavee
[64]. Collins & Read
[65]. Archer