نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار و عضو هیئت علمی گروه جمعیتشناسی دانشگاه بوعلی همدان
2 دانشجوی دکتری جمعیتشناسی، دانشگاه تهران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
In recent decades, the family institution has experienced many changes. Considering different nature of human societies, it is not expected these change were the same everywhere. The aim of this paper is to study generality of consanguinity among Kurdish married women in Mahabad and to explain their view toward this pattern of marriage. Data were taken from the Mahabad Fertility Survey (MFS) conducted on a sample of over 700 households in April 2012. Results show that 36/9 percent of marriages are consanguinity and among them, 23/2 percent of women were married to their close relatives. According to this study, consanguineous marriage is inversely correlated with the level of women's education. Women who have experienced consanguineous marriage more than others are in favor of their children marriage to relatives. Multivariate analysis showed that women have more autonomy, higher cultural capital as well as women who have higher education, are against the marriage of children with relatives more than others. The results indicate that the impact of modernization forces in changing marriage patterns in the city of Mahabad has not emerged simultaneously in all social strata.
کلیدواژهها [English]
مقدمه و بیان مسأله
تجربۀ زناشویی و نگرش افراد نسبت به ازدواج، تحت تأثیر فرهنگ، نقش و موقعیتی است که افراد در آن به سر میبرند. نفوذ جامعه بر الگوهای همسرگزینی موجب میشود که اعضای آن به ازدواج با افرادی خاص تشویق یا حتی مجبور شوند و از ازدواج با افراد دیگر منع گردند. در نتیجۀ این فرآیند است که میتوان الگوهای درونهمسری و برونهمسری را در جوامع گوناگون مشاهده کرد (عباسیشوازی و ترابی، 1385الف). در دوران پس از انقلاب صنعتی، الگوهای همسرگزینی و نظام خانواده در جوامع توسعهیافته تحت تأثیر صنعتیشدن دچار تغییر و تحول شد و در جوامع رو به توسعه با آهنگی آرام در حال تغییر است. همزمان با این تحولات، نظام خانواده، ساختار زناشویی و هنجارهای حاکم بر آن نیز تغییرات اساسی یافته است (کوزر[1]، 1382).
در ایران نیز، همانند بسیاری از جوامع در حال گذار، موج نوسازی که به همراه خود آموزش همگانی، گسترش رسانههای جمعی، شهرنشینی فزاینده و... را به همراه داشته است، از طریق افزایش آگاهی و دانش افراد به دگرگونی در نظامهای ارزشی و هنجاری جامعه منجر شده است. یکی از مهمترین عرصههای این تغییرات، ازدواج و خانواده است. در طول چند دهۀ گذشته، ساختار و کارکردهای خانواده در ایران با تغییرات وسیعی همراه بوده است. برای مثال، میتوان به تغییر در الگوها و عناصر سنتی ازدواج و تشکیل خانواده، گذار از تنظیمات هنجاری سنتی ازدواج به انتخابهای فردی مدرن، ظهور شکلهای جدیدی از پیوند میان دو جنس و... اشاره کرد. تفاوتهای بین فرهنگی در اجتماعات انسانی سبب شده است تا این تغییرات از نظر نوع، عمق و تنوع، ماهیت نسبتاً متفاوتی داشته باشند. اندازۀ تغییرات و تعیینکنندههای آن نه تنها از یک کشور به کشور دیگر، بلکه در مناطق مختلف یک کشور نیز متفاوت است (حسینی، 1391). از آنجا که در ایران گروههای قومی با پیشامدگیهای متفاوت تحت تأثیر نیروهای نوسازی و توسعۀ اقتصادی- اجتماعی قرار گرفتهاند، انتظار میرود که اندازۀ این تغییرات و تعیینکنندههای آن از یک گروه قومی به گروه قومی دیگر متفاوت باشد (مکدونالد[2]، 2002). در واقع، انتظار نمیرود همۀ گروههای قومی و لایههای اجتماعی بهطور همزمان و به طرز یکسانی در معرض این تغییرات قرار گرفته باشند.
در ایران، ازدواج خویشاوندی از دیرباز رواج داشته است (کتابی، 1381). این الگوی ازدواجی جدای از اینکه در حوزۀ علوم اجتماعی توجه زیادی را به خود معطوف ساخته است، در پزشکی و بهداشت نیز به دلیل عوارضی که ممکن است برای فرزندان حاصل از این نوع ازدواجها پیش بیاید، از جایگاه خاصی برخوردار است. بحثبرانگیز بودن این ازدواجها به دلیل ارتباط آنها با بیماریهای ژنتیک است. بررسیها (گیونز[3] و هیرشمن[4]، 1994؛ سعادت و همکاران، 2004؛ عباسیشوازی و ترابی، 1385الف؛ عباسیشوازی و ترابی، 1385ب؛ اکرمی، 1385؛ عباسیشوازی و صادقی، 1384؛ عباسیشوازی و همکاران، 1383؛ نوری و همکاران، 1394) رواج بالای ازدواج خویشاوندی، ثبات نسبی آن طی دهههای اخیر و نیز برخورداری همسران خویشاوند از ویژگیهای سنتی را نشان میدهد. عباسیشوازی و همکاران (1383) نشان دادند که در آذربایجان غربی ازدواج خویشاوندی 6/32 درصد ازدواجها را شامل میشده است. صاحب نظران قومیت را یکی از ویژگیهای مهم فرهنگی مؤثر بر فرآیند همسرگزینی میدانند و بر این باورند که در ایران قومیت تأثیر مستقل معنیداری بر الگوهای ازدواج دارد (عسکری ندوشن و همکاران، 1388؛ عباسیشوازی و ترابی، 1385الف). با این وجود، حسینی (1392) نشان داد که اگرچه ساختار زناشویی زنان کُرد متفاوت از ترکیب وضع زناشویی زنان تُرک است، اما یافتهها از تنوع نسبی در ترکیب وضع زناشویی زنان کُرد حکایت دارد. بنابراین، میتوان گفت تعلق قومی به تنهایی تبیینکنندۀ تفاوتها در مشخصههای مرتبط با ازدواج و زناشویی نیست. ترکیب متفاوت وضع زناشویی زنان احتمالاً منعکسکنندۀ کشش بین نیروهای اقتصادی-اجتماعی تغییر و ارزشها و هنجارهای خانوادگی متفاوت زنان است.
این مقاله در جست و جوی پاسخ به پرسشهای زیر است: 1) عمومیت الگوی ازدواج خویشاوندی درمیان زنان کُرد شهر مهاباد چه اندازه است؟ 2) دیدگاه زنان نسبت به این الگوی ازدواجی چیست؟ نقش عوامل فرهنگی در کنار مشخصههای اقتصادی – اجتماعی و جمعیتی در تبیین دیدگاه زنان نسبت به الگوی ازدواج خویشاوندی چگونه است؟ به منظور پاسخ به پرسشهای مذکور، ابتدا تجربۀ عملی زنان در زمینۀ ازدواج خویشاوندی را بررسی میکنیم. سپس، برای تبیین دیدگاه زنان نسبت به این الگوی ازدواجی به بررسی تأثیر مشخصههای فرهنگی در کنار ویژگیهای جمعیتی و اقتصادی ـ اجتماعی میپردازیم. به این ترتیب، از طرفی، معلوم خواهد شد که تجربۀ عملی زنان در خصوص ازدواج با خویشاوندان تا چه اندازه متفاوت از دیدگاه آنهاست. از سوی دیگر، ضمن شناخت تعیینکنندههای دیدگاه زنان در خصوص الگوی ازدواج خویشاوندی، میتوان از تداوم یا عدم استمرار این الگوی ازدواجی در جامعۀ مورد بررسی با قطعیت بیشتری اظهارنظر کرد.
زمینههای نظری و تجربی تحقیق
دیدگاههای گوناگونی برای تبیین تغییرات خانواده و ازدواج از سوی صاحبنظران ارائه شده است. در دیدگاه نهادی، خانواده و ازدواج در چارچوب نظام کلی جامعه و به عنوان ارگانیسمی در نظر گرفته میشود که نظام آن به وسیلهی اجزاء تشکیلدهندهاش حفظ میشود. مورگان[5] و دورکیم[6] از جمله اندیشمندان این دیدگاه هستند. مورگان خانواده را جزئی از نظام کلیتر جامعه و در ارتباط تنگاتنگ با آن میداند و تطور خانواده را در جهان میجوید. به باور او خانواده در طول تاریخ دارای نظمی مشخص، مستمر و به سوی ارتقاء و تعالی بوده است. دورکیم نیز خانواده را همچون نهادی اجتماعی میداند که جزئی از جامعه است و شناخت آن را مستلزم شناخت کل جامعه میداند. او خانواده را در هر مرحله از تاریخ به شکلی خاص میبیند و اندیشۀ او همزمانی انواع خانوده را در جهان نمیپذیرد. این بدین معناست که از نظر دورکیم نوع خاصی تکوین مییابد و در جوامع گوناگون به عنوان نوع غالب تسلط مییابد و سپس جایش را به نوعی دیگر میبخشد (ساروخانی، 1370).
در دیدگاه نهادی، الگوی ازدواج خویشاوندی در چارچوب ساختار سنتی خانوادۀ گسترده و در رابطه با ازدواج ترتیبیافته مورد توجه قرار گرفته است (عباسیشوازی و ترابی، 1385الف). در جوامع سنتی که نهاد خانواده کارکردهای متعددی بر عهده داشت و شبکههای خویشاوندی دارای اقتدار ویژهای بودند، ازدواجهای ترتیبیافته از جمله ازدواج خویشاوندی، به عنوان ابزاری در جهت حفظ نام، شهرت، دارایی و همچنین دست یابی به فرصتهای بیشتر در نظر گرفته میشد. این امر در جوامع جدید میتواند به شکلی دیگر ظهور کند. به باور مککارتی[7] امروزه در عمل بیشتر افراد برای انتخاب همسر بیش از آنکه به عشق رمانتیک فکر کنند، به طبقۀ اجتماعی و محل سکونت همسر آیندۀ خود اهمیت میدهند و این ملاکها برای آنان اولویت بیشتری دارد (لبیبی و حیدری، 1392). ارتباط تنگاتنگ خانواده و جامعه از این دیدگاه مشخص میشود که انتخاب همسر همواره تحت تأثیر فرهنگ حاکم بر جوامع بوده و هر جامعهای بر اساس شرایط و مقتضیات خود قواعد و مقرراتی را برای کنترل و نظارت بر آن ایجاد کرده است. تشکیل خانواده و ازدواج ممکن است در ابتدا امری شخصی و خصوصی تلقی شود، ولی واقعیت این است که کمتر حوزهای از حیات انسانی یافت میشود که روابط بین فرد و جامعه در آن چنین تحت انتظام هنجارها قرار گرفته باشد. هرچند افراد ممکن است هنگام انتخاب همسر و تشکیل خانواده احساس کنند آزادانه دست به انتخاب میزنند، اما بهطور ناخودآگاه از الگوها و قواعد بسیار دقیق و پیچیدهای تبعیت میکنند که در طول تاریخ دچار تحولات بسیاری شده است (فرجاد، 1372). به باور صاحبنظران، مدرنیزاسیون و صنعتیشدن یکی از عوامل اصلی است که این روندها را دگرگون کرده است.
تغییرات الگوهای خانواده و ازدواج تا نیمهی قرن بیستم در قالب پارادایم توسعه مورد بررسی قرار میگرفت. در این الگو، جامعۀ غربی بهطور عام و خانوادۀ غربی بهطور خاص به عنوان معیاری برای سنجش توسعهیافتگی در نظر گرفته میشدند (عباسیشوازی و ترابی، 1385ب). رویکرد نوسازی با الهام از نسخۀ غربی توسعه تأکید دارد که با ورود توسعه، شهرنشینی، آموزش و... به هر جامعۀ سنتی، تغییرات و دگرگونیهایی ایجاد میشود. در این راستا، گود[8] (1963) با مطرحکردن ایدۀ انقلاب جهانی در الگوهای خانواده، به گسترۀ تأثیرات نوسازی بر خانواده و الگوهای ازدواج اشاره میکند و میگوید فرآیند نوسازی در سطوح مختلف فردی و اجتماعی، نهاد خانواده و ابعاد آن را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد (محمدپور و همکاران، 1388ب). در این زمینه وستوف (1978 به نقل از لبیبی و حیدری، 1392) معتقد است گذار ازدواج و خانواده نشانهها و نمادهایی از تغییرات اجتماعی محسوب میشوند زیرا تحولات و تغییرات اقتصادی و اجتماعی جامعه با کاهش اقتدار مذهبی و سنتی، اشاعه و گسترش عقلانیت و فردگرایی و افزایش برابری جنسیتی در ارتباط است. مطابق نظریۀ نوسازی یا همگرایی خانواده، توسعۀ اقتصادی با تغییرات منسجم و تا اندازهای قابل پیشبینی در زندگی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی منطبق شده است. تحت تأثیر این تحولات ساختاری، الگوها و عناصر سنتی ازدواج و خانواده در جوامع کمتر توسعهیافته سرانجام به سمت مُدل جهانشمول خانوادۀ مُدرن غرب با ویژگیهایی نظیر هستهای بودن، فردمحوری، آزادی در انتخاب همسر، ازدواج در سنین بالا، باروری پایین و برابری جنسیتی پیش خواهد رفت (محمدپور و همکاران، 1388الف).
مکدونالد نیز در قالب مدرنیته بازاندیشانه معتقد است اگرچه فرآیند نوسازی، آزادی و استقلال بیشتری برای افراد فراهم میکند ولی آنها با عدم اطمینان بیشتری نسبت به آینده مواجه میشوند و همین امر سبب تأخیر در ازدواج و تشکیل خانواده میشود. دیکسون[9] در بحث الگوهای ازدواج بر اهمیت ساختار اجتماعی و تغییرات آن تأکید دارد. او میگوید در فرآیند نوسازی انشقاق و تضعیف بین عوامل همبستۀ جامعۀ سنتی به وجود میآید و افراد به دنبال حداکثر نفع فردی هستند. در نتیجه، خانوادهمحوری به سمت فردمحوری و همچنین ازدواج نهادمحور به سمت ازدواج رابطهمحور تغییر و تحول مییابد (لبیبی و حیدری، 1392). با این وجود، بررسیهای صورتگرفته در رابطه با الگوهای خانوادگی، از جمله ازدواج خویشاوندی، وجود رابطۀ خطی فرآیند مدرنیزاسیون و تغییر ساختار خانواده را تأیید نکرده و این تغییرات را ناشی از تعامل پیچیدۀ عوامل گوناگون دانسته (عباسیشوازی و ترابی (1385ب) میگویند اگرچه برخی ویژگیهای خانواده ایرانی از فرایند مدرنیزاسیون و صنعتیشدن تأثیر پذیرفته، اما برخی مشخصههای آن مانند ازدواج با خویشاوندان از تداومی غیر قابلانکار برخوردار بوده است.
با وجود اهمیت رویکرد نوسازی در تبیین تحولات ازدواج و خانواده، پژوهشهای مختلف، بهویژه در جوامع سنتی، نشان میدهد که این چارچوب کافی نیست و علاوه بر فرآیند نوسازی باید به نقش فرهنگ و تغییر نظام معنایی و ارزشی جامعه نیز توجه شود. در خانوادهی سنتی ایرانی، جنسیت و سن نقش تعیینکنندهای در ساختار قدرت داخل خانواده داشتند. به بیان دیگر، خانواده بهطور عمده پدرسالار و پیرسالار بود. پیداست که نقش دختر و پسر، بهویژه دختر در انتخاب همسر در جامعۀ سنتی ایران بسیار محدود و نقش خانواده بسیار گسترده بود. انتخاب همسر برای پسر از خویشاوندان سبب افزایش عضوی فعال به خانواده میشد و راه را برای تدوام نسل و حیات خانوادۀ گسترده فراهم میکرد (سرایی، 1385: 54-53). با تغییر ارزشها و تحولات به وجود آمده در سطح جامعه، پدرسالاری نیز رو به محو شدن رفت. نظریۀ افول پدرسالاری سعی در تبیین تغییرات شکل سنتی ازدواج دارد. از طرفداران این نظریه کاستلز[10] است که دیدگاهی کلان نسبت به تحولات اجتماعی بهویژه خانواده دارد. به باور او خانودۀ پدرسالار در پایان این هزاره به واسطۀ فرآیندهای جداییناپذیر کار و آگاهی زنان به چالش کشیده شد. کاستلز افول خانوادۀ پدرسالار را در درجۀ اول به دلیل گسترش خانوادۀ هستهای و تکنفری میداند. در نتیجۀ جریانهای متفاوت و عوامل جمعیتشناختی از قبیل پیرشدن جمعیت و تفاوت در میزان مرگومیر زنان و مردان، تنوع فزایندهای در ساختارهای خانوادۀ پدرسالار به وجود میآید که غلبه و رواج مدل کلاسیک خانوادۀ گسترده را کمرنگ و بازتولید آن را تضعیف میکند. کاستلز میگوید انقلابی در حال وقوع است و ویژگی این انقلاب افول پیوندهای خویشاوندی و ازدواج، خانواده، ناهمجنسگرایی و نیاز جنسی است. این چهار عامل که در طی دو قرن گذشته تحت شرایط پدرسالاری مدرن به هم پیوسته بودند، اکنون فرآیند مستقلشدن را طی میکنند (لبیبی و حیدری، 1392). بدون آنکه باور داشته باشیم شرایط جامعۀ ایران بهطور کامل با این ویژگیها انطباق یافته و ایران در همان جهتِ حرکت جامعۀ غربی حرکت میکند، باید پذیرفت که نشانههای برخی از تغییراتی که کاستلز تحت عنوان پایان پدرسالاری عنوان میکند در ایران روی داده یا در حال وقوع است. گیدنز[11] از دیگر نظریهپردازان این حوزه است. به باور او خانواده در سراسر جهان در جهات مشخصی به صورت خطی در حال تغییر است. بر این اساس، روندی کلی در جهت انتخاب آزادانۀ همسر روی میدهد. اگرچه به هیچ وجه همبستگی کاملی وجود ندارد، اما نظام خانوادۀ گسترده معمولاً به ازدواجهای تنظیمشده و خویشاوندی ربط دارد، زیرا تعهدات به گروههای خانوادگی در برقراری پیوندهای ازدواج اهمیت زیادی دارد. افزایش حقوق زنان از نظر حق انتخاب در ازدواج، افزایش فردگرایی و عشق رمانتیک، نظام خانوادۀ گسترده را تضعیف و از تعداد ازدواجهای خویشاوندی ترتیبیافته میکاهد (علیاحمدی، 1389).
برخلاف نظریۀ نوسازی که آینده و مسیری مشابه برای بیشتر جوامع تصور میکند، رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی بر این باور است که با توجه به خلاق بودن ماهیت انسان و نیز سیال بودن واقعیت اجتماعی، نمیتوان مسیر و روش خاصی برای درک واقعیات و یا ایجاد تغییر در آنها پیشنهاد کرد. از آنجا که منبع و مرجع نهایی هرگونه ساختوساز و تغییر در واقعیات اجتماعی همان انسان است، پس درک انسانها از واقعیات و چگونگی معنادارکردن آنها بسیار مهم است. از این گذشته، با توجه به اینکه واقعیات اجتماعی به مثابه امور برساختۀ انسانی فاقد قوانین از پیش تعیینشده بوده و پیوسته در حال شدن هستند، نمیتوان الگویی جهانشمول و عام برای واقعیات اجتماعی و نیز دستکاری در آنها وضع کرد (محمدپور و همکاران، 1388ب). در نتیجه، نه تنها نحوۀ درک و فهم انسانها از واقعیات جامعه مسئلهای بسیار مهم است، بلکه این مهم دارای اشکال متعددی نیز میباشد.
ازدواج خویشاوندی در حوزۀ پزشکی نیز، همانطور که گفته شد، به دلیل عوارضی که ممکن است برای فرزندان حاصل از این نوع ازدواجها پیش بیاید از جایگاه خاصی برخوردار است. نوری و همکاران (1394) میگویند در ایران بیماریهای ژنتیک به دلیل فراوانی بالای ازدواجهای فامیلی و انتقال ژن معیوب به نسلهای بعد از عمومیت گستردهای برخوردار است. آنها شایعترین علت مرگومیر کودکان در استان همدان را ناهنجاریهای مادرزادی دانسته و احتمال بروز این ناهنجاریها را بیشتر در ازدواجهای فامیلی میدانند. در بررسی دیگری، عسکری ندوشن و همکاران (1394) نشان دادند که نوع ازدواج والدین رابطۀ معناداری با مرگومیر کودکان در شهرستان یزد طی سالهای 1392-1390 داشته است.
اکرمی (1385) بر اساس مطالعهای بر روی بیش از 300 زوج از قومیتهای مختلف ایرانی نشان داد که 38 درصد ازدواجها از نوع خویشاوندی بوده است. عسکری ندوشن و همکاران (1388) نشان دادند که تفاوتهای بیننسلی معناداری در ایدهها و نگرشهای مادران و دختران در مورد ازدواج خویشاوندی وجود دارد. در بررسی دیگری (عباسیشوازی و خانی، 1388) معلوم شد که در طول زمان نسبت ازدواج خویشاوندی در گروههای همدورۀ ازدواجی گروههای قومی و مذهبی کاهش یافته است. حسینی (1391) در یک بررسی تطبیقی در شهرستان ارومیه نشان داد که ازدواج خویشاوندی در میان کُردها از عمومیت بیشتری در مقایسه با زنان تُرک برخوردار است. او میگوید اگرچه گرایش به ازدواج خویشاوندی در طول زمان کمتر شده، اما زنان کُرد در مقایسه با تُرکها گرایش بیشتری به ازدواج دخترشان با افراد فامیل دارند. حسینی و عرفانی در بررسی دیگری (2014: 395) نشان دادند که الگوی ازدواج زنان مرتبط با قومیت آنهاست. در این بررسی احتمال ازدواج با خویشاوندان در میان کُردها دو برابر احتمال متناظر در میان زنان تُرک گزارش شده است.
ازدواجهای خویشاوندی در دیگر نقاط جهان نیز از گستردگی بالایی برخوردار بوده است. مطالعۀ مهاجرانی که به شهرهای مختلف کشورهای آمریکا، اروپا و استرالیا سفر کردهاند نشان داد که ازدواجهای فامیلی بین این گروهها افزایش یافته است (بتلز[12] و همکاران، 2001). عبدالکریم و بلال[13] (1998) در عربستان سعودی نشان دادند که نسبت ازدواجهای فامیلی در شرق عربستان تحت تأثیر بافت قبیلهای عربستان به بیش از 52 درصد میرسد. در مطالعهای دیگر در پاکستان نشان داده شد که حدود 30 درصد ازدواجها از نوع فامیلی است (حسین و بتلز[14]، 1999). به نظر میرسد والدین تصمیمگیرندگان اصلی این نوع ازدواجها باشند. نسبت ازدواجهای خویشاوندی در اردن 5 درصد، عراق 58 درصد، کویت 54 درصد و امارات 62 درصد است (شریدر[15]، 2000).
روششناسی و دادهها
دادههای این مقاله از پیمایش باروری مهاباد (فروردین 1391) که در آن اطلاعات از طریق پرسشنامۀ ساختیافته گردآوری شده اقتباس یافته است. جمعیت آماری تمامی خانوارهای معمولی ساکن در شهر مهاباد و زنان دستکم یک بار ازدواجکردۀ همسردار واقع در دامنۀ سنی تولید مثل (49-15 ساله) است که در داخل خانوار شناسایی و مورد مصاحبه قرار گرفتند. برای تعیین جمعیت آماری، از دادههای سرشماری 1385 شهرستان مهاباد استفاده شد*. بر اساس نتایج سرشماری مذکور، شمار کل خانوارهای معمولی ساکن در مناطق شهری مهاباد معادل 31030 خانوار گزارش شده است.
به منظور تعیین حجم نمونه از فرمول عمومی کوکران در حالتی که حجم جمعیت آماری معلوم است استفاده شد. بر اساس محاسبات صورتگرفته، حجم نمونه 380 خانوار برآورد شد که به 700 خانوار افزایش یافت*. روش نمونهگیری، ترکیبی از روشهای خوشهای چند مرحلهای، تصادفی و تصادفی سیستماتیک است. استفاده از روش نمونهگیری خوشهای به این سبب بود که فهرست کامل زنان 49-15 سالۀ ازدواجکردۀ همسردار در دسترس نبود. در گام نخست، نقشۀ شهر مهاباد تهیه و ضمن شمارش همۀ بلوکهای آن، کل شهر به 1273 بلوک تقسیم شد. در مرحلهی بعد، کل منطقۀ مورد بررسی بر اساس شناخت نویسندهی دوم مقاله بر حسب پایگاه اقتصادی اجتماعی به سه خوشۀ دارای پایگاه اقتصادی اجتماعی بالا، متوسط و پایین تفکیک شد (جدول 1).
جدول 1. شمار بلوکهای انتخابی در هر خوشه متناسب با حجم خوشه
نام خوشه |
شمار کل بلوکها |
شمار بلوکها (درصد) |
شمار بلوکهای انتخابی |
شمار خانوارهای انتخابی در هر خوشه |
بالا |
206 |
16 |
11 |
112 |
متوسّط |
830 |
65 |
46 |
455 |
پایین |
237 |
19 |
14 |
133 |
جمع کل |
1273 |
100 |
71 |
700 |
با توجه به اینکه بیشتر بلوکها در خوشۀ متوسط قرار گرفتند، در مرحلۀ بعد نمونهگیری از شمار بلوکهای منتخب از هر خوشه بر اساس حجم آنها انجام شد. برای انتخاب بلوکها در هر یک از خوشهها، ابتدا بلوکهایی که شمار خانوارهای آن کمتر از 10 خانوار بود حذف شد. سپس، با توجه به اینکه در هر بلوک تنها 10 خانوار بررسی میشد، از میان بلوکهای باقیمانده در هر خوشه، بلوکهایی بهطور تصادفی و متناسب با حجم هر خوشه انتخاب شد. در مرحلۀ بعد برای انتخاب خانوارها در هر بلوک (هر بلوک 10 خانوار) به روش تصادفی سیستماتیک عمل شد. جدول 2، توزیع بلوکهای منتخب در هر یک از خوشههای سهگانه را نشان میدهد.
جدول 2. توزیع بلوکهای منتخب در خوشههای سهگانۀ مورد بررسی
گردآوری دادهها از طریق مراجعۀ مستقیم مصاحبهگران آموزشدیده صورت گرفت. ابتدا شش پرسشگر جهت پرسشگری دعوت شدند. پس از برگزاری جلسۀ توجیهی برای پرسشگرها و بررسی پرسشهای پرسش نامه و رفع ابهامهای موجود در سؤالها، جهت انجام پرسشگری به بلوکهای مورد بررسی اعزام شدند. پرسشگران به دو تیم پرسشگری سه نفره تقسیم شده و بهطور همزمان به تکمیل پرسش نامهها در مناطق مشخصشدۀ شهر پرداختند. نظارت بر عملیات پرسشگری و کنترل پرسشنامهها توسط نویسندۀ دوم مقاله صورت گرفت، بهطوریکه هر روز پس از اتمام کار، پرسش نامهها جمعآوری شده و بازبینی میشدند تا پرسش نامۀ مخدوشی وجود نداشته باشد.
پرسشنامۀ تحقیق متشکل از چهار بخش بود. بخش اول، دربرگیرندۀ اطلاعات بارداری و شیردهی زنان بود تا زنان بارور و نابارور مشخص شوند. بخش دوم، شامل پرسشهایی در زمینۀ تنظیم خانواده و استفادۀ زنان از وسایل پیشگیری از حاملگی بود. در بخش سوم، پرسشهایی در خصوص دیدگاه زنان نسبت به تنظیم خانواده، ایدهآلها و تمایلات فرزندآوری، گرایش به ترجیح جنسی فرزند پسر بر دختر، استقلال زنان، پای بندی به ارزشهای خانوادۀ بزرگ، تقدیرگرایی در رفتار باروری، نگرش نسبت به هزینهها و منافع فرزندان، نگرش نسبت به اشتغال زن در فعالیتهای خارج از منزل، سرمایۀ فرهنگی زنان و الگوهای ازدواج آنان طرح شده بود. بخش چهارم پرسش نامه به ویژگیهای فردی پاسخگویان اختصاص یافته بود. در این بررسی برای پیبردن به اعتبار پرسش نامه از اعتبار محتوا[16] استفاده شد. پرسش نامه تدوینشده به سه نفر از استادان جمعیتشناس و جامعهشناس که بر موضوع تحقیق اشراف داشتند ارائه شد تا نظر خود را در خصوص تأیید یا عدم تأیید آن اعلام نمایند. پس از اصلاحات لازم، پرسش نامه به اجرا گذاشته شد.
تحلیلها، در این مقاله، مبتنی بر دادههای گردآوریشده در بخشهای سوم و چهارم پرسش نامه است. به منظور بررسی رفتار ازدواجی زنان در زمینۀ ازدواج خویشاوندی از آنها پرسیدیم که همسرتان با شما چه نسبتی دارد؟ پاسخها در گزینههای پسر دایی، پسرخاله، پسر عمو، پسر عمه، سایر خویشاوندان و غیرخویشاوند بسته شد. در مرحلۀ پردازش و تحلیل دادهها این جوابها به دو گزینۀ خویشاوند و غیرخویشاوند تقلیل داده شد. متغیر وابسته، نگرش زنان نسبت به الگوی ازدواج خویشاوندی است. برای آگاهی از دیدگاه زنان نسبت به الگوی ازدواج خویشاوندی این سؤال پرسیده شد که به نظر شما بهتر است دختر یا پسرتان با فردی از افراد فامیل ازدواج کند یا با فردی غیرخویشاوند؟ نتایج آزمون آلفای کرونباخ برای شاخصهای گرایش به ترجیح جنسی، نگرش نسبت به منافع فرزندان، پای بندی به ارزشهای خانوادۀ بزرگ و نگرش نسبت به اشتغال زن در خارج از منزل به ترتیب 741/0، 723/0، 717/0 و 742/0 به دست آمد. دادهها در محیط SPSS پردازش و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. به منظور پیشبینی اثر متغیرهای مستقل بر دیدگاه زنان در مورد الگوی ازدواج خویشاوندی از تکنیک رگرسیون لجستیک استفاده شد. جدول 3، سایر متغیرها و شاخصهای تحلیل را نشان میدهد.
جدول 3. متغیرهای مستقل بر حسب گویهها و پرسشهای تحقیق
نام متغیر/ شاخص |
گویهها و پرسشها |
|
|
نگرش نسبت به منافع فرزندان |
1) داشتن فرزند زیاد موجب ایجاد فشارهای روحی و روانی بر والدین میشود. 2) فرزند زیاد والدین را از کارهایی که دوست دارند باز میدارد. 3) فرزند زیاد باعث ایجاد فشار مالی بر خانواده میشود. 4) داشتن فرزند زیاد، کمک خوبی برای افزایش درآمد خانواده در آینده است. 5) فرزند زیاد، کمک خوبی برای انجام امور منزل از جمله نگه داری فرزند است. |
|
|
پای بندی به ارزشهای خانوادۀ بزرگ |
1) خیلیها بر این باورند زن و شوهرهایی که پس از ازدواج بچهدار نمیشوند، اجاقشان کور است. 2) زنی که در همان سال اوّل ازدواج باردار شود و زایمانهای پیدرپی را تجربه کند، مایۀ سرافرازی شوهر و خانواده است. 3) فرزندان احتیاج به برادر و خواهر دارند. 4) والدین باید فرزندان زیاد داشته باشند تا در دوران پیری تنها نباشند. 5) وقتی تعداد فرزندان زیاد باشد، به تحصیلات و آموزش آنها لطمهای وارد نمیشود. 6) با داشتن فرزند زیاد، والدین احساس میکنند که بعد از مرگشان زندهاند. 7) خانوادهها برای افزایش قدرت قوم و طایفۀ خود باید فرزندان زیادی به دنیا بیاورند. 8) فرزند زیاد، باعث میشود والدین نتوانند آنها را خوب تربیت کنند. |
|
|
نگرش نسبت به اشتغال زن در خارج از منزل |
1) زن نباید خارج از منزل کار کند، زیرا وظیفهاش خانهداری و تربیت فرزندان است. 2) اشتغال زن باعث میشود تا فرزندان درست تربیت نشوند. 3) زنان شاغل چون وقت کمتری دارند، فرزندان کمتری به دنیا میآورند. 4) زنان برای داشتن استقلال مالی باید شاغل باشند. 5) زنان نباید همانند مردان به کارهای خارج از منزل اشتغال داشته باشند. |
|
|
گرایش به ترجیح جنسی |
1) پسر عصای دست والدین است. 2) خانهای که پسر ندارد اجاقش کور است. 3) دختر سربار خانواده است. 4) پسر باعث زنده نگهداشتن اسم و رسم خانوادگی است. 5) زنی که چند زایمان او دختر باشد، برای اینکه پسری به دنیا بیاورد، حق دارد زایمانهای بعدی را تجربه کند. 6) پسر حافظ خانواده است و امنیت خانواده را حفظ میکند. |
|
|
استقلال زنان |
ابعاد متغیر |
برای رفتن به مطب پزشک یا مراکز بهداشتی، مراسم مذهبی، مسجد، منزل بستگان و دوستان، مراسم جشن و عروسی، مسافرت به روستا یا شهر آیا باید به شوهرتان بگویید و از او اجازه بگیرید یا میتوانید به تنهایی به این محلها بروید؟ |
|
بعد تحرک مکانی |
|||
دسترسی به منابع اقتصادی خانواده |
نقش شما در تصمیمگیری برای خرید مواد غذایی، لوازم خانگی، طلا و جواهرات چگونه است؟ (هیچ نقشی ندارد، نقش مشارکتی دارد، تصمیم کاملاً بر عهدۀ اوست). در مورد درآمد شخصیتان چگونه تصمیم میگیرید؟ (شخصاً تصمیم میگیرم، با مشورت همسرم، شوهر به تنهایی). |
||
بُعد تصمیمگیری در خانواده |
در زندگی شما چه کسی در مورد شمار فرزندان، فاصلۀ سنی بین فرزندان، روش مورد استفاده در پیشگیری از بارداری و آموزش و تحصیلات فرزندان تصمیم میگیرد (زن به تنهایی، هر دو با هم، شوهر به تنهایی). |
||
پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی |
با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی منطقه، این شاخص ترکیبی از متغیرهای تحصیلات و منزلت شغلی همسر، مالکیّت مسکن و هزینۀ ماهیانۀ خانواده است. نمرات هر یک از متغیرها به نمرۀ استاندارد تبدیل شده و از مجموع آنها نمرۀ پایگاه اقتصادی اجتماعی فرد محاسبه شد. |
||
خاستگاه |
از طریق پرسش دربارۀ محل تولد زنان و در دو مقولۀ شهر و روستا عملیاتی شد. |
||
وضعیت اشتغال |
این متغیر در سطح سنجش اسمی و در دو مقولۀ شاغل و غیرشاغل اندازهگیری شد. |
||
سن زن به هنگام بررسی |
این متغیر در سطح سنجش فاصلهای و از طریق تفاضل تاریخ تولد زن از سال بررسی (1391) اندازهگیری شد. |
||
گروههای همدورۀ ازدواجی |
این متغیر از طریق پرسش دربارۀ سال ازدواج فرد محاسبه شد. |
||
سرمایۀ فرهنگی |
برای سنجش سرمایۀ فرهنگی فرد، از تحصیلات، دسترسی و استفاده از اینترنت، میزان تماشای برنامههای تلویزیون (تلویزیون داخلی و ماهواره) و میزان گوش دادن به رادیو استفاده شده است. نمرات هر یک از متغیرهای فوق به نمرات استاندارد تبدیل شده و از مجموع آنها سرمایۀ فرهنگی فرد به دست آمد. در محاسبۀ این شاخص، به متغیر تحصیلات به دلیل اهمیت بیشتر آن نسبت به دیگر متغیرها ضریب دو داده شد. |
یافتهها
سیمای جمعیت نمونه
بر پایۀ این بررسی، میانگین سن زنان در هنگام تحقیق 2/33 سال و میانگین سن ازدواج آنها 5/20 سال بوده است. توزیع زنان بر حسب شمار فرزندان در حال حاضر زنده نشان داد که کمی بیش از 90 درصد آنها تا سه فرزند داشتهاند و تنها 5/8 درصد از آنها دارای 4 فرزند و بیشتر میباشند. بررسی وضع سواد پاسخگویان از عمومیت سوادآموزی در میان آنها حکایت دارد، بهطوری که تنها کمی بیش از 16 درصد پاسخگویان را افراد بیسواد تشکیل میدهند. حدود 4/48 درصد زنان باسواد در سطح تحصیلات ابتدایی و راهنمایی، 3/40 درصد دارای تحصیلات متوسطه و دیپلم و 3/11 درصد در سطح تحصیلات فوقدیپلم و بالاتر بودهاند. حدود42 درصد پاسخگویان خاستگاه روستایی داشتهاند. کمتر از 15 درصد آنها در زمان بررسی شاغل و بیش از 85 درصد غیرشاغل بودهاند. نسبت اشتغال در میان گروههای همدورۀ ازدواجی اخیر بیشتر (17 درصد) از نسبت متناظر در میان زنان متعلق به گروه همدورۀ ازدواجی 1369-1357 (9/6 درصد) است.
نمودار 1 توزیع پاسخگویان را بر حسب تجربۀ عملی ازدواج خویشاوندی نشان میدهد. همانطور که میبینید، 9/36 درصد ازدواجهای صورتگرفته در جمعیت نمونه از نوع ازدواج خویشاوندی است که از میان آنها، 2/23 درصد با خویشاوندان نزدیک و 7/13 درصد با سایر خویشاوندان ازدواجکردهاند. نتایج از کاهش عمومیت الگوی ازدواج خویشاوندی در طول زمان حکایت دارد. بهطوری که نسبت ازدواج خویشاوندی از 7/58 درصد در میان متولدین همدورۀ دهۀ 1340 به 33 و 6/23 درصد در میان متولدین همدورۀ دهۀ 1350 و 1360 کاهش یافته است.
نمودار 1. توزیع زنان جمعیت نمونه بر حسب الگوی ازدواج
تحلیلهای دومتغیره
جدول 4 توزیع زنان را بر حسب نوع ازدواج (خویشاوندی و غیرخویشاندی) و مشخصههای فردی آنها نشان میدهد. غیر از متغیر وضعیت اشتغال زنان، همۀ متغیرهای دیگر از لحاظ آماری رابطۀ معناداری با متغیر وابسته دارند. بر پایۀ این بررسی، ازدواج با غیرخویشاوندان در میان زنان با تحصیلات بالاتر (8/81 درصد) بیشتر از دیگران است. در مقابل، ازدواج خویشاوندی از عمومیت بیشتری در میان زنان بیسواد (8/74) و با تحصیلات ابتدایی و راهنمایی (6/31) برخوردار است. نتیجۀ مشابهی بر حسب پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی زنان به دست آمد. الگوی ازدواج خویشاوندی از عمومیت بیشتری در میان زنان با پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی پایین (3/54 درصد) برخوردار است.
تحت تأثیر تغییرات مرتبط با نوسازی و توسعۀ اقتصادی ـ اجتماعی، انتظار میرود ازدواج خویشاوندی از عمومیت کمتری در میان زنان متعلق به گروههای همدورۀ ازدواجی اخیر برخوردار باشد. نتایج نشان میدهد که الگوی رایج ازدواج در میان زنان متعلق به گروههای همدورۀ ازدواجی اخیر از نوع غیرخویشاوندی است. علاوه بر این، زنان با خاستگاه شهری کمتر از همتایان روستایی خود به ازدواجهای خویشاوندی تن دادهاند.
جدول 4. نوع ازدواج زنان بر حسب مشخّصههای فردی آنان
مشخصهها |
سطوح متغیر |
نوع ازدواج |
جمع |
|
خویشاوندی |
غیرخویشاوندی |
|||
تحصیلات |
بیسواد |
8/74 |
2/25 |
0/100 |
ابتدایی و راهنمایی |
6/31 |
4/68 |
0/100 |
|
متوسطه و دیپلم |
0/30 |
0/70 |
0/100 |
|
عالی |
2/18 |
8/81 |
0/100 |
|
آزمون آماری |
Sig = 0005/0 |
Cramer’s V = 357/0 |
c2 = 213/89 |
|
پایگاه اقتصادی اجتماعی |
پایین |
3/54 |
7/45 |
0/100 |
متوسط |
1/33 |
9/66 |
0/100 |
|
بالا |
9/16 |
1/83 |
0/100 |
|
آزمون آماری |
Sig = 0005/0 |
Cramer’s V = 243/0 |
c2 = 305/41 |
|
گروههای همدورۀ ازدواجی |
دهۀ 1360 |
2/54 |
8/45 |
0/100 |
دهۀ 1370 |
4/39 |
6/60 |
0/100 |
|
دهۀ 1380 |
6/26 |
4/73 |
0/100 |
|
آزمون آماری |
Sig = 0005/0 |
Cramer’s V = 218/0 |
c2 = 163/33 |
|
خاستگاه |
شهر |
7/25 |
3/74 |
0/100 |
روستا |
0/52 |
0/48 |
0/100 |
|
آزمون آماری |
Sig = 0005/0 |
Phi = 269/0 |
c2 = 714/50 |
|
وضعیت اشتغال |
شاغل |
4/28 |
6/71 |
0/100 |
غیرشاغل |
3/38 |
7/61 |
0/100 |
|
آزمون آماری |
Sig = 056/0 |
Phi = 072/0 |
c2 = 642/3 |
برای بررسی تفاوت میان رفتار و دیدگاه زنان نسبت به ازدواج خویشاوندی، زنان را بر حسب نوع ازدواجشان به سه گروه ازدواج با خویشاوند نزدیک، سایر خویشاوندان و غیرخویشاوند تقسیم و توزیع آنها را بر اساس موافقت یا مخالفت با ازدواج فرزندانشان با فردی از افراد فامیل بررسی کردیم (جدولهای 5 و 6). جدول 5 توزیع زنان را بر حسب دیدگاه آنها نسبت به ازدواج فرزند پسرشان با دختری از افراد فامیل نشان میدهد.
نتایج نشان میدهد که رابطۀ معناداری بین نوع ازدواج زنان و نگرش آنها نسبت به ازدواج پسرشان با دختری از میان خویشاوندان وجود دارد. بیش از نیمی از زنانی که تجربۀ ازدواج با خویشاوندان نزدیک را داشتهاند، اظهار کردهاند که با ازدواج پسرشان با دختری از خویشاوندان خود موافقاند. نسبت متناظر در میان زنانی که تجربۀ ازدواج خویشاوندی نداشتهاند به مراتب کمتر (4/15 درصد) است. نتیجۀ مشابهی در خصوص نگرش زنان نسبت به ازدواج دخترشان با پسری از افراد فامیل به دست آمد (جدول 6).
جدول 5. دیدگاه نسبت به ازدواج فرزند پسر با دختری خویشاوند بر حسب نوع ازدواج مادر
|
نگرش نسبت به ازدواج فرزند پسر با خویشاوندان |
جمع |
||||
موافق |
مخالف |
بدون نظر |
||||
نوع ازدواج والدین |
خویشاوند نزدیک |
7/53 |
0/21 |
3/25 |
0/100 |
|
سایر خویشاوندان |
8/44 |
1/27 |
1/28 |
0/100 |
||
غیرخویشاوند |
4/15 |
7/47 |
9/36 |
0/100 |
||
آزمون آماری |
Sig = 0005/0 |
Kendall’s tau-b = 253/0 |
c2 = 666/103 |
|||
جدول 6. نگرش نسبت به ازدواج فرزند دختر با پسری
خویشاوند بر حسب نوع ازدواج مادر
|
نگرش نسبت به ازدواج فرزند دختر با خویشاوندان |
جمع |
||||
موافق |
مخالف |
بدون نظر |
||||
نوع ازدواج خویشاوندی والدین |
خویشاوند نزدیک |
9/51 |
2/22 |
9/25 |
0/100 |
|
سایر خویشاوندان |
7/42 |
3/32 |
0/25 |
0/100 |
||
غیرخویشاوند |
1/16 |
8/46 |
1/37 |
0/100 |
||
آزمون آماری |
Sig = 0005/0 |
Kendall’s tau-b = 243/0 |
c2 = 101/89 |
|||
همانطور که میبینید، 9/51 درصد زنانی که با خویشاوند نزدیک و 7/42 درصد زنانی که با سایر خویشاوندان ازدواجکردهاند، موافق ازدواج دخترشان با پسری از خویشاوندان میباشند.
تحلیل چندمتغیره
بهمنظور بررسی چگونگی تأثیر همزمان متغیرهای مستقل بر نگرش زنان نسبت به الگوی ازدواج خویشاوندی از مدل رگرسیون لجستیک استفاده شد. هدف بررسی، چگونگی تغییر احتمال مخالفت با ازدواج خویشاوندی فرزندان بر اساس طبقات گوناگون هر یک از متغیرهای مستقل است. آزمون رگرسیون لجستیک یک بار برای فرزند پسر و یک بار برای فرزند دختر اجرا شد. هر آزمون دو مدل را در بر میگیرد. در مدل اول، مشخصههای فردی و در مدل دوم، مشخصههای فرهنگی به مجموعۀ متغیرهای مدل 1 اضافه شد. نتایج در جدولهای 7 و 8 گزارش شده است.
جدول 7 نتایج آزمون رگرسیون لجستیک برای پیشبینی احتمال مخالفت زنان با ازدواج پسرشان با دختری از خویشاوندان را نشان میدهد. در مدل اول، همانطور که میبینید، تنها متغیر تحصیلات و طبقۀ متوسط پایگاه اقتصادی اجتماعی زنان است که هیچگونه تأثیر معناداری بر متغیر وابسته نداشتهاند. در واقع، قرار گرفتن زنان در هر یک از طبقات متغیر تحصیلات و یا طبقۀ متوسط پایگاه اقتصادی اجتماعی، احتمال مخالفت زنان را با ازدواج خویشاوندی پسرشان تغییر نمیدهد. نتایج همچنین نشان میدهد که زنان غیرشاغل در مقایسه با زنان شاغل 37 درصد کمتر احتمال دارد که مخالف ازدواج پسرشان با دختری از خویشاوندان باشند. زنان دارای خاستگاه روستایی نیز در مقایسه با زنان متولد شهر، 33 درصد کمتر مخالف ازدواج پسرشان با دختران فامیل هستند. از طرف دیگر، زنانی که در گروههای همدورۀ ازدواجی جدیدتر قرارگرفتهاند بیش از زنان متعلق به گروههای همدورۀ ازدواجی قدیمیتر احتمال دارد با ازدواج پسرشان با دختران فامیل مخالفت کنند. همچنین، احتمال مخالفت زنان دارای پایگاه اقتصادی- اجتماعی بالا در مقایسه با زنان طبقۀ پایین، 23 درصد کمتر است.
در مدل دوم، متغیرهای فرهنگی نیز وارد تحلیل شدند. با ورود این دسته از متغیرها، تنها تغییر صورت گرفته در آمارههای مربوط به مشخصههای فردی این بود که متغیر وضعیت اشتغال، دیگر تأثیر معناداری بر متغیر وابسته ندارد. زنان دارای خاستگاه روستایی در مقایسه با زنان متولد شهر همچنان کمتر احتمال دارد (35 درصد) که با ازدواج پسرشان با دختری از خویشاوندان مخالفت کنند. نتایج کسر برتری برای دیگر مشخصههای فردی تغییر چندانی نکرده است و زنان با پایگاه اقتصادی اجتماعی بالا 37 درصد کمتر از زنان طبقۀ پایین مخالف ازدواج خویشاوندی پسرشان هستند.
جدول 7. پیشبینی احتمال مخالفت زنان با ازدواج پسرشان با دختری از خویشاوندان
با استفاده از رگرسیون لجستیک
متغیرهای مستقل |
مدل 1 |
مدل 2 |
|||||
Sig |
Exp(B) |
Sig |
Exp(B) |
||||
وضعیت اشتغال |
شاغل (مرجع) |
|
|
|
|
||
غیرشاغل |
* |
637/0 |
ns |
452/0 |
|||
خاستگاه |
شهر (مرجع) |
|
|
|
|
||
روستا |
* |
671/0 |
* |
653/0 |
|||
وضع سواد و سطح تحصیلات |
بیسواد (مرجع) |
|
|
|
|
||
ابتدایی و راهنمایی |
ns |
101/0 |
ns |
77/1 |
|||
متوسطه و دیپلم |
ns |
380/0 |
ns |
616/1 |
|||
عالی |
ns |
206/0 |
ns |
562/2 |
|||
پایگاه اقتصادی اجتماعی |
پایین (مرجع) |
|
|
|
|
||
متوسط |
ns |
677/0 |
ns |
551/0 |
|||
بالا |
* |
771/0 |
* |
638/0 |
|||
کوهورت ازدواجی |
دهۀ 1360 (مرجع) |
|
|
|
|
||
دهۀ 1370 |
** |
262/2 |
** |
244/2 |
|||
دهۀ 1380 |
** |
180/2 |
** |
102/2 |
|||
سرمایۀ فرهنگی |
|
|
* |
652/1 |
|||
استقلال زنان |
|
|
** |
213/2 |
|||
نگرش نسبت به ترجیح جنسی |
|
|
ns |
708/1 |
|||
پایبندی به ارزشهای خانوادۀ بزرگ |
|
|
** |
422/0 |
|||
نگرش نسبت به اشتغال زنان در خارج از منزل |
|
|
ns |
035/1 |
|||
مقدار ثابت |
ns 238/1 |
ns 630/1 |
|||||
Chi-Square |
** 948/36 |
** 918/44 |
|||||
Nagelkerke R Square |
174/0 |
198/0 |
|||||
* معنادار در سطح 05/0 |
** معنادار در سطح 01/0 |
ns غیرمعنادار |
|||||
در مورد گروههای همدورۀ ازدواجی نیز نتایج مدل اول همچنان معنادار است، به این ترتیب که زنان متعلق به گروههای همدورۀ ازدواجی دهههای 1370 و 1380 به ترتیب 26/2 و 18/2 برابر بیشتر از زنان متعلق به گروه همدورۀ ازدواجی دهۀ 1360 مخالف ازدواج پسرشان با دختران فامیل میباشند. در میان متغیرهای فرهنگی نیز مشاهده میشود که دو متغیر نگرش نسبت به ترجیح جنسی و نگرش نسبت به اشتغال زنان تأثیر آماری معناداری بر متغیر وابسته نداشتهاند. کسرهای برتری برای سه متغیر دیگر بیانگر این نکته است که سرمایۀ فرهنگی و استقلال زنان رابطهای مستقیم با متغیر وابسته و متغیر پای بندی به ارزشهای خانوادۀ بزرگ، رابطهای معکوس با متغیر وابسته دارند. به این ترتیب، زنان دارای سرمایۀ فرهنگی بیشتر و استقلال بالاتر، بیشتر احتمال دارد با ازدواج خویشاوندی پسرانشان مخالف باشند درحالیکه زنانی که پای بندی بیشتری به ارزشهای خانوادههای بزرگ دارند کمتر احتمال دارد مخالف ازدواج پسرشان با دختری از میان خویشاوندان باشند. بهطور کلی، نتایج نشان میدهد که زنانی مخالف ازدواج پسرشان با دختری از میان خویشاوندان هستند که: 1)در شهر متولد شده باشند. 2)دارای پایگاه اقتصادی اجتماعی بالاتری باشند. 3)به گروههای همدورۀ ازدواجی جدیدتر تعلق داشته باشند. 4)سرمایۀ فرهنگی بیشتری داشته باشند. 5)دارای استقلال بیشتری باشند. 6)پای بندی کمتری به ارزشهای خانوادۀ بزرگ داشته باشند.
نتایج مدل اولدر جدول 8 بیانگر آن است که برخلاف آزمون قبل (جدول 7)، وضعیت اشتغال تأثیر معناداری بر متغیر وابسته ندارد، درحالیکه متغیر تحصیلات در دو طبقه رابطهای معنیدار با متغیر وابسته دارد. زنان دارای خاستگاه روستایی در مقایسه با آنهایی که خاستگاه شهری دارند، 22 درصد کمتر احتمال دارد با ازدواج خویشاوندی دخترشان مخالف باشند. کسرهای برتری برای متغیر سطح تحصیلات نشان میدهد که قرارگرفتن زنان در طبقات بالای تحصیلی احتمال مخالفت با ازدواج خویشاوندی دختران را افزایش میدهد بهطوری که زنان دارای تحصیلات متوسطه و دیپلم و زنان دارای تحصیلات دانشگاهی در مقایسه با زنان بیسواد به ترتیب 28/1 و 44/1 برابر بیشتر مخالف ازدواج خویشاوندی دخترشان میباشند. نتایج مربوط به گروههای همدورۀ ازدواجی با نتایج به دست آمده برای پسران در آزمون قبل مشابه است. زنان متعلق به گروههای همدورۀ ازدواجی جدیدتر بیشتر احتمال دارد با ازدواج دختران با خویشاوندان مخالفت کنند. در مدل 2، ورود متغیرهای فرهنگی سبب شد تا تغییرات اندکی در سطح معناداری مشخصههای فردی ایجاد شود. در میان متغیرهای فرهنگی واردشده تنها دو متغیر استقلال زنان و پای بندی به ارزشهای خانوادۀ بزرگ تأثیر معناداری بر احتمال مخالفت با ازدواج دختران با خویشاوندان دارند. هر چه زنان دارای استقلال بیشتری باشند، بیشتر احتمال دارد که با ازدواج خویشاوندی دخترشان مخالفت کنند.
از سوی دیگر، پای بندی بیشتر به ارزشهای خانوادۀ بزرگ احتمال مخالفت با ازدواج خویشاوندی دختران را کاهش میدهد. زنان با خاستگاه روستایی در مقایسه با زنان دارای خاستگاه شهری 16 درصد کمتر احتمال دارد با این نوع ازدواج مخالفت کنند. همچنین زنان دارای تحصیلات عالی در مقایسه با زنان بیسواد 08/2 برابر بیشتر احتمال دارد مخالف ازدواج دخترشان با پسران فامیل باشند. بهطور کلی، نتایج حاکی از آن است که احتمال مخالفت با ازدواج خویشاوندی دختران در میان زنانی بیشتر است که: 1)دارای خاستگاه شهری باشند. 2)تحصیلات دانشگاهی را تجربه کرده باشند. 3)دیرتر ازدواجکرده باشند. 4)از استقلال بیشتری برخوردار باشند. 5)پای بندی کمتری به ارزشهای خانوادۀ بزرگ داشته باشند.
بحث و نتیجهگیری
همسرگزینی از میان خویشان از دیرباز در ایران متداول بوده است. عوامل گوناگونی در شیوع ازدواجهای خویشاوندی تأثیر دارند. در جامعۀ امروز ایران، هنوز پدر و مادر در شکلگیری و ساماندهی ازدواج فرزندان حتی در شرایطی که خود انتخاب یا معرفی میکنند نقش عمدهای دارند. البته، شدت و ضعف آن نزد گروهها و طبقات مختلف اقتصادی ـ اجتماعی یکسان نیست. بنابراین، آگاهی از تجربهی عملی و نگرش والدین نسبت به ازدواج خویشاوندی کمک مؤثری در شناخت تحولات خانواده و الگوهای ازدواج و نیز شناخت روندهای آیندۀ ازدواج خویشاوندی خواهد نمود.
جدول 8. پیشبینی احتمال مخالفت زنان با ازدواج دخترشان با پسری از خویشاوندان
با استفاده از رگرسیون لجستیک
متغیرهای مستقل |
مدل 1 |
مدل 2 |
|||||
Sig |
Exp(B) |
Sig |
Exp(B) |
||||
وضعیت اشتغال |
شاغل (مرجع) |
|
|
|
|
||
غیرشاغل |
ns |
136/1 |
ns |
093/1 |
|||
خاستگاه |
شهر (مرجع) |
|
|
|
|
||
روستا |
* |
783/0 |
* |
843/0 |
|||
وضع سواد و سطح تحصیلات |
بیسواد (مرجع) |
|
|
|
|
||
ابتدایی و راهنمایی |
ns |
550/1 |
ns |
768/1 |
|||
متوسطه و دیپلم |
* |
281/1 |
ns |
618/1 |
|||
عالی |
* |
447/1 |
* |
085/2 |
|||
پایگاه اقتصادی اجتماعی |
پایین (مرجع) |
|
|
|
|
||
متوسّط |
ns |
201/1 |
ns |
227/1 |
|||
بالا |
ns |
887/0 |
ns |
953/0 |
|||
گروههای همدورهی ازدواجی |
دهۀ 60 (مرجع) |
|
|
|
|
||
دهۀ 70 |
* |
247/1 |
* |
463/1 |
|||
دهۀ 80 |
** |
623/1 |
* |
543/1 |
|||
سرمایۀ فرهنگی |
|
|
ns |
958/0 |
|||
استقلال زنان |
|
|
* |
985/2 |
|||
نگرش نسبت به ترجیح جنسی |
|
|
ns |
685/0 |
|||
پایبندی به ارزشهای خانوادۀ بزرگ |
|
|
** |
468/0 |
|||
نگرش نسبت به اشتغال زنان در خارج از منزل |
|
|
ns |
027/1 |
|||
مقدار ثابت |
* 247/1 |
* 699/1 |
|||||
Chi-Square |
* 301/17 |
* 856/22 |
|||||
Nagelkerke R Square |
142/0 |
164/0 |
|||||
* معنادار در سطح 05/0 |
** معنادار در سطح 01/0 |
ns غیرمعنادار |
|||||
نتایج این بررسی از عمومیت نسبتاً بالای (9/36 درصد) ازدواج خویشاوندی در میان زنان کُرد شهر مهاباد حکایت دارد. ازدواج با خویشاوندان نزدیک از رواج بیشتری در مقایسه با سایر خویشاوندان برخوردار است. یافتهها همسو با نتایج مطالعاتی است که در رابطه با ازدواج خویشاوندی در ایران صورت گرفته است. عباسیشوازی و ترابی (1385الف) نیز نسبت این نوع ازدواجها را در کشور 42 درصد برآورد کردند که 4/21 درصد آنها با خویشاوند نزدیک بوده است. در بررسی دیگری، عباسیشوازی و همکاران (1383) نسبت ازدواجهای خویشاوندی در چهار استان منتخب را 40 درصد برآورد کردند. نسبت متناظر در میان کُردهای آذربایجان غربی 34 درصد بوده است. نتایج تحلیل دو متغیره آشکار ساخت که عمومیت ازدواج خویشاوندی در گروههای همدورۀ ازدواجی جدیدتر ازدواجی کمتر از گروههای همدورۀ ازدواجی قدیمیتر است. توزیع ازدواج خویشاوندی بر حسب تحصیلات نیز نشان داد که این نوع ازدواج با سطح تحصیلات زنان رابطۀ معکوس دارد. همچنین زنانی که دارای خاستگاه روستایی میباشند بیش از همتایان خود ازدواج خویشاوندی را تجربه کردهاند. بتلز نیز در مطالعاتش اشاره میکند که ازدواج خویشاوندی ارتباط مستقیمی با موقعیت پایین اقتصادی افراد بیسواد و مناطق حاشیهای و روستاها دارد (بتلز، 1994).
بر پایۀ این بررسی، بیشتر زنانی که ازدواج خویشاوندی را تجربه کردهاند با ازدواج خویشاوندی فرزندانشان نیز موافقاند. این یافتهها از تداوم الگوی ازدواج خویشاوندی در جمعیت مورد بررسی حکایت دارد. همچنین، زنان دارای پایگاه اقتصادی اجتماعی بالاتر، تمایل کمتری به مخالفت با ازدواج خویشاوندی فرزندان پسر خود دارند. میتوان استدلال کرد که زنان طبقات بالاتر جامعه بیشتر دوست دارند پسرشان با دختری از طبقۀ خودشان ازدواج کند. تحلیلهای چندمتغیره نیز نشان داد که متغیرهای فرهنگی میتواند در کنار سایر مشخصههای فردی بر نگرش زنان در مورد ازدواج خویشاوندی فرزندشان تأثیر بگذارد. زنان برخوردار از سرمایهی فرهنگی بالاتر و همچنین آنهایی که استقلال بیشتری دارند بیش از سایر زنان مخالف ازدواج خویشاوندی فرزندانشان میباشند. از سوی دیگر، زنانی که پای بندی بیشتری به ارزشهای خانوادۀ بزرگ دارند بیش از دیگر زنان موافق ازدواج خویشاوندی میباشند. بیتردید، کشف معانی ذهنی نهفته در پسِ این کنش ازدواجی موضوعی نیست که بتوان صرفاً از طریق پژوهشهای کمی به آن دست یافت. بنابراین، انجام مطالعاتی با رویکرد جمعیتشناسی انسانشناختی در این زمینه ضروری به نظر میرسد.
[1] Coser
[2] McDonald
[3] Givens
[4] Hirschman
[5] Morgan
[6] Durkheim
[7] McCarthy
[8] Good
[9] Dixon
[10] Castells
[11] Giddens
[12] Bittles
[13] Al-Abdulkareem and Balal
[14] Hussein and Bittles
[15] Schreider
*پیمایش باروری مهاباد (1391) با هدف بررسی نیاز برآورده نشدۀ تنظیم خانواده انجام شد. با توجه به شیوع گستردۀ استفاده از وسایل پیشگیری از حاملگی در کشور و مناطق مختلف آن و نتایج پژوهشهای پیشین در خصوص میزان نیاز برآورده نشدۀ تنظیم خانواده در ایران، احتمال میرفت فراوانی وقوع واقعۀ مورد بررسی یعنی نیاز برآورده نشدۀ تنظیم خانواده با نمونۀ تعیینشده پوشش داده نشود. بنابراین، تیم تحقیق تصمیم گرفت حجم نمونه را که بر اساس فرمول عمومی کوکران 380 خانوار تعیین شده بود به 700 خانوار افزایش دهد. تحلیلها بر روی دادههای گردآوریشده از زنان واجد شرایط بررسی در این خانوارها صورت گرفت.
[16] Content Validity