بررسی دیدگاه زنان کُرد نسبت به الگوی ازدواج خویشاوندی در مهاباد

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار و عضو هیئت علمی گروه جمعیت‌شناسی دانشگاه بوعلی همدان

2 دانشجوی دکتری جمعیت‌شناسی، دانشگاه تهران

چکیده

طی دهه‎های اخیر، نهاد خانواده تغییرات بسیاری را تجربه کرده است. با توجه به ماهیت متفاوت جوامع انسانی، انتظار نمی‌رود تغییرات همه‌ جا یکسان صورت گرفته باشد. هدف از این مقاله بررسی میزان عمومیت الگوی ازدواج خویشاوندی در میان زنان کُرد همسردار شهر مهاباد و تبیین دیدگاه آن‌ها نسبت به این الگوی ازدواجی است. داده­ها با استفاده از پیمایشی که در سال 1391 در شهر مهاباد انجام شد و در آن 700 زن همسردار مورد مصاحبه قرار گرفتند گردآوری شده است. نتایج نشان می‌دهد که 9/36 درصد ازدواج­ها از نوع خویشاوندی است که در این میان، 2/23 درصد زنان با خویشاوندان نزدیک خود ازدواج‌ کرده‌اند. بر پایۀ این بررسی، ازدواج خویشاوندی با سطح تحصیلات زنان رابطه­ای معکوس دارد. زنانی که ازدواج خویشاندی را تجربه کرده‌اند، بیش‎تر از سایرین موافق ازدواج فرزند‌شان با خویشاوندان می‌باشند و تفاوتی در نگرش آن­ها نسبت به ازدواج فرزندان دختر و یا پسر با فردی از افراد فامیل وجود ندارد. تحلیل‌های چند متغیره نشان داد زنانی که از استقلال بیش‎تری برخوردارند، سرمایۀ فرهنگی بالاتری دارند و نیز آن­هایی که تحصیلات دانشگاهی دارند، بیش‎تر از سایرین مخالف ازدواج فرزندشان با خویشاوندان می‌باشند. نتایج، گویای آن است که تأثیر نیروهای نوسازی در تغییر الگوهای ازدواج در شهر مهاباد به‌طور همزمان در همۀ لایه‌های اجتماعی ظهور و بروز نیافته است.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

A Study on Kurdish Women’s Point of View toward Pattern of Consanguineous Marriage in Mahabad

نویسندگان [English]

  • Hatam Hosseini 1
  • Milad Bagi 2
1 Associate Professor of Demography, Bu-Ali Sina University
2 Ph.D Student in Demography, University of Tehran
چکیده [English]

In recent decades, the family institution has experienced many changes. Considering different nature of human societies, it is not expected these change were the same everywhere. The aim of this paper is to study generality of consanguinity among Kurdish married women in Mahabad and to explain their view toward this pattern of marriage. Data were taken from the Mahabad Fertility Survey (MFS) conducted on a sample of over 700 households in April 2012. Results show that 36/9 percent of marriages are consanguinity and among them, 23/2 percent of women were married to their close relatives. According to this study, consanguineous marriage is inversely correlated with the level of women's education. Women who have experienced consanguineous marriage more than others are in favor of their children marriage to relatives. Multivariate analysis showed that women have more autonomy, higher cultural capital as well as women who have higher education, are against the marriage of children with relatives more than others. The results indicate that the impact of modernization forces in changing marriage patterns in the city of Mahabad has not emerged simultaneously in all social strata.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Consanguineous Marriage
  • Close Relative
  • Family
  • Kurdish Women
  • Mahabad؛  

مقدمه و بیان مسأله

تجربۀ زناشویی و نگرش افراد نسبت به ازدواج، تحت تأثیر فرهنگ، نقش و موقعیتی است که افراد در آن به سر می­‌برند. نفوذ جامعه بر الگوهای همسرگزینی موجب می‌شود که اعضای آن به ازدواج با افرادی خاص تشویق یا حتی مجبور شوند و از ازدواج با افراد دیگر منع گردند. در نتیجۀ این فرآیند است که می­توان الگوهای درون‌همسری و برون‌همسری را در جوامع گوناگون مشاهده کرد (عباسی‎شوازی و ترابی، 1385الف). در دوران پس از انقلاب صنعتی، الگوهای همسرگزینی و نظام خانواده در جوامع توسعه‌یافته تحت تأثیر صنعتی­شدن دچار تغییر و تحول شد و در جوامع رو به توسعه با آهنگی آرام در حال تغییر است. همزمان با این تحولات، نظام خانواده، ساختار زناشویی و هنجارهای حاکم بر آن نیز تغییرات اساسی یافته است (کوزر[1]، 1382).

در ایران نیز، همانند بسیاری از جوامع در حال‎ گذار، موج نوسازی که به همراه خود آموزش همگانی، گسترش رسانه­های جمعی، شهرنشینی فزاینده و... را به همراه داشته است، از طریق افزایش آگاهی و دانش افراد به دگرگونی در نظام­های ارزشی و هنجاری جامعه منجر شده است. یکی از مهم‎ترین عرصه­‎های این تغییرات، ازدواج و خانواده است. در طول چند دهۀ گذشته، ساختار و کارکردهای خانواده در ایران با تغییرات وسیعی همراه بوده است. برای مثال، می‌توان به تغییر در الگوها و عناصر سنتی ازدواج و تشکیل خانواده، گذار از تنظیمات هنجاری سنتی ازدواج به انتخاب­های فردی مدرن، ظهور شکل‎های جدیدی از پیوند میان دو جنس و... اشاره کرد. تفاوت‌های بین فرهنگی در اجتماعات انسانی سبب شده است تا این تغییرات از نظر نوع، عمق و تنوع، ماهیت نسبتاً متفاوتی داشته باشند. اندازۀ تغییرات و تعیین‌کننده‌های آن نه تنها از یک کشور به کشور دیگر، بلکه در مناطق مختلف یک کشور نیز متفاوت است (حسینی، 1391). از آن‌جا که در ایران گروه‌های قومی با پیشامدگی‌های متفاوت تحت تأثیر نیروهای نوسازی و توسعۀ اقتصادی- اجتماعی قرار گرفته‌اند، انتظار می‌رود که اندازۀ این تغییرات و تعیین‌کننده‌های آن از یک گروه قومی به گروه قومی دیگر متفاوت باشد (مک‌دونالد[2]، 2002). در واقع، انتظار نمی‌رود همۀ گروه‌های قومی و لایه‎های اجتماعی به‎طور همزمان و به طرز یکسانی در معرض این تغییرات قرار گرفته باشند.

در ایران، ازدواج خویشاوندی از دیرباز رواج داشته است (کتابی، 1381). این الگوی ازدواجی جدای از این‌که در حوزۀ علوم اجتماعی توجه زیادی را به خود معطوف ساخته است، در پزشکی و بهداشت نیز به دلیل عوارضی که ممکن است برای فرزندان حاصل از این نوع ازدواج‎ها پیش بیاید، از جایگاه خاصی برخوردار است. بحث‌برانگیز بودن این ازدواج‎ها به دلیل ارتباط آن‎ها با بیماری‎های ژنتیک است. بررسی‌‌ها (گیونز[3] و هیرشمن[4]، 1994؛ سعادت و همکاران، 2004؛ عباسی‌شوازی و ترابی، 1385الف؛ عباسی‌‎‌شوازی و ترابی، 1385ب؛ اکرمی، 1385؛ عباسی‌شوازی و صادقی، 1384؛ عباسی‌شوازی و همکاران، 1383؛ نوری و همکاران، 1394) رواج بالای ازدواج خویشاوندی، ثبات نسبی آن طی دهه­های اخیر و نیز برخورداری همسران خویشاوند از ویژگی­های سنتی را نشان می‌دهد. عباسی‌شوازی و همکاران (1383) نشان دادند که در آذربایجان غربی ازدواج خویشاوندی 6/32 درصد ازدواج­ها را شامل می­شده است. صاحب نظران قومیت را یکی از ویژگی‌های مهم فرهنگی مؤثر بر فرآیند همسرگزینی می‌دانند و بر این باورند که در ایران قومیت تأثیر مستقل معنی‌داری بر الگوهای ازدواج دارد (عسکری ندوشن و همکاران، 1388؛ عباسی‌شوازی و ترابی، 1385الف). با این وجود، حسینی (1392) نشان داد که اگرچه ساختار زناشویی زنان کُرد متفاوت از ترکیب وضع زناشویی زنان تُرک است، اما یافته‌ها از تنوع نسبی در ترکیب وضع زناشویی زنان کُرد حکایت دارد. بنابراین، می‌توان گفت تعلق قومی به تنهایی تبیین‌کنندۀ تفاوت‌ها در مشخصه‌های مرتبط با ازدواج و زناشویی نیست. ترکیب متفاوت وضع زناشویی زنان احتمالاً منعکس‌کنندۀ کشش بین نیروهای اقتصادی-اجتماعی تغییر و ارزش‌ها و هنجارهای خانوادگی متفاوت زنان است.

این مقاله در جست و جوی پاسخ به پرسش‌های زیر است: 1) عمومیت الگوی ازدواج خویشاوندی درمیان زنان کُرد شهر مهاباد چه اندازه است؟ 2) دیدگاه زنان نسبت به این الگوی ازدواجی چیست؟ نقش عوامل فرهنگی در کنار مشخصه‎های اقتصادی – اجتماعی و جمعیتی در تبیین دیدگاه زنان نسبت به الگوی ازدواج خویشاوندی چگونه است؟ به منظور پاسخ به پرسش‌های مذکور، ابتدا تجربۀ عملی زنان در زمینۀ ازدواج خویشاوندی را بررسی می‎کنیم. سپس، برای تبیین دیدگاه زنان نسبت به این الگوی ازدواجی به بررسی تأثیر مشخصه‌های فرهنگی در کنار ویژگی‌های جمعیتی و اقتصادی ـ اجتماعی می‎پردازیم. به این ترتیب، از طرفی، معلوم خواهد شد که تجربۀ عملی زنان در خصوص ازدواج با خویشاوندان تا چه اندازه متفاوت از دیدگاه آن‌هاست. از سوی دیگر، ضمن شناخت تعیین‎کننده‎های دیدگاه زنان در خصوص الگوی ازدواج خویشاوندی، می‎توان از تداوم یا عدم استمرار این الگوی ازدواجی در جامعۀ مورد بررسی با قطعیت بیش‎تری اظهارنظر کرد.

 

زمینه‌های نظری و تجربی تحقیق

دیدگاه‌های گوناگونی برای تبیین تغییرات خانواده و ازدواج از سوی صاحب‌نظران ارائه شده است. در دیدگاه نهادی، خانواده و ازدواج در چارچوب نظام کلی جامعه و به عنوان ارگانیسمی در نظر گرفته می‌شود که نظام آن به وسیله‌ی اجزاء تشکیل‌دهنده‌اش حفظ می‌شود. مورگان[5] و دورکیم[6] از جمله اندیشمندان این دیدگاه هستند. مورگان خانواده را جزئی از نظام کلی­تر جامعه و در ارتباط تنگاتنگ با آن می­داند و تطور خانواده را در جهان می­جوید. به باور او خانواده در طول تاریخ دارای نظمی مشخص، مستمر و به سوی ارتقاء و تعالی بوده است. دورکیم نیز خانواده را همچون نهادی اجتماعی می­داند که جزئی از جامعه است و شناخت آن را مستلزم شناخت کل جامعه می‎داند. او خانواده را در هر مرحله از تاریخ به شکلی خاص می­بیند و اندیشۀ او همزمانی انواع خانوده را در جهان نمی­پذیرد. این بدین معناست که از نظر دورکیم نوع خاصی تکوین می­یابد و در جوامع گوناگون به عنوان نوع غالب تسلط می­‎یابد و سپس جایش را به نوعی دیگر می‎بخشد (ساروخانی، 1370).

در دیدگاه نهادی، الگوی ازدواج خویشاوندی در چارچوب ساختار سنتی خانوادۀ گسترده و در رابطه با ازدواج ترتیب‎یافته مورد توجه قرار گرفته است (عباسی‌شوازی و ترابی، 1385الف). در جوامع سنتی که نهاد خانواده کارکردهای متعددی بر عهده داشت و شبکه‌های خویشاوندی دارای اقتدار ویژه­ای بودند، ازدواج­های ترتیب‌یافته از جمله ازدواج خویشاوندی، به عنوان ابزاری در جهت حفظ نام، شهرت، دارایی و همچنین دست یابی به فرصت­های بیش‎تر در نظر گرفته می­شد. این امر در جوامع جدید می‌تواند به شکلی دیگر ظهور کند. به باور مک­کارتی[7] امروزه در عمل بیش‎تر افراد برای انتخاب همسر بیش از آن‎که به عشق رمانتیک فکر کنند، به طبقۀ اجتماعی و محل سکونت همسر آیندۀ خود اهمیت می­دهند و این ملاک­ها برای آنان اولویت بیش‎تری دارد (لبیبی و حیدری، 1392). ارتباط تنگاتنگ خانواده و جامعه از این دیدگاه مشخص می‎شود که انتخاب همسر همواره تحت تأثیر فرهنگ حاکم بر جوامع بوده و هر جامعه­ای بر اساس شرایط و مقتضیات خود قواعد و مقرراتی را برای کنترل و نظارت بر آن ایجاد کرده است. تشکیل خانواده و ازدواج ممکن است در ابتدا امری شخصی و خصوصی تلقی شود، ولی واقعیت این است که کم‎تر حوزه­ای از حیات انسانی یافت می­شود که روابط بین فرد و جامعه در آن چنین تحت انتظام هنجارها قرار گرفته باشد. هرچند افراد ممکن است هنگام انتخاب همسر و تشکیل خانواده احساس کنند آزادانه دست به انتخاب می­زنند، اما به‎طور ناخودآگاه از الگوها و قواعد بسیار دقیق و پیچیده‌ای تبعیت می­کنند که در طول تاریخ دچار تحولات بسیاری شده است (فرجاد، 1372). به باور صاحب­نظران، مدرنیزاسیون و صنعتی‌شدن یکی از عوامل اصلی است که این روندها را دگرگون کرده است.

تغییرات الگوهای خانواده و ازدواج تا نیمه‌ی قرن بیستم در قالب پارادایم توسعه مورد بررسی قرار می­گرفت. در این الگو، جامعۀ غربی به‌طور عام و خانوادۀ غربی به‌طور خاص به عنوان معیاری برای سنجش توسعه‌یافتگی در نظر گرفته می­شدند (عباسی‌شوازی و ترابی، 1385ب). رویکرد نوسازی با الهام از نسخۀ غربی توسعه تأکید دارد که با ورود توسعه، شهرنشینی، آموزش و... به هر جامعۀ سنتی، تغییرات و دگرگونی­هایی ایجاد می‎شود. در این راستا، گود[8] (1963) با مطرح‌کردن ایدۀ انقلاب جهانی در الگوهای خانواده، به گسترۀ تأثیرات نوسازی بر خانواده و الگوهای ازدواج اشاره می­کند و می‌گوید فرآیند نوسازی در سطوح مختلف فردی و اجتماعی، نهاد خانواده و ابعاد آن را به شدت تحت تأثیر قرار می­دهد (محمدپور و همکاران، 1388ب). در این زمینه وستوف (1978 به نقل از لبیبی و حیدری، 1392) معتقد است گذار ازدواج و خانواده نشانه­ها و نمادهایی از تغییرات اجتماعی محسوب می‌شوند زیرا تحولات و تغییرات اقتصادی و اجتماعی جامعه با کاهش اقتدار مذهبی و سنتی، اشاعه و گسترش عقلانیت و فردگرایی و افزایش برابری جنسیتی در ارتباط است. مطابق نظریۀ نوسازی یا همگرایی خانواده، توسعۀ اقتصادی با تغییرات منسجم و تا اندازه­ای قابل پیش‌بینی در زندگی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی منطبق شده است. تحت تأثیر این تحولات ساختاری، الگوها و عناصر سنتی ازدواج و خانواده در جوامع کم‌تر توسعه‏یافته سرانجام به سمت مُدل جهان‎شمول خانوادۀ مُدرن غرب با ویژگی‏هایی نظیر هسته‏ای بودن، فردمحوری، آزادی در انتخاب همسر، ازدواج در سنین بالا، باروری پایین و برابری جنسیتی پیش خواهد رفت (محمدپور و همکاران، 1388الف).

مک‎دونالد نیز در قالب مدرنیته بازاندیشانه معتقد است اگرچه فرآیند نوسازی، آزادی و استقلال بیش‎تری برای افراد فراهم می­کند ولی آن­ها با عدم اطمینان بیش‎تری نسبت به آینده مواجه می‎شوند و همین امر سبب تأخیر در ازدواج و تشکیل خانواده می‎شود. دیکسون[9] در بحث­ الگوهای ازدواج بر اهمیت ساختار اجتماعی و تغییرات آن تأکید دارد. او می‎گوید در فرآیند نوسازی انشقاق و تضعیف بین عوامل همبستۀ جامعۀ سنتی به وجود می­آید و افراد به دنبال حداکثر نفع فردی هستند. در نتیجه، خانواده‌محوری به سمت فردمحوری و همچنین ازدواج نهادمحور به سمت ازدواج رابطه­محور تغییر و تحول می­یابد (لبیبی و حیدری، 1392). با این وجود، بررسی‎های صورت‌گرفته در رابطه با الگوهای خانوادگی، از جمله ازدواج خویشاوندی، وجود رابطۀ خطی فرآیند مدرنیزاسیون و تغییر ساختار خانواده را تأیید نکرده و این تغییرات را ناشی از تعامل پیچیدۀ عوامل گوناگون دانسته (عباسی‌شوازی و ترابی (1385ب) می‎گویند اگرچه برخی ویژگی‌های خانواده‌ ایرانی از فرایند مدرنیزاسیون و صنعتی‌شدن تأثیر پذیرفته، اما برخی مشخصه‌های آن مانند ازدواج با خویشاوندان از تداومی غیر قابل‌انکار برخوردار بوده است.

با وجود اهمیت رویکرد نوسازی در تبیین تحولات ازدواج و خانواده، پژوهش‎های مختلف، به‎ویژه در جوامع سنتی، نشان می­دهد که این چارچوب کافی نیست و علاوه بر فرآیند نوسازی باید به نقش فرهنگ و تغییر نظام معنایی و ارزشی جامعه نیز توجه شود. در خانواده‎ی سنتی ایرانی، جنسیت و سن نقش تعیین­کننده­ای در ساختار قدرت داخل خانواده داشتند. به بیان دیگر، خانواده به‎طور عمده پدرسالار و پیرسالار بود. پیداست که نقش دختر و پسر، به‎ویژه دختر در انتخاب همسر در جامعۀ سنتی ایران بسیار محدود و نقش خانواده بسیار گسترده بود. انتخاب همسر برای پسر از خویشاوندان سبب افزایش عضوی فعال به خانواده می‎شد و راه را برای تدوام نسل و حیات خانوادۀ گسترده فراهم می­کرد (سرایی، 1385: 54-53). با تغییر ارزش­ها و تحولات به وجود آمده در سطح جامعه، پدرسالاری نیز رو به محو شدن رفت. نظریۀ افول پدرسالاری سعی در تبیین تغییرات شکل سنتی ازدواج دارد. از طرفداران این نظریه کاستلز[10] است که دیدگاهی کلان نسبت به تحولات اجتماعی به‎ویژه خانواده دارد. به باور او خانودۀ پدرسالار در پایان این هزاره به واسطۀ فرآیندهای جدایی‎ناپذیر کار و آگاهی زنان به چالش کشیده شد. کاستلز افول خانوادۀ پدرسالار را در درجۀ اول به دلیل گسترش خانوادۀ هسته­ای و تک‎نفری می­داند. در نتیجۀ جریان­های متفاوت و عوامل جمعیت­شناختی از قبیل پیرشدن جمعیت و تفاوت در میزان مرگ­ومیر زنان و مردان، تنوع فزاینده­ای در ساختارهای خانوادۀ پدرسالار به وجود می­آید که غلبه و رواج مدل کلاسیک خانوادۀ گسترده را کم­رنگ و بازتولید آن را تضعیف می­کند. کاستلز می‎گوید انقلابی در حال وقوع است و ویژگی این انقلاب افول پیوندهای خویشاوندی و ازدواج، خانواده، ناهمجنس­گرایی و نیاز جنسی است. این چهار عامل که در طی دو قرن گذشته تحت شرایط پدرسالاری مدرن به هم پیوسته بودند، اکنون فرآیند مستقل‎شدن را طی می‎کنند (لبیبی و حیدری، 1392). بدون آن‎که باور داشته باشیم شرایط جامعۀ ایران به‎طور کامل با این ویژگی‎ها انطباق یافته و ایران در همان جهتِ حرکت جامعۀ غربی حرکت می­کند، باید پذیرفت که نشانه­های برخی از تغییراتی که کاستلز تحت عنوان پایان پدرسالاری عنوان می­کند در ایران روی داده یا در حال وقوع است. گیدنز[11] از دیگر نظریه‎پردازان این حوزه است. به باور او خانواده در سراسر جهان در جهات مشخصی به صورت خطی در حال تغییر است. بر این اساس، روندی کلی در جهت انتخاب آزادانۀ همسر روی می­دهد. اگرچه به هیچ وجه همبستگی کاملی وجود ندارد، اما نظام خانوادۀ گسترده معمولاً به ازدواج­های تنظیم‎شده و خویشاوندی ربط دارد، زیرا تعهدات به گروه­های خانوادگی در برقراری پیوندهای ازدواج اهمیت زیادی دارد. افزایش حقوق زنان از نظر حق انتخاب در ازدواج، افزایش فردگرایی و عشق رمانتیک، نظام خانوادۀ گسترده را تضعیف و از تعداد ازدواج­های خویشاوندی  ترتیب­یافته می‎کاهد (علی­احمدی، 1389).

برخلاف نظریۀ نوسازی که آینده­ و مسیری مشابه برای بیش‎تر جوامع تصور می‎کند، رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی بر این باور است که با توجه به خلاق بودن ماهیت انسان و نیز سیال بودن واقعیت اجتماعی، نمی­توان مسیر و روش خاصی برای درک واقعیات و یا ایجاد تغییر در آن­ها پیشنهاد کرد. از آن‌جا که منبع و مرجع نهایی هرگونه ساخت‌وساز و تغییر در واقعیات اجتماعی همان انسان است، پس درک انسان­ها از واقعیات و چگونگی معنادار‌کردن آن­ها بسیار مهم است. از این گذشته، با توجه به این‌که واقعیات اجتماعی به مثابه امور برساختۀ انسانی فاقد قوانین از پیش تعیین‌شده بوده و پیوسته در حال شدن هستند، نمی­توان الگویی جهان‌شمول و عام برای واقعیات اجتماعی و نیز دست‌کاری در آن‌ها وضع کرد (محمدپور و همکاران، 1388ب). در نتیجه، نه تنها نحوۀ درک و فهم انسان­ها از واقعیات جامعه مسئله‌ای بسیار مهم است، بلکه این مهم دارای اشکال متعددی نیز می‌باشد.

­ازدواج‎­ خویشاوندی در حوزۀ پزشکی نیز، همان‎طور که گفته شد، به دلیل عوارضی که ممکن است برای فرزندان حاصل از این نوع ازدواج­ها پیش بیاید از جایگاه خاصی برخوردار است. نوری و همکاران (1394) می‌گویند در ایران بیماری‌های ژنتیک به دلیل فراوانی بالای ازدواج‌های فامیلی و انتقال ژن معیوب به نسل‌های بعد از عمومیت گسترده‌ای برخوردار است. آن‎ها شایع‌ترین علت مرگ‌و‌میر کودکان در استان همدان را ناهنجاری‌های مادرزادی دانسته و احتمال بروز این ناهنجاری‌ها را بیشتر در ازدواج‌های فامیلی می‎دانند. در بررسی دیگری، عسکری ندوشن و همکاران (1394) نشان دادند که نوع ازدواج والدین رابطۀ معناداری با مرگ‌ومیر کودکان در شهرستان یزد طی سال‌های 1392-1390 داشته است.

اکرمی (1385) بر اساس مطالعه­ای بر روی بیش از 300 زوج از قومیت‌های مختلف ایرانی نشان داد که 38 درصد ازدواج­ها از نوع خویشاوندی بوده است. عسکری ندوشن و همکاران (1388) نشان دادند که تفاوت‌های بین‌‌نسلی معناداری در ایده‌‌ها و نگرش‌های مادران و دختران در مورد ازدواج خویشاوندی وجود دارد. در بررسی دیگری (عباسی‌شوازی و خانی، 1388) معلوم شد که در طول زمان نسبت ازدواج خویشاوندی در گروه‎های هم‎دورۀ ازدواجی گروه‌های قومی و مذهبی کاهش یافته است. حسینی (1391) در یک بررسی تطبیقی در شهرستان ارومیه نشان داد که ازدواج خویشاوندی در میان کُردها از عمومیت بیش‎تری در مقایسه با زنان تُرک برخوردار است. او می‎گوید اگرچه گرایش به ازدواج‌ خویشاوندی در طول زمان کم‌تر شده، اما زنان کُرد در مقایسه با تُرک‌ها گرایش بیش‎تری به ازدواج دخترشان با افراد فامیل دارند. حسینی و عرفانی در بررسی دیگری (2014: 395) نشان دادند که الگوی ازدواج زنان مرتبط با قومیت آن‎هاست. در این بررسی احتمال ازدواج با خویشاوندان در میان کُردها دو برابر احتمال متناظر در میان زنان تُرک گزارش شده است. 

ازدواج­های خویشاوندی در دیگر نقاط جهان نیز از گستردگی بالایی برخوردار بوده است. مطالعۀ مهاجرانی که به شهرهای مختلف کشورهای آمریکا، اروپا و استرالیا سفر کرده‌اند نشان داد که ازدواج­های فامیلی بین این گروه­ها افزایش یافته است (بتلز[12] و همکاران، 2001). عبدالکریم و بلال[13] (1998) در عربستان سعودی نشان دادند که نسبت ازدواج‌های فامیلی در شرق عربستان تحت تأثیر بافت قبیله‌ای عربستان به بیش از 52 درصد می‌رسد. در مطالعه­ای دیگر در پاکستان نشان داده شد که حدود 30 درصد ازدواج­ها از نوع فامیلی است (حسین و بتلز[14]، 1999). به نظر می­رسد والدین تصمیم‌گیرندگان اصلی این نوع ازدواج­ها باشند. نسبت ازدواج‌های خویشاوندی در اردن 5 درصد، عراق 58 درصد، کویت 54 درصد و امارات 62 درصد است (شریدر[15]، 2000).

 

روش­شناسی و داده‌ها

داده‌های این مقاله از پیمایش باروری مهاباد (فروردین 1391) که در آن اطلاعات از طریق پرسش‌نامۀ ساخت‌یافته گردآوری شده اقتباس یافته است. جمعیت آماری تمامی خانوارهای معمولی ساکن در شهر مهاباد و زنان دست‌کم یک بار ازدواج‌کردۀ همسردار واقع در دامنۀ سنی تولید مثل (49-15 ساله) است که در داخل خانوار شناسایی و مورد مصاحبه قرار گرفتند. برای تعیین جمعیت آماری، از داده‌های سرشماری 1385 شهرستان مهاباد استفاده شد*. بر اساس نتایج سرشماری مذکور، شمار کل خانوارهای معمولی ساکن در مناطق شهری مهاباد معادل 31030 خانوار گزارش شده است.

به منظور تعیین حجم نمونه از فرمول عمومی کوکران در حالتی که حجم جمعیت آماری معلوم است استفاده شد. بر اساس محاسبات صورت‌گرفته، حجم نمونه 380 خانوار برآورد شد که به 700 خانوار افزایش یافت*. روش نمونه‏گیری، ترکیبی از روش‌های خوشه‏ای چند مرحله‏ای، تصادفی و تصادفی سیستماتیک است. استفاده از روش نمونه‌گیری خوشه‌ای به این سبب بود که فهرست کامل زنان 49-15 سالۀ ازدواج‌کردۀ همسردار در دسترس نبود. در گام نخست، نقشۀ شهر مهاباد تهیه و ضمن شمارش همۀ بلوک‌های آن، کل شهر به 1273 بلوک تقسیم شد. در مرحله‌ی بعد، کل منطقۀ مورد بررسی بر اساس شناخت نویسنده‌ی دوم مقاله بر حسب پایگاه اقتصادی اجتماعی به سه خوشۀ دارای پایگاه اقتصادی اجتماعی بالا، متوسط و پایین تفکیک شد (جدول 1).

 

جدول 1. شمار بلوک­های انتخابی در هر خوشه متناسب با حجم خوشه

نام خوشه

شمار کل بلوک‌ها

شمار بلوک‌ها (درصد)

شمار بلوک‌های انتخابی

شمار خانوارهای انتخابی در هر خوشه

بالا

206

16

11

112

متوسّط

830

65

46

455

پایین

237

19

14

133

جمع کل

1273

100

71

700

با توجه به این‎که بیش‌تر بلوک‌ها در خوشۀ متوسط قرار گرفتند، در مرحلۀ بعد نمونه‌گیری از شمار بلوک‌های منتخب از هر خوشه بر اساس حجم آن‌ها انجام شد. برای انتخاب بلوک‌ها در هر یک از خوشه‌ها، ابتدا بلوک‌هایی که شمار خانوارهای آن کم‌تر از 10 خانوار بود حذف شد. سپس، با توجه به این‌که در هر بلوک تنها 10 خانوار بررسی می‌شد، از میان بلوک‌های باقی‌مانده در هر خوشه، بلوک‌هایی به‌‌طور تصادفی و متناسب با حجم هر خوشه انتخاب شد. در مرحلۀ بعد برای انتخاب خانوارها در هر بلوک (هر بلوک 10 خانوار) به روش تصادفی سیستماتیک عمل شد. جدول 2، توزیع بلوک‌های منتخب در هر یک از خوشه‌های سه‌گانه را نشان می‌دهد.

 

جدول 2. توزیع بلوک‌های منتخب در خوشه‌های سه‌گانۀ مورد بررسی

 

 

گردآوری داده‌ها از طریق مراجعۀ مستقیم مصاحبه‌گران آموزش‌دیده صورت ‌گرفت. ابتدا شش پرسشگر جهت پرسشگری دعوت شدند. پس از برگزاری جلسۀ توجیهی برای پرسشگرها و بررسی پرسش‎های پرسش نامه و رفع ابهام‎های موجود در سؤال‌ها، جهت انجام پرسشگری به بلوک‌های مورد بررسی اعزام شدند. پرسشگران به دو تیم پرسشگری سه نفره تقسیم شده و به‎‌طور همزمان به تکمیل پرسش نامه‌ها در مناطق مشخص‌شدۀ شهر پرداختند. نظارت بر عملیات پرسشگری و کنترل پرسش‌نامه‌ها توسط نویسندۀ دوم مقاله صورت گرفت، به‎طوری‎که هر روز پس از اتمام کار، پرسش نامه‎ها جمع‎آوری شده و بازبینی می‎شدند تا پرسش نامۀ مخدوشی وجود نداشته باشد.

پرسش‌نامۀ تحقیق متشکل از چهار بخش بود. بخش اول، دربرگیرندۀ اطلاعات بارداری و شیردهی زنان بود تا زنان بارور و نابارور مشخص شوند. بخش دوم، شامل پرسش‎هایی در زمینۀ تنظیم خانواده و استفادۀ زنان از وسایل پیشگیری از حاملگی بود. در بخش سوم، پرسش‎هایی در خصوص دیدگاه زنان نسبت به تنظیم خانواده، ایده‎آل‎ها و تمایلات فرزندآوری، گرایش به ترجیح جنسی فرزند پسر بر دختر، استقلال زنان، پای بندی به ارزش‎های خانوادۀ بزرگ، تقدیرگرایی در رفتار باروری، نگرش نسبت به هزینه‎ها و منافع فرزندان، نگرش نسبت به اشتغال زن در فعالیت‎های خارج از منزل، سرمایۀ فرهنگی زنان و الگوهای ازدواج آنان طرح شده بود. بخش چهارم پرسش نامه به ویژگی‎های فردی پاسخگویان اختصاص یافته بود. در این بررسی برای پی‌بردن به اعتبار پرسش نامه از اعتبار محتوا[16] استفاده شد. پرسش نامه تدوین‌شده به سه نفر از استادان جمعیت‌شناس و جامعه‎شناس که بر موضوع تحقیق اشراف داشتند ارائه شد تا نظر خود را در خصوص تأیید یا عدم تأیید آن اعلام نمایند. پس از اصلاحات لازم، پرسش نامه به اجرا گذاشته شد.

تحلیل‎ها، در این مقاله، مبتنی بر داده‎های گردآوری‎شده در بخش‎های سوم و چهارم پرسش نامه است. به منظور بررسی رفتار ازدواجی زنان در زمینۀ ازدواج خویشاوندی از آن‌ها پرسیدیم که همسرتان با شما چه نسبتی دارد؟ پاسخ‌ها در گزینه‌های پسر دایی، پسرخاله، پسر عمو، پسر عمه، سایر خویشاوندان و غیرخویشاوند بسته شد. در مرحلۀ پردازش و تحلیل داده­ها این جواب­ها به دو گزینۀ خویشاوند و غیرخویشاوند تقلیل داده شد. متغیر وابسته، نگرش زنان نسبت به الگوی ازدواج خویشاوندی است. برای آگاهی از دیدگاه زنان نسبت به الگوی ازدواج خویشاوندی این سؤال پرسیده شد که به نظر شما بهتر است دختر یا پسرتان با فردی از افراد فامیل ازدواج کند یا با فردی غیرخویشاوند؟ نتایج آزمون آلفای کرونباخ برای شاخص­های گرایش به ترجیح جنسی، نگرش نسبت به منافع فرزندان، پای بندی به ارزش­های خانوادۀ بزرگ و نگرش نسبت به اشتغال زن در خارج از منزل به ترتیب 741/0، 723/0، 717/0 و 742/0 به دست آمد. داده‎ها در محیط SPSS پردازش و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. به منظور پیش­بینی اثر متغیرهای مستقل بر دیدگاه زنان در مورد الگوی ازدواج خویشاوندی از تکنیک رگرسیون لجستیک استفاده شد. جدول 3، سایر متغیرها و شاخص‎های تحلیل را نشان می‎دهد.

 

جدول 3. متغیرهای مستقل بر حسب گویه­ها و پرسش‌های تحقیق

نام متغیر/ شاخص

گویه­ها و پرسشها

 

نگرش نسبت به منافع فرزندان

1) داشتن فرزند زیاد موجب ایجاد فشارهای روحی و روانی بر والدین می‎شود. 2) فرزند زیاد والدین را از کارهایی که دوست دارند باز می‎دارد. 3) فرزند زیاد باعث ایجاد فشار مالی بر خانواده می‎شود. 4) داشتن فرزند زیاد، کمک خوبی برای افزایش درآمد خانواده در آینده است. 5) فرزند زیاد، کمک خوبی برای انجام امور منزل از جمله نگه داری فرزند است.

 

پای بندی به ارزش‎های خانوادۀ بزرگ

1) خیلی‌ها بر این باورند زن و شوهرهایی که پس از ازدواج بچه‌دار نمی‌شوند، اجاقشان کور است. 2) زنی که در همان سال اوّل ازدواج باردار شود و زایمان‌های پی‌در‌پی را تجربه کند، مایۀ سرافرازی شوهر و خانواده است. 3) فرزندان احتیاج به برادر و خواهر دارند. 4) والدین باید فرزندان زیاد داشته باشند تا در دوران پیری تنها نباشند. 5) وقتی تعداد فرزندان زیاد باشد، به تحصیلات و آموزش آن‎ها لطمه‎ای وارد نمی‌شود. 6) با داشتن فرزند زیاد، والدین احساس می‎کنند که بعد از مرگ‎شان زنده‎اند. 7) خانواده‌ها برای افزایش قدرت قوم و طایفۀ خود باید فرزندان زیادی به دنیا بیاورند. 8) فرزند زیاد، باعث می‎شود والدین نتوانند آن‎ها را خوب تربیت کنند.

 

نگرش نسبت به اشتغال زن در خارج از منزل

1) زن نباید خارج از منزل کار کند، زیرا وظیفه‎اش خانه‎داری و تربیت فرزندان است. 2) اشتغال زن باعث می‎شود تا فرزندان درست تربیت نشوند. 3) زنان شاغل چون وقت کم‎تری دارند، فرزندان کم‎تری به دنیا می‎آورند. 4) زنان برای داشتن استقلال مالی باید شاغل باشند. 5) زنان نباید همانند مردان به کارهای خارج از منزل اشتغال داشته باشند.

 

گرایش به ترجیح جنسی

1) پسر عصای دست والدین است. 2) خانه‎ای که پسر ندارد اجاقش کور است. 3) دختر سربار خانواده است. 4) پسر باعث زنده نگه‎داشتن اسم و رسم خانوادگی است. 5) زنی که چند زایمان او دختر باشد، برای این‎که پسری به دنیا بیاورد، حق دارد زایمان‌های بعدی را تجربه کند. 6) پسر حافظ خانواده است و امنیت خانواده را حفظ می‎کند.

 

استقلال زنان

ابعاد متغیر

برای رفتن به مطب پزشک یا مراکز بهداشتی، مراسم مذهبی، مسجد، منزل بستگان و دوستان، مراسم جشن و عروسی، مسافرت به روستا یا شهر آیا باید به شوهرتان بگویید و از او اجازه بگیرید یا می‌توانید به تنهایی به این محل‌ها بروید؟

بعد تحرک مکانی

دسترسی به منابع اقتصادی خانواده

نقش شما در تصمیم­گیری برای خرید مواد غذایی، لوازم خانگی، طلا و جواهرات چگونه است؟ (هیچ نقشی ندارد، نقش مشارکتی دارد، تصمیم کاملاً بر عهدۀ اوست). در مورد درآمد شخصی‌تان چگونه تصمیم می­گیرید؟ (شخصاً تصمیم می­گیرم، با مشورت همسرم، شوهر به تنهایی).

بُعد تصمیم‌گیری در خانواده

در زندگی شما چه کسی در مورد شمار فرزندان، فاصلۀ سنی بین فرزندان، روش مورد استفاده در پیش­گیری از بارداری و آموزش و تحصیلات فرزندان تصمیم می­گیرد (زن به تنهایی، هر دو با هم، شوهر به تنهایی).

پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی

با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی منطقه، این شاخص ترکیبی از متغیرهای تحصیلات و منزلت شغلی همسر، مالکیّت مسکن و هزینۀ ماهیانۀ خانواده است. نمرات هر یک از متغیرها به نمرۀ­ استاندارد تبدیل شده و از مجموع آن­ها نمرۀ پایگاه اقتصادی اجتماعی فرد محاسبه شد.

خاستگاه

از طریق پرسش دربارۀ محل تولد زنان و در دو مقولۀ شهر و روستا عملیاتی شد.

وضعیت اشتغال

این متغیر در سطح سنجش اسمی و در دو مقولۀ شاغل و غیرشاغل اندازه­گیری شد.

سن زن به هنگام بررسی

این متغیر در سطح سنجش فاصله‌ای و از طریق تفاضل تاریخ تولد زن از سال بررسی (1391) اندازه‌گیری شد.

گروه‎های هم‎دورۀ ازدواجی

این متغیر از طریق پرسش دربارۀ سال ازدواج فرد محاسبه شد.

سرمایۀ فرهنگی

برای سنجش سرمایۀ فرهنگی فرد، از تحصیلات، دسترسی و استفاده از اینترنت، میزان تماشای برنامه‎های تلویزیون (تلویزیون داخلی و ماهواره) و میزان گوش‌ دادن به رادیو استفاده شده است. نمرات هر یک از متغیرهای فوق به نمرات استاندارد تبدیل شده و از مجموع آن‌ها سرمایۀ فرهنگی فرد به دست آمد. در محاسبۀ این شاخص، به متغیر تحصیلات به دلیل اهمیت بیش‎تر آن نسبت به دیگر متغیرها ضریب دو داده شد.

یافته­ها

سیمای جمعیت نمونه

بر پایۀ این بررسی، میانگین سن زنان در هنگام تحقیق 2/33 سال و میانگین سن ازدواج آن‌ها 5/20 سال بوده است. توزیع زنان بر حسب شمار فرزندان در حال حاضر زنده نشان داد که کمی بیش از 90 درصد آن‌ها تا سه فرزند داشته­اند و تنها 5/8 درصد از آن­ها دارای 4 فرزند و بیش‎تر می‌باشند. بررسی وضع سواد پاسخگویان از عمومیت سوادآموزی در میان آن‌ها حکایت دارد، به‌طوری که تنها کمی بیش از 16 درصد پاسخگویان را افراد بی‌سواد تشکیل می‌دهند. حدود 4/48 درصد زنان باسواد در سطح تحصیلات ابتدایی و راهنمایی، 3/40 درصد دارای تحصیلات متوسطه و دیپلم و 3/11 درصد در سطح تحصیلات فوق‌دیپلم و بالاتر بوده‌اند. حدود42 درصد پاسخگویان خاستگاه روستایی داشته‎اند. کم‌تر از 15 درصد آن‌ها در زمان بررسی شاغل و بیش از 85 درصد غیرشاغل بوده‌اند. نسبت اشتغال در میان گروه‎‌های هم‎دورۀ ازدواجی اخیر بیش‎تر (17 درصد) از نسبت متناظر در میان زنان متعلق به گروه هم‎دورۀ ازدواجی 1369-1357 (9/6 درصد) است.

نمودار 1 توزیع پاسخگویان را بر حسب تجربۀ عملی ازدواج خویشاوندی نشان می‌دهد. همان‌طور که می‌بینید، 9/36 درصد ازدواج­های صورت‎گرفته در جمعیت نمونه از نوع ازدواج خویشاوندی است که از میان آن‎ها، 2/23 درصد با خویشاوندان نزدیک و 7/13 درصد با سایر خویشاوندان ازدواج‌کرده‌اند. نتایج از کاهش عمومیت الگوی ازدواج خویشاوندی در طول زمان حکایت دارد. به‌طوری که نسبت ازدواج خویشاوندی از 7/58 درصد در میان متولدین هم‌دورۀ دهۀ 1340 به 33 و 6/23 درصد در میان متولدین هم‌دورۀ دهۀ 1350 و 1360 کاهش یافته است.

 

 

نمودار 1. توزیع زنان جمعیت نمونه بر حسب الگوی ازدواج

 

تحلیل­های دومتغیره

جدول 4 توزیع زنان را بر حسب نوع ازدواج (خویشاوندی و غیرخویشاندی) و مشخصه‌های فردی آن‌ها نشان می­دهد. غیر از متغیر وضعیت اشتغال زنان، همۀ متغیرهای دیگر از لحاظ آماری رابطۀ معناداری با متغیر وابسته دارند. بر پایۀ این بررسی، ازدواج با غیرخویشاوندان در میان زنان با تحصیلات بالاتر (8/81 درصد) بیش‎تر از دیگران است. در مقابل، ازدواج خویشاوندی از عمومیت بیش‎تری در میان زنان بی‌سواد (8/74) و با تحصیلات ابتدایی و راهنمایی (6/31) برخوردار است. نتیجۀ مشابهی بر حسب پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی زنان به دست آمد. الگوی ازدواج خویشاوندی از عمومیت بیش‎تری در میان زنان با پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی پایین (3/54 درصد) برخوردار است.

تحت تأثیر تغییرات مرتبط با نوسازی و توسعۀ اقتصادی ـ اجتماعی، انتظار می‌رود ازدواج خویشاوندی از عمومیت کم‌تری در میان زنان متعلق به گروه‌های هم‌دورۀ ازدواجی اخیر برخوردار باشد. نتایج نشان می‌دهد که الگوی رایج ازدواج در میان زنان متعلق به گروه‌های هم‌دورۀ ازدواجی اخیر از نوع غیرخویشاوندی است. علاوه بر این، زنان با خاستگاه شهری کم‌تر از همتایان روستایی خود به ازدواج­های خویشاوندی تن داده­اند.

جدول 4. نوع ازدواج زنان بر حسب مشخّصه­های فردی آنان

مشخصه‌ها

سطوح متغیر

نوع ازدواج

جمع

خویشاوندی

غیرخویشاوندی

تحصیلات

بی­سواد

8/74

2/25

0/100

ابتدایی و راهنمایی

6/31

4/68

0/100

متوسطه و دیپلم

0/30

0/70

0/100

عالی

2/18

8/81

0/100

آزمون آماری

Sig = 0005/0

Cramer’s V = 357/0

c2 = 213/89

پایگاه اقتصادی اجتماعی

پایین

3/54

7/45

0/100

متوسط

1/33

9/66

0/100

بالا

9/16

1/83

0/100

آزمون آماری

Sig = 0005/0

Cramer’s V = 243/0

c2 = 305/41

گروه‌های هم‌دورۀ ازدواجی

دهۀ 1360

2/54

8/45

0/100

دهۀ 1370

4/39

6/60

0/100

دهۀ 1380

6/26

4/73

0/100

آزمون آماری

Sig = 0005/0

Cramer’s V = 218/0

c2 = 163/33

خاستگاه

شهر

7/25

3/74

0/100

روستا

0/52

0/48

0/100

آزمون آماری

Sig = 0005/0

Phi = 269/0

c2 = 714/50

وضعیت اشتغال

شاغل

4/28

6/71

0/100

غیرشاغل

3/38

7/61

0/100

آزمون آماری

Sig = 056/0

Phi = 072/0

c2 = 642/3

 

برای بررسی تفاوت میان رفتار و دیدگاه زنان نسبت به ازدواج خویشاوندی، زنان را بر حسب نوع ازدواج­شان به سه گروه ازدواج با خویشاوند نزدیک، سایر خویشاوندان و غیرخویشاوند تقسیم و توزیع آن­ها را بر اساس موافقت یا مخالفت با ازدواج فرزندانشان با فردی از افراد فامیل بررسی کردیم (جدول‌های 5 و 6). جدول 5 توزیع زنان را بر حسب دیدگاه آن‌ها نسبت به ازدواج فرزند پسرشان با دختری از افراد فامیل نشان می‌دهد.

نتایج نشان می‌دهد که رابطۀ معناداری بین نوع ازدواج زنان و نگرش آن‌ها نسبت به ازدواج پسرشان با دختری از میان خویشاوندان وجود دارد. بیش از نیمی از زنانی که تجربۀ ازدواج با خویشاوندان نزدیک را داشته­اند، اظهار کرده­اند که با ازدواج پسر­شان با دختری از خویشاوندان خود موافق‌اند. نسبت متناظر در میان زنانی که تجربۀ ازدواج خویشاوندی نداشته‌اند به مراتب کم‌تر (4/15 درصد) است. نتیجۀ مشابهی در خصوص نگرش زنان نسبت به ازدواج دخترشان با پسری از افراد فامیل به دست آمد (جدول 6).

 

جدول 5. دیدگاه نسبت به ازدواج فرزند پسر با دختری خویشاوند بر حسب نوع ازدواج مادر

 

نگرش نسبت به ازدواج فرزند پسر با خویشاوندان

جمع

موافق

مخالف

بدون نظر

نوع ازدواج والدین

خویشاوند نزدیک

7/53

0/21

3/25

0/100

سایر خویشاوندان

8/44

1/27

1/28

0/100

غیرخویشاوند

4/15

7/47

9/36

0/100

آزمون آماری

Sig = 0005/0

Kendall’s tau-b = 253/0

c2 = 666/103

             

جدول 6. نگرش نسبت به ازدواج فرزند دختر با پسری

خویشاوند بر حسب نوع ازدواج مادر

 

نگرش نسبت به ازدواج فرزند دختر با خویشاوندان

جمع

موافق

مخالف

بدون نظر

نوع ازدواج خویشاوندی والدین

خویشاوند نزدیک

9/51

2/22

9/25

0/100

سایر خویشاوندان

7/42

3/32

0/25

0/100

غیرخویشاوند

1/16

8/46

1/37

0/100

آزمون آماری

Sig = 0005/0

Kendall’s tau-b = 243/0

c2 = 101/89

             

 

همان‌طور که می‌بینید، 9/51 درصد زنانی که با خویشاوند نزدیک و 7/42 درصد زنانی که با سایر خویشاوندان ازدواج‌کرده‌اند، موافق ازدواج دختر­شان با پسری از خویشاوندان می‌باشند.

 

تحلیل چندمتغیره

به‌منظور بررسی چگونگی تأثیر همزمان متغیرهای مستقل بر نگرش زنان نسبت به الگوی ازدواج خویشاوندی از مدل رگرسیون لجستیک استفاده شد. هدف بررسی، چگونگی تغییر احتمال مخالفت با ازدواج خویشاوندی فرزندان بر اساس طبقات گوناگون هر یک از متغیرهای مستقل است. آزمون رگرسیون لجستیک یک بار برای فرزند پسر و یک بار برای فرزند دختر اجرا شد. هر آزمون دو مدل را در بر می­گیرد. در مدل اول، مشخصه‌های فردی و در مدل دوم، مشخصه‌های فرهنگی به مجموعۀ متغیرهای مدل 1 اضافه شد. نتایج در جدول‌های 7 و 8 گزارش شده است.

جدول 7 نتایج آزمون رگرسیون لجستیک برای پیش­بینی احتمال مخالفت زنان با ازدواج پسرشان با دختری از خویشاوندان را نشان می­دهد. در مدل اول، همان‌طور که می‌بینید، تنها متغیر تحصیلات و طبقۀ متوسط پایگاه اقتصادی اجتماعی زنان است که هیچ­گونه تأثیر معناداری بر متغیر وابسته نداشته­اند. در واقع، قرار گرفتن زنان در هر یک از طبقات متغیر تحصیلات و یا طبقۀ متوسط پایگاه اقتصادی اجتماعی، احتمال مخالفت زنان را با ازدواج خویشاوندی پسر­شان تغییر نمی‌دهد. نتایج همچنین نشان می­دهد که زنان غیرشاغل در مقایسه با زنان شاغل 37 درصد کم‌تر احتمال دارد که مخالف ازدواج پسر­شان با دختری از خویشاوندان باشند. زنان دارای خاستگاه روستایی نیز در مقایسه با زنان متولد شهر، 33 درصد کم‌تر مخالف ازدواج پسرشان با دختران فامیل هستند. از طرف دیگر، زنانی که در گروه‌های هم‌دورۀ ازدواجی جدیدتر قرارگرفته‌اند بیش از زنان متعلق به گروه‌های هم‌دورۀ ازدواجی قدیمی‌تر احتمال دارد با ازدواج پسر­شان با دختران فامیل مخالفت کنند. همچنین، احتمال مخالفت زنان دارای پایگاه اقتصادی- اجتماعی بالا در مقایسه با زنان طبقۀ پایین، 23 درصد کم‌تر است.

در مدل دوم، متغیرهای فرهنگی نیز وارد تحلیل شدند. با ورود این دسته از متغیرها، تنها تغییر صورت گرفته در آماره‌های مربوط به مشخصه­های فردی این بود که متغیر وضعیت اشتغال، دیگر تأثیر معناداری بر متغیر وابسته ندارد. زنان دارای خاستگاه روستایی در مقایسه با زنان متولد شهر همچنان کم‌تر احتمال دارد (35 درصد) که با ازدواج پسرشان با دختری از خویشاوندان مخالفت کنند. نتایج کسر برتری برای دیگر مشخصه­های فردی تغییر چندانی نکرده است و زنان با پایگاه اقتصادی اجتماعی بالا 37 درصد کم‌تر از زنان طبقۀ پایین مخالف ازدواج خویشاوندی پسر­شان هستند.

 

 

 

جدول 7. پیش­بینی احتمال مخالفت زنان با ازدواج پسرشان با دختری از خویشاوندان

با استفاده از رگرسیون لجستیک

متغیرهای مستقل

مدل 1

مدل 2

Sig

Exp(B)

Sig

Exp(B)

وضعیت اشتغال

شاغل (مرجع)

 

 

 

 

غیرشاغل

*

637/0

ns

452/0

خاستگاه

شهر (مرجع)

 

 

 

 

روستا

*

671/0

*

653/0

وضع سواد و سطح تحصیلات

بی­سواد (مرجع)

 

 

 

 

ابتدایی و راهنمایی

ns

101/0

ns

77/1

متوسطه و دیپلم

ns

380/0

ns

616/1

عالی

ns

206/0

ns

562/2

پایگاه اقتصادی اجتماعی

پایین (مرجع)

 

 

 

 

متوسط

ns

677/0

ns

551/0

بالا

*

771/0

*

638/0

کوهورت ازدواجی

دهۀ 1360 (مرجع)

 

 

 

 

دهۀ 1370

**

262/2

**

244/2

دهۀ 1380

**

180/2

**

102/2

سرمایۀ فرهنگی

 

 

*

652/1

استقلال زنان

 

 

**

213/2

نگرش نسبت به ترجیح جنسی

 

 

ns

708/1

پایبندی به ارزش‌های خانوادۀ بزرگ

 

 

**

422/0

نگرش نسبت به اشتغال زنان در خارج از منزل

 

 

ns

035/1

مقدار ثابت

ns 238/1

ns 630/1

Chi-Square

** 948/36

** 918/44

Nagelkerke R Square

174/0

198/0

* معنادار در سطح 05/0

** معنادار در سطح 01/0

ns غیرمعنادار

               

در مورد گروه‌های هم‌دورۀ ازدواجی نیز نتایج مدل اول همچنان معنادار است، به این ترتیب که زنان متعلق به گروه‌های هم‌دورۀ ازدواجی دهه‌های 1370 و 1380 به ترتیب 26/2 و 18/2 برابر بیش‎تر از زنان متعلق به گروه‌ هم‌دورۀ ازدواجی دهۀ 1360 مخالف ازدواج پسر­شان با دختران فامیل می‌باشند. در میان متغیرهای فرهنگی نیز مشاهده می­شود که دو متغیر نگرش نسبت به ترجیح جنسی و نگرش نسبت به اشتغال زنان تأثیر آماری معناداری بر متغیر وابسته نداشته­اند. کسرهای برتری برای سه متغیر دیگر بیانگر این نکته است که سرمایۀ فرهنگی و استقلال زنان رابطه­ای مستقیم با متغیر وابسته و متغیر پای بندی به ارزش‌های خانوادۀ بزرگ، رابطه‌ای معکوس با متغیر وابسته دارند. به این ترتیب، زنان دارای سرمایۀ فرهنگی بیش‎تر و استقلال بالاتر، بیش‎تر احتمال دارد با ازدواج خویشاوندی پسران­شان مخالف باشند درحالی‌که زنانی که پای بندی بیش‎تری به ارزش‌های خانواده­های بزرگ دارند کم‌تر احتمال دارد مخالف ازدواج پسرشان با دختری از میان خویشاوندان باشند. به‌طور کلی، نتایج نشان می‌دهد که زنانی مخالف ازدواج پسرشان با دختری از میان خویشاوندان هستند که: 1)در شهر متولد شده باشند. 2)دارای پایگاه اقتصادی اجتماعی بالاتری باشند. 3)به گروه‌های هم‌دورۀ ازدواجی جدیدتر تعلق داشته باشند. 4)سرمایۀ فرهنگی بیش‎تری داشته باشند. 5)دارای استقلال بیش‎تری باشند. 6)پای بندی کم‌تری به ارزش‌های خانوادۀ بزرگ داشته باشند.

نتایج مدل اولدر جدول 8 بیانگر آن است که برخلاف آزمون قبل (جدول 7)، وضعیت اشتغال تأثیر معناداری بر متغیر وابسته ندارد، درحالی‌که متغیر تحصیلات در دو طبقه رابطه­ای معنی­­دار با متغیر وابسته دارد. زنان دارای خاستگاه روستایی در مقایسه با آن‌هایی که خاستگاه شهری دارند، 22 درصد کم‌تر احتمال دارد با ازدواج خویشاوندی دختر­شان مخالف باشند. کسرهای برتری برای متغیر سطح تحصیلات نشان می­دهد که قرارگرفتن زنان در طبقات بالای تحصیلی احتمال مخالفت با ازدواج خویشاوندی دختران را افزایش می­دهد به‌طوری که زنان دارای تحصیلات متوسطه و دیپلم و زنان دارای تحصیلات دانشگاهی در مقایسه با زنان بی­سواد به ترتیب 28/1 و 44/1 برابر بیش‎تر مخالف ازدواج خویشاوندی دختر­شان می‌باشند. نتایج مربوط به گروه‌های هم‌دورۀ ازدواجی با نتایج به دست آمده برای پسران در آزمون قبل مشابه است. زنان متعلق به گروه‌های هم‌دورۀ ازدواجی جدیدتر بیش‎تر احتمال دارد با ازدواج دختران با خویشاوندان مخالفت کنند. در مدل 2، ورود متغیرهای فرهنگی سبب شد تا تغییرات اندکی در سطح معناداری مشخصه‌های فردی ایجاد شود. در میان متغیرهای فرهنگی واردشده تنها دو متغیر استقلال زنان و پای بندی به ارزش‌های خانوادۀ بزرگ تأثیر معناداری بر احتمال مخالفت با ازدواج دختران با خویشاوندان دارند. هر چه زنان دارای استقلال بیش‎تری باشند، بیش‎تر احتمال دارد که با ازدواج خویشاوندی دختر­شان مخالفت کنند.

از سوی دیگر، پای بندی بیش‎تر به ارزش‌های خانوادۀ بزرگ احتمال مخالفت با ازدواج خویشاوندی دختران را کاهش می­دهد. زنان با خاستگاه روستایی در مقایسه با زنان دارای خاستگاه شهری 16 درصد کم‌تر احتمال دارد با این نوع ازدواج مخالفت کنند. همچنین زنان دارای تحصیلات عالی در مقایسه با زنان بی‌سواد 08/2 برابر بیش‎تر احتمال دارد مخالف ازدواج دخترشان با پسران فامیل باشند. به‌طور کلی، نتایج حاکی از آن است که احتمال مخالفت با ازدواج خویشاوندی دختران در میان زنانی بیش‎تر است که: 1)دارای خاستگاه شهری باشند. 2)تحصیلات دانشگاهی را تجربه کرده باشند. 3)دیرتر ازدواج‌کرده باشند. 4)از استقلال بیش‎تری برخوردار باشند. 5)پای بندی کم‌تری به ارزش‌های خانوادۀ بزرگ داشته باشند.

 

بحث و نتیجه­گیری

همسرگزینی از میان خویشان از دیرباز در ایران متداول بوده است. عوامل گوناگونی در شیوع ازدواج‎های خویشاوندی تأثیر دارند. در جامعۀ امروز ایران، هنوز پدر و مادر در شکل‌گیری و سامان‌دهی ازدواج فرزندان حتی در شرایطی که خود انتخاب یا معرفی می‌کنند نقش عمده­ای دارند. البته، شدت و ضعف آن نزد گروه­ها و طبقات مختلف اقتصادی ـ اجتماعی یکسان نیست. بنابراین، آگاهی از تجربه‌ی عملی و نگرش والدین نسبت به ازدواج خویشاوندی کمک مؤثری در شناخت تحولات خانواده و الگوهای ازدواج و نیز شناخت روندهای آیندۀ ازدواج خویشاوندی خواهد نمود.

 

جدول 8. پیش­بینی احتمال مخالفت زنان با ازدواج دخترشان با پسری از خویشاوندان

با استفاده از رگرسیون لجستیک

متغیرهای مستقل

مدل 1

مدل 2

Sig

Exp(B)

Sig

Exp(B)

وضعیت اشتغال

شاغل (مرجع)

 

 

 

 

غیرشاغل

ns

136/1

ns

093/1

خاستگاه

شهر (مرجع)

 

 

 

 

روستا

*

783/0

*

843/0

وضع سواد و سطح تحصیلات

بی­سواد (مرجع)

 

 

 

 

ابتدایی و راهنمایی

ns

550/1

ns

768/1

متوسطه و دیپلم

*

281/1

ns

618/1

عالی

*

447/1

*

085/2

پایگاه اقتصادی اجتماعی

پایین (مرجع)

 

 

 

 

متوسّط

ns

201/1

ns

227/1

بالا

ns

887/0

ns

953/0

گروه‌های هم‌دوره‌ی ازدواجی

دهۀ 60 (مرجع)

 

 

 

 

دهۀ 70

*

247/1

*

463/1

دهۀ 80

**

623/1

*

543/1

سرمایۀ فرهنگی

 

 

ns

958/0

استقلال زنان

 

 

*

985/2

نگرش نسبت به ترجیح جنسی

 

 

ns

685/0

پایبندی به ارزش‌های خانوادۀ بزرگ

 

 

**

468/0

نگرش نسبت به اشتغال زنان در خارج از منزل

 

 

ns

027/1

مقدار ثابت

* 247/1

* 699/1

Chi-Square

* 301/17

* 856/22

Nagelkerke R Square

142/0

164/0

* معنادار در سطح 05/0

** معنادار در سطح 01/0

ns غیرمعنادار

               

نتایج این بررسی از عمومیت نسبتاً بالای (9/36 درصد) ازدواج خویشاوندی در میان زنان کُرد شهر مهاباد حکایت دارد. ازدواج با خویشاوندان نزدیک از رواج بیش‎تری در مقایسه با سایر خویشاوندان برخوردار است. یافته‌ها همسو با نتایج مطالعاتی است که در رابطه با ازدواج خویشاوندی در ایران صورت گرفته است. عباسی‌شوازی و ترابی (1385الف) نیز نسبت این نوع ازدواج­ها را در کشور 42 درصد برآورد کردند که 4/21 درصد آن­ها با خویشاوند نزدیک بوده است. در بررسی دیگری، عباسی‌شوازی و همکاران (1383) نسبت ازدواج­های خویشاوندی در چهار استان منتخب را 40 درصد برآورد کردند. نسبت متناظر در میان کُردهای آذربایجان غربی 34 درصد بوده است. نتایج تحلیل دو متغیره آشکار ساخت که عمومیت ازدواج خویشاوندی در گروه‌های هم‌دورۀ ازدواجی جدیدتر ازدواجی کم‌تر از گروه‌های هم‌دورۀ ازدواجی قدیمی‌تر است. توزیع ازدواج خویشاوندی بر حسب تحصیلات نیز نشان داد که این نوع ازدواج با سطح تحصیلات زنان رابطۀ معکوس دارد. همچنین زنانی که دارای خاستگاه روستایی می‌باشند بیش از همتایان خود ازدواج خویشاوندی را تجربه کرده‌اند. بتلز نیز در مطالعاتش اشاره می‌کند که ازدواج خویشاوندی ارتباط مستقیمی با موقعیت پایین اقتصادی افراد بی­سواد و مناطق حاشیه­ای و روستاها دارد (بتلز، 1994).

بر پایۀ این بررسی، بیش‎تر زنانی که ازدواج خویشاوندی را تجربه کرده­اند با ازدواج خویشاوندی فرزندانشان نیز موافق‌اند. این یافته‌ها از تداوم الگوی ازدواج خویشاوندی در جمعیت‌ مورد بررسی حکایت دارد. همچنین، زنان دارای پایگاه اقتصادی اجتماعی بالاتر، تمایل کم‌تری به مخالفت با ازدواج خویشاوندی فرزندان پسر خود دارند. می­توان استدلال کرد که زنان طبقات بالاتر جامعه بیش‎تر دوست دارند پسر­شان با دختری از طبقۀ خودشان ازدواج کند. تحلیل‌های چندمتغیره نیز نشان داد که متغیرهای فرهنگی می­تواند در کنار سایر مشخصه­های فردی بر نگرش زنان در مورد ازدواج خویشاوندی فرزندشان تأثیر بگذارد. زنان برخوردار از سرمایه­ی فرهنگی بالاتر و همچنین آن‌هایی که استقلال بیش‎تری دارند بیش از سایر زنان مخالف ازدواج خویشاوندی فرزندانشان می‌باشند. از سوی دیگر، زنانی که پای بندی بیش‎تری به ارزش‌های خانوادۀ بزرگ دارند بیش از دیگر زنان موافق ازدواج خویشاوندی می‌باشند. بی‌تردید، کشف معانی ذهنی نهفته در پسِ این کنش ازدواجی موضوعی نیست که بتوان صرفاً از طریق پژوهش‎های کمی به آن دست یافت. بنابراین، انجام مطالعاتی با رویکرد جمعیت‌شناسی انسان‌شناختی در این زمینه ضروری به نظر می‌رسد.



[1] Coser

[2] McDonald

[3] Givens

[4] Hirschman

[5] Morgan

[6] Durkheim

[7] McCarthy

[8] Good

[9] Dixon

[10] Castells

[11] Giddens

[12] Bittles

[13] Al-Abdulkareem and Balal

[14] Hussein and Bittles

[15] Schreider

* در زمان انجام تحقیق، نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1390 اعلام نشده بود.

*پیمایش باروری مهاباد (1391) با هدف بررسی نیاز برآورده‌ نشدۀ تنظیم خانواده انجام شد. با توجه به شیوع گستردۀ استفاده از وسایل پیشگیری از حاملگی در کشور و مناطق مختلف آن و نتایج پژوهش‌های پیشین در خصوص میزان نیاز برآورده‌ نشدۀ تنظیم خانواده در ایران، احتمال می‌رفت فراوانی وقوع واقعۀ مورد بررسی یعنی نیاز برآورده‌ نشدۀ تنظیم خانواده با نمونۀ تعیین‌شده پوشش داده نشود. بنابراین، تیم تحقیق تصمیم گرفت حجم نمونه را که بر اساس فرمول عمومی کوکران 380 خانوار تعیین شده بود به 700 خانوار افزایش دهد. تحلیل‌ها بر روی داده‌های گردآوری‌شده از زنان واجد شرایط بررسی در این خانوارها صورت گرفت.

[16] Content Validity

اکرمی، محمد. 1385. «ازدواج فامیلی از دیدگاه مشاوره ژنتیک و عقاید»، مجلۀ بیماری­های کودکان ایران. دورۀ 16 (ش 3): صص 365-359.

حسینی، حاتم. 1391. «تفاوت‌های قومی در رفتارهای ازدواج زنان و نگرش‌ آن‌ها نسبت به ازدواج دختران در شهرستان ارومیه»، نامۀ انجمن جمعیت‌‌شناسی ایران. س 5 (ش 9):‌ صص 28-7.

حسینی، حاتم. 1392. «بررسی تطبیقی ساختار زناشویی زنان کُرد و تُرک»، فصل نامۀ مطالعات علوم اجتماعی ایران. س 10 (ش 36): صص 80-61.

ساروخانی، باقر. 1370. مقدّمه­ای بر جامعه­شناسی خانواده، تهران: انتشارات سروش.
سرایی، حسن. 1385. «تداوم و تغییر خانواده در جریان گذار جمعیتی ایران»، نامۀ انجمن جمعیت‌شناسی ایران. زمستان 1385 (شمارۀ 2): صص 60-37.

عباسی‌شوازی، محمدجلال و حسینی چاووشی، میمنت و مک‌دونالد، پیتر و دلاور، بهرام. 1383. تحولات باروری در ایران: شواهدی از چهار استان منتخب، معاونت سلامت وزارت بهداشت، تهران، درمان و آموزش پزشکی، گزارش پژوهشی.

عباسی‌شوازی، محمدجلال و صادقی، رسول. 1384. «قومیت و الگوهای ازدواج در ایران»، فصل نامۀ زن در توسعه و سیاست. دورۀ 3 (ش 1): صص 47-25.

 
عباسی‌شوازی، محمدجلال و ترابی، فاطمه. 1385الف. «سطح، روند و الگوی ازدواج خویشاوندی در ایران»، نامۀ انجمن جمعیت‌شناسی ایران. س 1 (ش 2): ص 61 تا 88.
عباسی‌شوازی، محمدجلال و ترابی، فاطمه. 1385ب. «تفاوت­های بین نسلی ازدواج خویشاوندی در ایران»، مجله­ی جامعه­شناسی ایران. زمستان. دورۀ 7 (ش 4):  صص 146-119.
عباسی‌شوازی، محمدجلال و خانی، سعید. 1388. «الگوهای ازدواج، قومیت و مذهب: بررسی موردی زنان ازدواج‌کرده در شهر قروه»، نامۀ انجمن جمعیت‌شناسی ایران. (ش 8): صص 86-67.
عسکری ندوشن، عباس و فلاح‌زاده ابرقویی،حسین و فلاح مدواری،حسن. 1394. «بررسی عوامل مرتبط با مرگ‌ومیر کودکان زیر یک سال در شهرستان یزد بین سال‌های 1390، 1391 و 1392»، مجلّۀ تحقیقات سلامت. جلد 4 )شمارۀ 1(: صص 37-29.
عسکری ندوشن، عباس و عباسی‎شوازی، محمدجلال و صادقی، رسول. 1388. «مادران، دختران و ازدواج (تفاوت‌های نسلی در ایده‌ها و نگرش‌های ازدواج در شهر یزد)»، مطالعات راهبردی زنان (کتاب زن). ش 44: صص37-7.
علی­احمدی، امید. 1389. تحولات معاصر خانواده در شهر تهران، تهران: مؤسسۀ نشر شهر.
فرجاد، محمدحسین. 1372. آسیب­شناسی اجتماعی؛ خانواده و طلاق، تهران: انتشارات منصوری.
کتابی، احمد. 1381. «زناشویی خویشاوندی از دیدگاه اسلام»، فصل نامۀ جمعیت. دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران. (ش 30): صص 46-26.
کوزر، لوئیس. 1382. زندگی و اندیشۀ بزرگان جامعه‌شناسی، ترجمه محسن ثلاثی. تهران: نشر علمی.
لبیبی، محمدمهدی و حیدری،لیدا. 1392. جامعه­شناسی تاریخی ازدواج، تهران: نشر علم.
محمدپور، احمد و رضایی، مهدی و پرتوی، لطیف و صادقی، رسول. 1388الف. «بازسازی معنایی تغییرات خانواده به شیوۀ نظریۀ زمینه­ای: (مطالعه موردی: ایلات گورک و منگور)»، فصل نامۀ خانواده پژوهی. س 5 (ش 19): صص 330-309.
محمدپور، احمد و صادقی، رسول و رضایی، مهدی و پرتوی، لطیف. 1388ب. «سنت، نوسازی و خانواده: مطالعۀ تداوم و تغییرات خانواده در اجتماع‌های ایلی با استفاده از رهیافت روش تحقیق ترکیبی»، فصل نامه زن در توسعه و سیاست. دورۀ 7(ش 4): صص 93-71.
نوری، شهلا و حبیبی، هاله و نیک‎روش، آزیتا و مجذوبی، محمدمهدی. 1394. «تحولات جمعیت ایران: فرصت‎ها و تهدیدها»، بررسی میزان وقوع ازدواج فامیلی و عوامل دموگرافیک مرتبط با آن در بین مزدوجین مراجعه‌کننده به مراکز مشاورۀ پیش از ازدواج دانشگاه علوم پزشکی استان همدان، مقالۀ ارائه‎شده در همایش ملّی 15 و 16 مهر 1394. همدان. دانشگاه بوعلی سینا.
Al-Abdulkareem AA, Balal SG. (1998). “Consanguineous marriage in an urban area of Saudi Arabia: Rates and adverse health effects”, Journal of Community Health; 23:75-83.
Bittles AH, Neel JV. (1994). “The costs of human inbreeding and their implication for variation at the DNA Level”, Nature Genetics; 8:117-121.
Bittles AH, Savithri HS, Venkatesha M.HS, Wang w, Appaji N. (2001). “Human inbreeding: A familiar story full of surprises”. In book: Health and Ethnicity, Chapter: 6, London: Taylor & Francis, pp.68-78.
Givens B.P., Ch. Hirschman (1994). “Modernization and Consanguineous Marriage in Iran”, Journal of Marriage and the Family, 56(4): 820-834.
Good, W (1963). World Revolution and Family Patterns, London: Free Press of Glencoe.
Hosseini, H., A, Erfani (2014). “Ethnic Differences in the Attitudes and Practice of Consanguineous Marriage among Kurds and Turks in Urmia District, Iran”, Journal of Comparative Family Studies, Vol. XLV, No. 3, PP. 389-403.
Hussein R, Bittles AH. (1999). “Differentials in age at marriage, contraceptive use and fertility in consanguineous marriage in Pakistan”, Journal of Biosocial Science; (31):121-138.
McDonald P. (2002). “Low fertility: unifying the theory and the demography”, paper prepared for session 73: Future of fertility in low fertility countries, 2002 Meeting of the Population Association of America.
Saadat, M., M. Ansari-Lari and D.D. Farhud (2004). “Consanguineous Marriage in Iran”, Annals of Human Biology, 31(2): 263-269.
Schreider H. (2000). “Saudi intermarriages have genetic costs”, Washington Post Foreign Service; Sunday, January 16, p: A01.