Document Type : Research Paper
Authors
1 student of educational psychology, Kharazmi University
2 Associate professor, University of Tehran, Faculty of Psychology and Education
3 Student of educational psychology, Kharazmi University
Abstract
Keywords
تأثیر تفاوتهای جنسیّتی[1]بر شخصیت[2] در مطالعات متعددی (کوکس[3]، 1994؛ زاکرمن[4]، 1994؛ فینگولد[5]، 1994؛ ویزبرگ، دییانگ و هیرش[6]، 2011) بررسی شده است. سه فراتحلیل اصلی فینگولد (1994)، شوکین، وانگ و راکلین[7] (1995) و کاستا، تراسیانو و مک کری[8] (2001) این مطالعات را بررسی کردند و نشان دادند که ویژگیهای شخصیتی، تحت تأثیر تفاوتهای جنسیّتی قرار دارند. فینگولد (1994) چهار فراتحلیل برای بررسی تفاوتهای جنسیّتی در زمینۀ شخصیت انجام داد. نتایج نشان داد که مردان نسبت به زنان جرأتورزتر هستند و اعتماد به نفس بالاتری دارند. در مقابل، برونگردی[9]، اضطراب، اطمینان و خصوصاً مهربانی زنان بیش از مردان بود. دومین فراتحلیل توسط شوکین و همکاران (1995) در زمینۀ نقش تفاوتهای جنسیّتی در شخصیت با روش خودگزارشی پنج عامل بزرگ انجام شد. نتایج این پژوهش با بررسی 76 مطالعه با 35 مقیاس شخصیت مختلف نشان داد که زنان نسبت به مردان در دو عامل روانآزردگیگرایی[10] و توافقپذیری[11] نمرات معنادار بالاتری کسب کردند. فراتحلیل مهم دیگر مربوط به مطالعۀ کاستا و همکاران (2001) است که با بررسی پنج عامل بزرگ شخصیت در 26 فرهنگ مختلف به این نتیجه رسیدند که تفاوتهای شخصیتی بهطور گستردهای با کلیشههای جنسیّتی[12] هماهنگ هستند. براساس گزارش شرکتکنندگان، زنان از روانآزردگیگرایی، توافقپذیری، ملایمت و گشودگی[13] به احساسات بالاتری بهرهمند هستند، در حالیکه، مردان جرأتورزی و گشودگی به ایدههای بالاتری دارند.
همچنین، پژوهشهای متعددی نشان دادند که زنان نمرات بالاتری در دو عامل روانآزردگیگرایی و توافقپذیری کسب کردند (شوکین و همکاران، 1995؛ گلدبرگ و همکاران[14]، 1998؛ بوداو[15]، 1999؛ کاستا و همکاران، 2001؛ گودوین و گوتلیب[16]، 2004؛ مک کری و همکاران، 2005؛ چپمن و همکاران[17]، 2007؛ اسمیت و همکاران[18]، 2008؛ شکری، کدیور و دانشورپور، 1386) در حالیکه، مردان نمرات بالاتری در عامل گشودگی به تجربیات بهدست آوردند (گودوین و گوتلیب، 2004؛ شکری و همکاران، 1386). از سوی دیگر، مرور پژوهشها نشان میدهد که نتایج برخی پژوهشها در زمینۀ برونگردی و وجدانی بودن[19] متناقض بوده است. در برخی پژوهشها (گودوین و گوتلیب، 2004؛ اسمیت و همکاران، 2008) زنان و در دیگر پژوهشها (شکری و همکاران، 1386) مردان نمرات معنادار بالاتری در این دو عامل کسب کردند. مطابق با همین تناقضات، فینگولد (1994) و کاستا و همکاران (2001) بیان کردند که تفاوتهای جنسیّتی در برونگردی و گشودگی به تجربیات ناهمخوان یا قابل چشم پوشی است. کاستا و همکاران (2001) در توضیح این نتایج بیان کردند که مردان در برخی از زیر مقیاسهای برونگردی و گشودگی و زنان در دیگر زیر مقیاسها نمرات بالاتری کسب میکنند. همچنین، بهنظر میرسد که تفاوت کمی میان زنان و مردان در زیر مقیاسهای وجدانی بودنوجود داشته باشد.
عامل دیگری که بررسی نقش آن خصوصاً در میان جوانان و دانشجویان حائز اهمیت است، هیجانخواهی[20]است. هیجانخواهی جستجوی هیجانها و تجربههای متنوع، تازه، پیچیده و پرشور و استقبال از خطرات بدنی، اجتماعی، قانونی و مالی به خاطر خود این تجربهها است (زاکرمن، 1994). توصیف هیجانخواهی بر پایۀ مدلی است که تحت تأثیر عوامل ژنتیکی، زیستی، فیزیولوژیکی، روانشناختی و اجتماعی است (زاکرمن، 1990؛ 1991؛ 1994؛ 1996). شواهد نشان میدهد که هیجانخواهی خصوصیات دوگانه جنسیّتی دارد (بال، فارنیل و وانگمن[21]، 1984؛ بوتکوویک و براتکو[22]، 2003؛ کروس، سیرن و براون[23]، 2013). برخی از محققان (وگنر[24]، 2001؛ پیسزینسکی[25]، 2002) به این نتیجه رسیدند که مردان تمایل بیشتری به انجام رفتارهای پرخطر دارند. پژوهشهای پیشین (بال و همکاران، 1984؛ زاکرمن و همکاران[26]، 1991؛ زاکرمن، 1994؛ روزنبلیت و همکاران[27]، 2001؛ روت، شوماچر و برهلر[28]، 2005؛ میشرا و لالومیر[29]، 2011) با استفاده از ابزارهای گوناگون -برای نمونه مقیاس هیجانخواهی زاکرمن[30] و پرسشنامه هیجانخواهی آرنت[31]- تفاوت معناداری را بین هیجانخواهی زنان و مردان نشان دادند و بیان کردند که هیجانخواهی مردان بیشتر از زنان است.
مرور پژوهشهای دیگر در نمونههای مختلف نشان داد که مردان در زیر مقیاسهای هیجانطلبی و ماجراجویی[32](بال و همکاران، 1984؛ زاکرمن و همکاران، 1991؛ زاکرمن، 1994)، نابازداری[33] (زاکرمن و همکاران، 1991؛ اسکورث[34]، 1995؛ جک و رونان[35]، 1998؛ بوتکوویک و براتکو، 2003؛ هروماتکو و بوتکوویک[36]، 2009) و حساسیت به ملالت[37](زاکرمن، 1994) نمرات بالاتر معناداری نسبت به زنان کسب کردند. در زمینۀ زیر مقیاس تجربهجویی[38] نتایج پژوهشها، تناقضاتی را نشان دادند. در برخی از پژوهشها نیز هیچ تفاوتی بین دو جنس مشاهده نشد (زاکرمن، 1994؛ ایکورث، 1995؛ محوی شیرازی، 1387؛ جک و رونان، 1998؛ اسلاتسک[39] و همکاران، 2011). در حالیکه، در برخی دیگر، مردان نمرات بالاتری کسب کردند (بال و همکاران، 1984) و در برخی دیگر، زنان نمرات بالاتری کسب کردند (هروماتکو و بوتکوویک، 2009).
دلایل مختلفی برای وجود تفاوتهای جنسیّتی در شخصیت و هیجانخواهی مطرح شده است. فینگولد (1994) در گزارش خود سه مدل کلی بیان میکند که دلایل اصلی تفاوتهای جنسیّتی را در نظر میگیرد. مدل اول، مدلهای زیستی[40] هستند که بر عوامل ذاتی و زیستی زیر بنای تفاوتهای جنسیّتی در شخصیت تأکید دارند. نمونۀ مناسب برای این مدل نظرات زاکرمن (1991) است. مدل فرهنگی- اجتماعی[41] دومین مدل است که بر عوامل فرهنگی و اجتماعی تأکید دارد که به تفاوتهای جنسیّتی در شخصیت منجر میشود. نمونۀ مناسب برای این مدل، مدل نقش اجتماعی[42] (ایگلی[43]، 1987؛ ایگلی و وود[44]، 1991) است. سومین مدل، مدل زیستی – اجتماعی[45] است که عوامل زیستی و فرهنگی- اجتماعی را بهعنوان دو علت اصلی تفاوتهای جنسیّتی در شخصیت در نظر می گیرد.
عامل فرهنگ یکی از عواملی است که میتواند نقش تفاوتهای جنسیّتی در ویژگیهای شخصیتی و هیجانخواهی را تحت تأثیر قرار دهد. مکوبی[46] (2000) ادعا کرد که زنان و مردان بسیار شبیه به هم هستند و خود را براساس اسنادهای مشترکی که افراد در فرهنگ معین دارند، درک میکنند. کاستا و همکاران (2001) متوجه شدند که میزان تفاوتهای جنسیّتی در فرهنگهای مختلف متفاوت است و بیان کردند که تفاوتهای جنسیّتی در فرهنگهای برابریطلب و مرفّه – فرهنگهای اروپایی و آمریکایی- که در آنها فرصتهای برابر زنان با مردان بیشتر است و نقشهای جنسیّتی سنّتی به حداقل رسیده، بیشتر از سایر فرهنگهاست. اسمیت و همکاران (2008) بیان کردند که سطوح بالای دوگانگی جنسیّتی در کشورهای توسعه یافته بهدلیل این است که ویژگیهای شخصیتی مردان و زنان کمتر محدود شده و میتوانند بهصورت طبیعی ویژگیهای متفاوتی را نشان دهند. همچنین، هیجانخواهی فرهنگهای غربی و سفید پوستان نسبت به آسیاییها و رنگین پوستان بیشتر است (شولتز و شولتز[47]، 2009).
با توجه به مطالب بیان شده و تأثیر عوامل فرهنگی در ایجاد تفاوتهای جنسیّتی در شخصیت و هیجانخواهی، همچنین وجود تناقضات پژوهشی مطرح شده، بر آن شدیم تا این پژوهش را در بافت فرهنگی ایران در میان نمونهای از دانشجویان دانشگاه تهران اجرا کنیم.
روش پژوهش
طرح این پژوهش غیرآزمایشی و از نوع علّیمقایسهای است. جامعۀ آماری این پژوهش شامل کلیۀ دانشجویان دختر و پسر دورۀ کارشناسی دانشگاه تهران است. در این پژوهش دانشکدهها به چهار طبقۀ اصلی علوم انسانی، علوم پایه، فنّی و هنر تقسیم شدند. با توجه به تعداد افراد جامعه، در مجموع 177 نفر (108 دختر و 69 پسر) از دانشکدههای مختلف (98 نفر علوم انسانی، 40 نفر علوم پایه، 16 نفر فنی و 23 نفر هنر) به روش نمونهگیری طبقهای تصادفی براساس جنس و رشتۀ تحصیلی انتخاب شدند. میانگین سنی گروه نمونه 46/22 با انحراف استاندارد 99/2 در دامنۀ سنی 18 تا 38 سال بود.
اطلاعات مورد نیاز برای این پژوهش از طریق دو پرسشنامه جمعآوری شد. به این طریق که، ابتدا برای انجامدادن مطالعۀ مقدماتی، 33 نفر از دانشجویان انتخاب و به پرسشنامۀ اولیّه پاسخ دادند. سپس، اطلاعات جمعآوری شده تجزیه و تحلیل شد و پس از اطمینان از ویژگیهای فنّی و استاندارد بودن پرسشنامهها، فرم نهایی آن تهیه و برای جمعآوری اطلاعات استفاده شد.
الف) پرسشنامۀ شخصیتی پنج عاملی[48]کاستا و مک کری (1992): نسخۀ تجدید نظر شدۀ پرسشنامۀ عوامل شخصیت کاستا و مک کری (1992) شامل 60 سؤال و پنج گزینه (از کاملاً مخالفم تا کاملاً موافقم) است و برای ارزیابی پنج عامل اصلی شخصیت (روانآزردگیگرایی، برونگردی، گشودگی، توافقپذیری و وجدانیبودن) بهکار میرود. بررسی های انجام شده اعتبار[49] آن را در فاصلههای 3 ساله بین 63/0 تا 79/0 و شش ساله بین 68/0 تا 83/0 گزارش دادهاند (کاستا و مک کری، 1988). این پرسشنامه را در ایران حقشناس (1378) بر روی 502 نفر از افراد بدون سابقه روانپزشکی در فاصله میانگین 6 و 7 ماه هنجاریابی کرد. برای تعیین اعتبار از طریق آلفای کرونباخ برای 5 عامل اصلی به ترتیب ضرایب 81/0، 71/0، 57/0، 71/0، 83/0 و به روش بازآزمایی به ترتیب ضرایب 53/0، 74/0، 76/0، 60/0، 64/0 بهدست آمده است. در این پژوهش پنج عامل اصلی به ترتیب ضرایب آلفای کرونباخ 80/0، 77/0، 53/0، 61/0 و 81/0 را نشان دادند.
ب) مقیاس هیجانخواهی نسخۀ پنجم زاکرمن (1978): نسخۀ پنجم مقیاس هیجانخواهی یک پرسشنامۀ چهل مادهای است و شامل یک نمرۀ کلی و چهار زیرمقیاس (هیجانطلبی و ماجراجویی، تجربه جویی، نابازداری و حساسیت به ملالت) است. اعتبار و روایی[50] مقیاس هیجانخواهی نسخۀ پنجم در مطالعات متعددی گزارش شده و مورد پذیرش همگان قرار گرفته است (زاکرمن، 1994؛ 2007). کجباف، نشاطدوست و خالوئی (1384) اعتبار این مقیاس را با روش بازآزمایی 79/0 گزارش دادند. در پژوهش حاضر، مقیاس هیجانخواهی نسخۀ پنجم زاکرمن پس از ترجمه و ایجاد تغییرات لازم در برخی از مادهها برای هماهنگتر شدن با فرهنگ جامعه، اجرا شد. اعتبار نمرۀ کلی و چهار زیر مقیاس با روش آلفای کرونباخ به ترتیب 99/0، 98/0، 97/0، 97/0 و 96/0 بهدست آمد.
یافتههای پژوهش
177 دانشجو (108 دختر و 69 پسر) در این پژوهش بررسی شدند. قبل از ارائه آمارههای استنباطی، مشخصات توصیفی عوامل بزرگ شخصیت به تفکیک دانشجویان پسر و دختر در جدول 1 گزارش شده است.
جدول 1: شاخصهای توصیفی بر حسب پنج عامل بزرگ شخصیتی در دانشجویان دختر و پسر
متغیر |
گروه |
میانگین |
انحراف معیار |
روانآزردگیگرایی |
دختر |
31/21 |
47/7 |
پسر |
55/20 |
78/7 |
|
برونگردی |
دختر |
76/29 |
06/7 |
پسر |
57/28 |
58/6 |
|
گشودگی |
دختر |
44/29 |
05/5 |
پسر |
61/27 |
67/4 |
|
توافقپذیری |
دختر |
36/31 |
23/5 |
پسر |
45/29 |
54/4 |
|
وجدانیبودن |
دختر |
08/32 |
90/6 |
پسر |
28/31 |
35/7 |
همانطور که جدول 1 نشان می دهد، میانگینهای هر پنج عامل در دختران بیش از پسران است. بالاترین میانگین (08/32) مربوط به عامل وجدانیبودن در گروه دانشجویان دختر و پایینترین میانگین (55/20) مربوط به عامل روانآزردگیگرایی در گروه دانشجویان پسر است. به منظور مقایسۀ پنج عامل بزرگ شخصیت براساس دو گروه دختر و پسر، از تحلیل واریانس چند متغیری استفاده شد. لازم بهذکر است که قبل از اجرای آزمون، همگنی واریانسها با استفاده از آزمون لوین بررسی شد و با توجه به برقرار بودن مفروضهها آزمونها اجرا شدند.
جدول 2: آزمونهای چندمتغیری برای اثر جنس بر پنج عامل بزرگ شخصیت
متغیر |
آزمون |
ارزش |
F |
سطح معناداری |
جنس |
اثر پیلایی |
09/0 |
32/3 |
007/0 |
لامبدای ویلکز |
91/0 |
32/3 |
007/0 |
|
اثر هاتلینگ |
10/0 |
32/3 |
007/0 |
|
بزرگترین ریشه روی |
10/0 |
32/3 |
007/0 |
آزمون آماری تحلیل واریانس چند متغیری برای بررسی تفاوت بین گروهها انجام شد. چنانکه در جدول 2 مشاهده میشود، نتایج نشان داد که آزمونهای معناداری تحلیل واریانس چند متغیری در پنج عامل بزرگ شخصیت در سطح 01/0P < معنادار است. با توجه به معنادار بودن اثر جنس بر پنج عامل شخصیتی (لامبدای ویلکز = 91/0، 01/0>P ، 32/3 =F)، تفاوت معنادار بین گروه دختر و پسر در متغیر پنج عامل بزرگ شخصیت وجود دارد. با توجه به معنادار بودن آزمونهای تحلیل واریانس چندمتغیری، تجزیه و تحلیل واریانس تک متغیری برای هر یک از عوامل وابسته جداگانه محاسبه شد. خلاصۀ نتایج در جدول زیر ارائه شده است.
جدول 3: تحلیل واریانس تک متغیری برای هر یک از پنج عامل بزرگ شخصیت بهطور جداگانه
متغیر وابسته |
مجموع مجذورات نوع سوم (SS) |
درجۀ آزادی (df) |
میانگین مجذورات (MS) |
F |
سطح معناداری |
روانآزردگیگرایی |
99/23 |
1 |
99/23 |
42/0 |
520/0 |
برونگردی |
03/60 |
1 |
03/60 |
27/1 |
262/0 |
گشودگی |
88/141 |
1 |
88/141 |
90/5 |
016/0 |
توافقپذیری |
89/153 |
1 |
89/153 |
23/6 |
014/0 |
وجدانیبودن |
49/27 |
1 |
49/27 |
55/0 |
460/0 |
نتایج نشان داد که فقط F محاسبه شده در عامل گشودگی (90/5) و عامل توافقپذیری (23/6) در سطح (05/0P<) با درجۀ آزادی 1 معنادار هستند. در نتیجه، بین عامل گشودگی و توافقپذیری در دو گروه غیر دختر و پسر تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین، با توجه به میانگینهای ارائه شده در جدول 1 میتوان نتیجه گرفت که دانشجویان دختر در عامل گشودگی (44/29) و توافقپذیری (36/31) بهطور معناداری نمرات بالاتری نسبت به دانشجویان پسر کسب کردهاند. قبل از ارائۀ آمارههای استنباطی، مشخصات توصیفی هیجانخواهی به تفکیک دانشجویان پسر و دختر در جدول 4 گزارش شده است.
جدول 4: شاخصهای توصیفی بر حسب زیر مقیاسهای هیجانخواهی در دانشجویان دختر و پسر
متغیر |
گروه |
میانگین |
انحراف معیار |
هیجانطلبی و ماجراجویی |
دختر |
14/6 |
59/2 |
پسر |
23/7 |
23/2 |
|
تجربهجویی |
دختر |
02/3 |
09/2 |
پسر |
59/3 |
07/2 |
|
نا بازداری |
دختر |
15/3 |
18/2 |
پسر |
97/3 |
73/2 |
|
حساسیت به ملالت |
دختر |
07/3 |
64/1 |
پسر |
65/3 |
45/1 |
همانطور که جدول 4 نشان میدهد، میانگین تمام زیر مقیاسهای هیجانخواهی در گروه دانشجویان پسر بیش از دانشجویان دختر است. همچنین بالاترین میانگین (23/7) مربوط به زیرمقیاس هیجانطلبی و ماجراجویی در گروه دانشجویان پسر و کمترین میانگین (02/3) مربوط به زیرمقیاس تجربهجویی در دانشجویان دختر است. بهمنظور مقایسۀ زیر مقیاسهای هیجانخواهی، براساس دو گروه دختر و پسر، تحلیل واریانس چند متغیری استفاده شد. لازم به ذکر است که قبل از اجرای آزمون، همگنی واریانسها با استفاده از آزمون لوین بررسی شد و با توجه به برقرار بودن مفروضهها آزمونها اجرا شدند.
جدول 5: آزمونهای چند متغیری برای اثر وابستگی به اینترنت بر زیرمقیاسهای هیجانخواهی
متغیر |
آزمون |
ارزش |
F |
سطح معناداری |
جنس |
اثر پیلایی |
07/0 |
34/3 |
012/0 |
لامبدای ویلکز |
93/0 |
34/3 |
012/0 |
|
اثر هاتلینگ |
08/0 |
34/3 |
012/0 |
|
بزرگترین ریشه روی |
08/0 |
34/3 |
012/0 |
چنانکه در جدول 5 مشاهده میشود، آزمونهای معناداری تحلیل واریانس چند متغیری دربارۀ زیر مقیاسهای هیجانخواهی در سطح (05/0P<) معنادار است. با توجه به معنادار بودن اثر جنس بر زیر مقیاسهای هیجانخواهی (لامبدای ویلکز = 93/0، 05/0>P ، 34/3 =F)، تفاوت معنادار بین دختر و پسر در متغیر هیجانخواهی وجود دارد. با توجه به معنادار بودن آزمونهای تحلیل واریانس چند متغیری، تجزیه و تحلیل واریانس تک متغیری برای هر یک از متغیرهای وابسته جداگانه محاسبه شد. خلاصۀ نتایج در جدول 6 ارائه شده است.
جدول 6: تحلیل واریانس تک متغیری برای هر یک از زیر مقیاسهای هیجانخواهی بهطور جداگانه
متغیر وابسته |
مجموع مجذورات نوع سوم SS |
درجۀ آزادی df |
میانگین مجذوراتMS |
F |
سطح معناداری |
هیجانطلبی و ماجراجویی |
24/48 |
1 |
24/48 |
97/7 |
005/0 |
تجربه جویی |
37/13 |
1 |
37/13 |
08/3 |
081/0 |
نابازداری |
46/27 |
1 |
46/27 |
76/4 |
030/0 |
حساسیت به ملالت |
58/13 |
1 |
58/13 |
52/5 |
020/0 |
چنانچه در جدول 6 مشاهده میشود، F محاسبه شده برای زیر مقیاس هیجانطلبی و ماجراجویی (97/7) در سطح (01/0P<) و زیر مقیاسهای نابازداری (76/4) و حساسیت به ملالت (52/5) در سطح (05/0P<) معنادار هستند. در نتیجه، بین زیر مقیاسهای هیجانطلبی و ماجراجویی، نابازداری و حساسیت به ملالت در دو گروه دختر و پسر تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین، با توجه به میانگینهای ارائه شده در جدول 4 میتوان نتیجه گرفت که دانشجویان پسر در زیر مقیاسهای هیجانطلبی و ماجراجویی (23/7)، نابازداری (97/3) و حساسیت به ملالت (65/3) بهطور معناداری نمرات بالاتری را نسبت به دانشجویان دختر کسب کردهاند.
بحث و نتیجهگیری
تفاوتهای جنسیّتی، ویژگیهای شخصیت و هیجانخواهی افراد را تحت تأثیر قرار میدهد. از سوی دیگر، تفاوتهای جنسیّتی به نوبۀ خود تحت تأثیر بافت فرهنگی خاصی است که افراد در آن پرورش مییابند. از اینرو، پژوهش حاضر با هدف بررسی تفاوتهای جنسیّتی در پنج عامل بزرگ شخصیت و هیجانخواهی در بافت فرهنگی ایران بر روی دانشجویان دانشگاه تهران انجام شد.
نتایج پژوهش نشاندهندۀ اثر معنادار جنسیّت بر پنج عامل بزرگ شخصیت بود که با تفسیر فینگولد (1994) از نقش تفاوتهای جنسیّتی در شخصیت، یعنی تأثیر عوامل زیستی، اجتماعی- فرهنگی و اجتماعی-زیستی، همخوان است. تفاوتهای هورمونی و فیزیولوژیکی میان زنان و مردان، بافت اجتماعی، انتظارات و هنجارها از هر دو جنس در اجتماع، تأثیر رسانهها در اجتماعی شدن، ویژگیهای فرهنگی، مذهب غالب در جامعه و نقشهای مورد قبول جنسیّتی در هر جامعه میتواند به ایجاد تفاوتهای جنسیّتی در شخصیت منجر شود. از منظر اجتماعی، تأثیرات فرهنگی متنوع، نقشهای مختلفی برای افراد در نظر میگیرند و بدین ترتیب، زنان و مردان به گونههای متفاوت از هم جامعهپذیر میشوند (وود و ایگلی، 2002 و ایگلی و وود، 2005).
بهنظر می رسد با پذیرفتن این مفروضه که همۀ انسانها گونههایی با ریشههای ژنتیکی همسان هستند، بسیاری از روانشناسان شخصیت، بر شباهتهای فرهنگی و جنسیّتی، بیش از تفاوتهای آن تأکید میکنند. برای مثال، گلدبرگ (1981، نقل از تریاندیس و سو[51]، 2002) معتقد است که پنج عامل شخصیت جنبه جهان شمول دارند، چرا که هر یک از این صفات در همه فرهنگها سبب بقای نوع بشر میشوند. با این حال، دراد[52] و همکاران (1998، نقل از تریاندیس و سو، 2002) مطالعهای را دربارۀ تفاوتهای بین فرهنگی در پنج عامل شخصیت پیشنهاد کردند. بر این اساس، کاستا و مک کری (1992) پیشنهاد کردند که صفات اصلی شخصیتی بین فرهنگی هستند. به عبارت دیگر، بهنظر میرسد در تفسیر نتایج مطالعاتی با محوریت خصوصیات شخصیتی، توجه همزمان به مدلهای زیستی و اجتماعی میتواند به تبیین بهتر نتایج کمک کند.
نتایج این پژوهش نشان داد که دختران بهطور معناداری از گشودگی به تجربیات بالاتری نسبت به پسران بهرهمند هستند که با نتایج پژوهش گودوین و گوتلیب (2004) و شکری و همکاران (1386) همخوان است. بنا به دیدگاه فینگولد (1994) تفاوتهای جنسیّتی در گشودگی به تجربیات، ناهمخوان یا قابل چشمپوشی است. در توضیح این پدیده نتایج کاستا و همکاران (2001) نشان داد که نمرۀ پسران در برخی از زیر مقیاسهای گشودگی مثل گشودگی به ایدهها بالاتر است، در حالیکه، نمرۀ دختران در برخی دیگر از زیر مقیاسهای گشودگی مثل گشودگی به زیباییشناسی و گشودگی به احساسات بالاتر است. بنابراین، مقایسه گشودگی کلی بدون در نظر گرفتن زیر مقیاسهای آن مناسب بهنظر نمیرسد. دلیل وجود تناقض در نتایج این پژوهش با برخی پژوهشها میتواند به دلیل در نظر نگرفتن زیرمقیاسها باشد.
یافتهها همچنین نشان داد که توافقپذیری در دختران بهطور معناداری بیش از پسران است که با نتایج بسیاری از پژوهشها (شوکین و همکاران، 1995؛ گلدبرگ و همکاران، 1998؛ بوداو، 1999؛ کاستا و همکاران، 2001؛ گودوین و گوتلیب، 2004؛ مک کری و همکاران، 2005؛ چپمن و همکاران، 2007؛ اسمیت و همکاران، 2008؛ شکری و همکاران، 1386) همخوان است. این یافته میتواند از طریق نظریههای تکاملی و نقش اجتماعی تفسیر شود. در تبیین تکاملی توافقپذیری بالاتر زنان به مزیتهای انطباقی برای تولید مثل و نگهداری فرزندان نسبت داده میشود که دربرگیرندۀ ویژگیهایی چون مهربانی، دلسوزی، همکاری، اعتماد، همحسی، سازگاری در زنان است (باس، 1995). در تبیین از طریق نظریه نقش اجتماعی رفتارهای پرورش و توافقپذیری بالاتر زنان به فرایند اجتماعی شدن با نقش جنسیّتی زنانه نسبت داده میشود که به جامعهپذیری متفاوت زنان براساس نقش های مورد انتظار جامعه منجر میشود (ایگلی، 1987).
نتایج این پژوهش نشاندهندۀ اثر معنادار جنسیّت بر هیجانخواهی بود که از طریق دیدگاههای تکاملی و فرهنگی تبیینپذیر است. دیدگاههای تکاملی، تفاوت زنان و مردان در هیجانخواهی را به دلیل تفاوت در فرایند انتخاب بر روی اجداد بشر در نظر میگیرد (مکدونالد[53]، 2008). مردانی در دستیابی به منابع و همسر گزینی موفقتر هستند که قدرت بیشتری برای رقابت دارند و بیشتر ریسک میکنند، درحالیکه زنانی که ریسک کمتری میکنند میتوانند از نسل بعد خود بهتر مراقبت کنند (آرچر[54]، 2009). از سوی دیگر، بهنظر میرسد که عوامل فرهنگی در بروز این صفات تأثیرگذار باشند. براساس نقشها و کلیشههای جنسی در فرهنگهای مختلف، مردان تمایل بیشتری به فعالیتهای پر خطر و جدید نشان میدهند و هیجانات خود را به شکل گستردهتری ابراز میکنند (بوداو، 1999). در بیشتر فرهنگها شرایط برای بروز هیجانات در مردان بیش از زنان است. نوع رابطۀ والدین و فرزندان در دو جنس غالباً متفاوت است. این تفاوت در نوع برخورد و انتظارات در محیطهای آموزشی و شغلی ادامه مییابد و شرایط را برای بالفعل شدن هیجانات در مردان آمادهتر میکند.
پسران بهطور معناداری در زیر مقیاس هیجانطلبی و ماجراجویی نمرات بالاتری نسبت به دختران کسب کردند. منظور از هیجانطلبی و ماجراجویی، تمایل به فعالیتها یا ورزشهایی است که در برگیرندۀ خطر یا ریسک جسمی باشند مثل کوهنوردی، پریدن با چتر، غواصی، سرعت در رانندگی و مواردی از این قبیل (زاکرمن، 1994). هیجانطلبی و ماجراجویی بالا در پسران با نتایج پژوهشهای زاکرمن و همکاران (1991)، زاکرمن (1994)، و بال و همکاران (1984) همخوان است. از آنجاییکه مردان نسبت به زنان از قدرت خطرپذیری بیشتری بهرهمند هستند (برونسن و هووارد[55]، 2009) در برخورد با موقعیتهای جدید و جستجوی هیجان بیشتر موقعیتهای غیر قابل پیشبینی را ترجیح داده و خطر میکنند. زاکرمن (1978) بیان میکند که ساختار بدنی، ترشح هورمونها و آنزیمهای مردانه، همچنین پذیرش نقشهای اجتماعی که بر استقلال و خودکفایی مردان تأکید دارد، آنها را در شرایطی قرار میدهد که تمایل بیشتری نسبت به انجامدادن رفتارهای پرخطر مانند چتربازی، رانندگی با سرعت و غیره داشته باشند. بال و همکاران (1984) نیز تأکید کردند که هیجانطلبی و ماجراجویی بیش از سایر زیر مقیاسهای هیجانخواهی، تفاوتهای جنسیّتی را نشان میدهند.
از دیگر یافتههای پژوهش این بود که پسران به طور معناداری از نابازداری بالاتری نسبت به دختران بهرهمند هستند. نابازداری شامل مواردی است که توضیح دهندۀ نیاز به رفتارهای بازداری نشده در قلمرو اجتماعی است (زاکرمن، 1994). نابازداری بالا در پسران با نتایج پژوهشهای زاکرمن و همکاران (1991)، اسکورث (1995)، جک و رونان (1998)، بوتکوویک و براتکو (2003) و هروماتکو و بوتکوویک (2009) همخوان است. تفاوت در هورمونهای جنسی، میتواند از عوامل مهم در هیجانخواهی بالاتر مردان باشد. میزان هورمونهای جنسی مردانه خصوصاً تستوسترون با علائم مردانگی، هیجانخواهی و نابازداری اجتماعی مرتبط است (زاکرمن، 1994؛ الوجا و گارسیا[56]، 2005). همچنین، بر اساس نتایج، پسران در این پژوهش بهطور معناداری نمرات بالاتری در حساسیت به ملالت نسبت به دختران کسب کردند. افرادی که حساسیت بالا به ملالت و یکنواختی دارند، از تجربیات تکراری از هر نوع، کارهای عادی یا حتی افراد قابل پیش بینی یا خسته کننده بیزارند و زمانی که امور تغییرناپذیر و خارج از کنترل میشود بیقرار میشوند (زاکرمن، 1994). حساسیت به ملالت بالا در پسران با یافتههای زاکرمن (1994) همخوان است.
در تبیین نابازداری و حساسیت به ملالت بالاتر پسران میتوان به فراتحلیل کروس و همکاران (2013) اشاره کرد. آنها با فراتحلیل 72 مقاله دربارۀ هیجانخواهی که بین سالهای 1978 تا 2012 به چاپ رسیده بودند به این نتیجه رسیدند که تفاوتهای جنسیّتی در طی این سال ها در این دو زیر مقیاس ثابت مانده و در مردان بیش از زنان است. این ثبات با این فرض همخوان است که مردان تمایل شدیدتری به درگیر شدن در تعاملهای اجتماعی بازداری نشده و اجتناب از فعالیتهای تکراری نسبت به زنان دارند و این تفاوتها بهتنهایی استنادپذیر به نقشهای جنسیّتی نیستند. همچنین از دیدگاه اجتماعی اگر هنجارهای اجتماعی منتقل شده و کلیشههای ایجاد کننده هیجانخواهی ثابت مانده باشند، تغییری در نتیجۀ پژوهشها در طی زمان نخواهیم داشت.
پژوهش حاضر مانند دیگر پژهشها با برخی محدودیتها مواجه بود که به برخی از آنها اشاره می شود. این پژوهش دربارۀ دانشجویان دانشگاه تهران انجام شده است، به همین دلیل تعمیم نتایج باید با احتیاط انجام شود. همچنین، پیشنهاد میشود تا ابزارهایی برای ارزیابی هیجانخواهی، متناسب با ویژگیهای فرهنگی ایرانی تهیه و هنجاریابی شود. استفاده از روشهای خودگزارشدهی مانند پرسشنامهها بهعنوان روشهای متداول در اندازهگیری تفاوتهای فردی، اطلاعاتی کاملاً منطبق با واقعیت ارائه نمیدهد. بنابراین، توصیه میشود در پژوهشهای آتی از روشهای ترکیبی استفاده شود. با توجه به وجود تناقض تفاوتهای جنسیّتی در عوامل برونگردی، گشودگی و وجدانی بودن در نتایج پژوهشهایی که از فرم کوتاه شده پرسشنامه شخصیت (60 گویهای) استفاده کردند، پیشنهاد میشود تا از فرم بلند این پرسشنامه (240 گویهای) در پژوهشهای آتی استفاده شود تا با در نظر گرفتن زیرمقیاسهای هر عامل، نتایج به صورت روشنتری ارائه شود. همچنین، به نظر میرسد امکان تغییر تفاوتهای جنسیّتی در زمینۀ شخصیت، هیجانخواهی، رفتار و ترجیحات افراد تحت تأثیر تغییرات در نقشها و کلیشههای جنسی در طول زمان و در سنین بالاتر (سینوت و شیفرن[57]، 2001؛ وود و ایگلی، 2012) وجود داشته باشد، بنابراین، پیشنهاد میشود تا در پژوهشهای بعدی از روش فراتحلیل برای بررسی تغییرات در طی زمان و پژوهشهای طولی برای بررسی تغییرات افراد در سنین بالاتر استفاده شود.
[1]. Gender Differences
[2]. Personality
[3]. Cox
[4]. Zuckerman
[5]. Feingold
[6]. Weisberg, DeYoung & Hirsh
[7]. Shuqin, Wang & Rocklin
[8]. Costa,Terracciano & McCrae
[9]. Extraversion
[10]. Neuroticism
[11]. Agreeableness
[12]. Gender Stereotypes
[13]. Openness
[14]. Goldberg, Sweeney, Merenda & Hughes
[15]. Budaev
[16]. Goodwin & Gotlib
[17]. Chapman, Duberstein, Sörensen & Lyness
[18]. Schmitt, Realo, Voracek & Allik
[19]. Conscientiousness
[20]. Sensation Seeking
[21]. Ball, Farnill & Wangeman
[22]. Butkovic & Bratko
[23]. Cross, Cyrenne & Brown
[24]. Wagner
[25]. Pyszczynski
[26]. Kuhlman, Thornquist & Kiers
[27]. Rosenblitt, Soler, Johnson & Quadagno
[28]. Roth, Schumacher & Brahler
[29]. Mishra & Lalumiere
[30]. Zuckerman Sensation Seeking Scale (SSS)
[31]. Arnett Inventory of Sensation Seeking (AISS)
[32]. Thrill and Adventure Seeking
[33]. Disinhibition
[34]. Schroth
[35]. Jack & Ronan
[36]. Hromatko
[37]. Boredom Susceptibility
[38]. Experience Seeking
[39]. Slutske
[40]. Biological Models
[41]. Socio-Cultural Model
[42]. Social Role Model
[43]. Eagly
[44]. Wood
[45]. Biosocial Model
[46]. Maccoby
[47]. Schultz & Schultz
[48]. NEO- Five Factor Inventory
[49]. Reliability
[50]. Validity
[51]. Triandis & Shu
[52]. DeRaad
[53]. Macdonald
[54]. Archer
[55]. Bronson & Howard
[56]. Aluja & Garcia
[57]. Sinnot & Shifren