نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار دانشکده کشاورزی دانشگاه بوعلی سیناهمدان
2 دانشگاه بوعلی همدان
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Family is the smallest institution and social group in the human communities which forms the foundation of society. Family is founded on marriage (marital relationship) between a man and a woman which brings certain rights and responsibilities for couples. Regarding women’s rights after marriage two kinds of rights are emphasized: financial and non-financial rights. Mahr and Nafaqa are specific financial rights that marriage provides for women. This study investigated the impacts of different variables such as Gender, Age, Education level, Social and Economic class, Social trust, Common sense, Adherence to Religious beliefs, Peer and Friend, as well as Mass Media on people’s Attitude toward the Functions and Amount of Mahr. The sample population consisted of 261 male and female students studying at Alameh University (faculty of social studies). Data was collected through questionnaire. Survey and Documentary Research were used.The results of the study indicated that Social trust, common sense, Education, Adherence to religious beliefs, social and economic class of the Family, Mass media, Gender, Peers and age had 65 percent determine people’s attitude toward functions of Mahr. These variables had 63 percent impact on people’s attitude toward amount of Mahr. Out of these variables Common sense had the greatest contribution.
کلیدواژهها [English]
مقدمه و بیان مسئله
امروزه در نظریههای جدید توسعۀ روستایی از کارآفرینی روستایی بهعنوان راهکاری مناسب برای توانمندسازی و ظرفیتسازی در مناطق روستایی در جهت تغییر الگوی زندگی کنونی، کاهش شکاف شهر و روستا، ایجاد برابری اقتصادی، اجتماعی، محیطی و نهادی یاد میشود. در عین حال کارآفرینی ابزاری مهم برای رسیدن به توسعۀ پایدار به شمار میرود (فرجی سبکبار و همکاران، 1390) و در متون توسعه، از کارآفرینی به عنوان بازسازماندهی و بازآرایش ساختار اقتصاد روستا نام برده میشود (افتخاری و سجاسی، 1389؛ به نقل از حیدری ساربان، 1391). کارآفرینان روستایی به دنبال شناسایی فرصتهای جدید، نوآوری و خلّاقیّت در فعالیتهای کشاورزی و غیر کشاورزی، کاربری اراضی و استفادة بهینه، متنوع و نوآورانه از منابع روستایی در جهت کسب سود بیشتر هستند (رضوانی و نجارزاده،1387).
امروزه حضور زنان در بازار کار و مشارکت آنها در فعالیتهای اقتصادی- اجتماعی، به یکی از شناسههای مهم توسعۀ انسانی تبدیل شدهاست؛ زیرا فعالیتهای اقتصادی زنان، پیوندی مستقیم با فقر و رفاه اجتماعی دارد (اخوان صراف و آراسته، 1386؛ به نقل از فیض، 1388). در برنامههای توسعه تلاش میشود تا افزون بر اینکه مشارکت زنان در بازار کار افزایش یابد، شرایط لازم برای توسعه و کارآفرینی زنان نیز فراهم شود تا زنان با پدید آوردن کسبوکار و فرصتهای شغلی برای خود و دیگران، بتوانند مشکل کنونی جامعه را پایان بخشند (کولینگ و تیلور، 2001؛ به نقل از فیض، 1388). از طرفی، در تئوریهای توسعۀ پایدار روستایی نیز، بر افزایش مشارکت و ایجاد فرصتهای برابر به خصوص برای زنان روستایی، بسیار تأکید شده است (کرمی،1390). نقش زنان روستایی در تحقق اهداف توسعۀ روستایی، نقشی انکارناپذیر است (بهویمایل و سامپا[1]، 2005). زنان به عنوان یکی از عوامل غیرمشهود و نامرئی در اقتصاد کشاورزی، سهم عظیمی از کل نیروی انسانی مورد نیاز بخش کشاورزی در سطح جهان را تشکیل میدهند(خباززاده، 1390). آنها نیرویی برای ایجاد تحول و منبعی بالقوه برای پیشبرد اقتصاد روستایی و افزایش هر چه بیشتر نرخ رشد تولید مواد غذایی هستند (صفری شالی، 1387). به منظور استفادۀ بهینه از تواناییهای زنان و دستیابی به توسعه، کارگزاران و اقتصاددانان به دنبال ارائه الگویی هستند که نقش زنان را در توسعۀ همه جانبه به ویژه اقتصاد، تقویت کند (آراستی، 1384). شواهد موجود نشان میدهد زنان در زمان کوتاهی توانستهاند با ورود به عرصه کسب و کار، تحولات عظیمی در توسعۀ اقتصادی کشورها ایجاد کنند. چنانچه آمارها نشان میدهد فعالیتهای اقتصادی زنان، 25 تا 35% کل فعالیتهای اقتصادی جهان را تشکیل میدهد (کانتور[2]، 2002).
کارآفرینی و اشتغال زنان روستایی ضمن افزایش درآمد خانواده، به واسطۀ کاهش تفاوت و شکاف موجود بین خانوارهای شهری و روستایی، صرفهجویی در هزینههای تولید محصولات زراعی و دامی، بهبود وضعیت سواد و بهداشت خانواده، تأمین هزینههای خانوار به عنوان سرپرست و نیز کاهش مهاجرت به شهرها میتواند زندگی روستایی و در نهایت کل جامعه را تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین، شناسایی استعدادهای کارآفرینی روستاییان، به ویژه زنان روستایی و تلاش برای توسعه و تقویت کارآفرینی در فرایند توسعۀ روستایی از طریق فراهم کردن زمینههای اولیه آن، اهمیت ویژهای دارد (میرترابی و حجازی، 1390).
زنان 1/49% از جمعیت کشور را تشکیل میدهند[3]،در حالیکه نرخ مشارکت اقتصادی آنها مطابق آخرین آمارهای موجود 4/13% [4]است که با متوسط نرخ فعالیت اقتصادی زنان در جهان، فاصلۀ بسیار زیادی دارد. تغییرات محسوسی در سهم زنان صاحب کسبوکار طی سالهای اخیر مشاهده میشود و این سهم در طی یک دورۀ 5 ساله از 75تا80، از 1/22% به 2/27% رسیده است که نشاندهندۀ موج حرکت زنان ایرانی در راهاندازی کسب وکار است. با توجه به پایین بودن میزان مشارکت اقتصادی زنان روستایی و ضرورت خوداشتغالی آنها در جهت توسعۀ روستایی و رشد و توسعۀ اقتصادی کشور و نیز، باتوجه به سهم انکارناپذیر زنان روستایی و فعالیتهای کارآفرینانه آنها در تولید ملّی و توسعۀ اقتصادی، برنامهریزی برای خوداشتغالی و کارآفرینی زنان از مسائل مورد توجه دولتمردان و مسئولان کشور است و لذا ضروری است که شرایط مناسب برای اینگونه فعالیتهای زنان روستایی در ایران فراهم شود تا از این طریق، ضمن شکوفایی قابلیتها و تواناییهای آنها، با ورود این قشر به عرصۀ کسب و کار، تحولات عظیمی در توسعۀ اقتصادی کشورها ایجاد شود. بر همین اساس و بهمنظور شناخت و درکی جامع نسبت به زمینهها و عوامل ایجاد و توسعۀ فعالیتهای کارآفرینانۀ زنان در نواحی روستایی، در پژوهش حاضر به طور دقیق مهمترین عوامل تأثیرگذار بر موفقیت زنان روستایی در کارآفرینی بررسی و تحلیل شد. بهعبارتی پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که چه عواملی بر کارآفرینی زنان روستایی مؤثر بوده و میزان و نحوۀ تأثیرگذاری هر یک از این عوامل چگونه است؟در این راستا تأثیر عوامل مهمی نظیر ویژگیهای فردی و خانوادگی، شرایط اجتماعی- فرهنگی و شرایط اقتصادی بر کارآفرینی زنان روستایی بررسی شد.
یکی از شاخصهای نوسازی اقتصادی ملّی و توسعۀ اجتماعی، مشارکت زنان و نحوۀ ایفای نقش آنها در ساختارهای اقتصادی است. زنان بهویژه در مناطق روستایی نقش عمدهای در تولید محصولات گوناگون زراعی و دامی بر عهده دارند. میزان مشارکت زنان روستایی در بخش کشاورزی کشورهای توسعهیافته، به دلیل مکانیزاسیون، کاهش یافته است، اما سهم آنها در افزایش درآمد کشورهای خود ملاحظهپذیر است. در کشورهای درحال توسعه این میزان افزایش داشته است (معروفی،1383). به باور کارشناسان، زنان به لحاظ تواناییهای خود میتوانند بر جریانات توسعه در جوامع، اثرگذار بوده و امروزه میزان و نقش مشارکتهای زنان از نشانههای اصلی موفقیت یا شکست سیاست های توسعهای به شمار میرود (عباسی، 1388).
با توجه به اینکه تداوم حیات اقتصادی و اجتماعی روستاها، در گرو کشف و احیاء منابع و سرمایههای مادی و معنوی آنها است (پترین، 1381)، شناسایی استعدادهای کارآفرینی روستاییان، به ویژه زنان روستایی و تلاش برای توسعه و تقویت کارآفرینی در فرایند توسعۀ روستایی از طریق فراهم کردن زمینههای اولیۀ آن، اهمیت ویژهای دارد (میرترابی و حجازی، 1390). براین اساس،یکی از راهبردهای بلند مدت توسعۀ کارآفرینی روستایی، توجه به زنان روستایی و فراهم کردن زمینههایی برای توانمندسازی آنها است (بهرامی، 1383). در راستای توانمندسازی، ظرفیتسازی و افزایش زمینۀ فعالیتهای کارآفرینانه زنان در روستاها، ضرورت دارد عوامل و زمینههای تأثیرگذار بر کارآفرینی زنان روستایی در جهت بهبود وضعیت آنها، بررسی شود تا از این طریق، اقدامات لازم انجام شود.
برای توسعۀ فعالیتهای کارآفرینانه، علاوهبر مساعد بودن عوامل محیطی و ساختاری، تقویت ویژگیهای روانشناختی افراد برای گرایش به کارآفرینی نیز ضروری است. کوراتکو و هاجتس (2001) اظهار میدارند که کارآفرینی تابعی از کارآفرین است. لذا، بررسی خصوصیات کارآفرینان به بالا رفتن درک کارآفرینی کمک خواهد کرد. مولن هویز[5](1996) نیز در مطالعۀ خود به این نتیجه دست یافت که برای برقراری پیوند منطقی بین کشاورزی و توسعۀ اقتصادی ملّی به کمک افرادی نیاز است که با ویژگیهای خاص خود، بین این دو رابطه برقرار کنند. او از این افراد به عنوان کارآفرین کشاورزی یاد میکند. بنابراین، بر مبنای نتایج این مطالعه میتوان به اهمیت ویژگیها و گرایشهای فردی و ویژگیهای شخصیتی در توسعۀ کارآفرینی در مناطق روستایی پی برد. در زمینۀ خصلتها و ویژگیهای تأثیرگذار بر کارآفرینی، مطالعات متعددی انجام شده است و بررسی ویژگیهای افراد کارآفرین نشان میدهد این افراد خصلتهایی دارند که شناسایی این خصلتها فراهمکنندۀ زمینۀ لازم در تقویت و توسعۀ کارآفرینی میان سایر افراد جامعه خواهد بود. برخی از این خصلتها عبارت هستند از: تحمل ریسک(بدری و همکاران، 1385؛ شاهرکنی، 1384)، فرصتگرا بودن، از خودگذشتگی، میل به پیشرفت و توفیقطلبی (شریفزاده و زمانی، 1385)، هدفگرا بودن (شاهرکنی، 1384)، خوشبینی، آیندهنگر بودن(مفاخری، 1386)، رقابتمندی، قدرت تحمل(شریفزاده و زمانی، 1385)، کنترل محیط بیرون، انگیزش، مصمم بودن، اعتماد به نفس، نتیجهگرا بودن، خلّاقیّت و نوآوری، قدرتطلبی، استقلالطلبی(مفاخری، 1386).
زنان در مقایسه با مردان، بعد از ازدواج، تمایل به فعالیتهای کارآفرینانه دارند. دلایل متعدد در این زمینه وجود دارد که مهمترین آنها شرایط شخصی و خانوادگی آنهاست (کاوالاینن و آرنیوس[6]، 2006).گلرد(1388) در پژوهشی، نیازهای اقتصادی خانواده را مهمترین عامل در ورود زنان به کارآفرینی میداند و بعد از آن، خانوادۀ کارآفرین،حمایت عاطفی خانواده، فوت همسر، متارکه، حمایت مالی و در نهایت حمایت شبکهای خانواده را به عنوان عوامل مهم و تأثیرگذار در توسعۀ کارآفرینی زنان بیان میکند.
پژوهشگران کارآفرینی معتقد هستند که کارآفرینی فرایندی پیچیده است و به میزان زیادی تحت تأثیر محیط و زمینه قرار دارد. در این راستا، محیط بر فرد اثر گذاشته و باعث بروز رفتار کارآفرینانه در افراد میشود (ویکلاند و شفرد، 2005).محیط کارآفرینی ترکیبی از عواملی است که در توسعۀ کارآفرینی نقش دارند. عوامل کلان اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی که در تمایل و توانایی افراد در انتخاب فعالیتهای کارآفرینی مؤثر هستند. همچنین دسترسی به تسهیلات و خدمات حمایتی که فرایند راهاندازی را تسهیل میکنند (نیاوالی و فوگل، 1994 به نقل از آراستی، 1385). پژوهشهای کارآفرینی نشان داده است که عوامل و شرایط محیطی مثل عوامل فرهنگی- اجتماعی، قانونی، سیاسی و فناوری تأثیر مثبت یا منفی بر توسعۀ کارآفرینی دارند (دیکینز و فریل، 2003؛ هیسریچ و درنوسک[7]، 2002). بنا به اعتقاد کالورید و آبلج[8]، درک یک محیط حمایتی و پر منبع در تصمیم کارآفرینان برای پیگیری فرصتها، بسیار حیاتی است (لین و همکاران،2006).
یکی از این ابعاد بسیار مهم محیط، بعد فرهنگی و ارزشی است. ابعاد فرهنگی و ارزشی هم خود بر فعالیتهای کارآفرینانه تأثیر مستقیم میگذارند و هم اینکه به واسطۀ دیگر عوامل، تأثیری غیر مستقیم دارند. فرهنگ در بحث کارآفرینی مقولۀ مهمی است، زیرا نگرش افراد را نسبت به کارآفرینی مشخص میکند. بر طبق نظر جونیت و وارنر[9] اگر فرهنگی، ارزشهای طرفدار کارآفرینانه داشته باشد، مرکز رشدی برای کارآفرینی خواهد بود. معکوس آن نیز درست است (موریسون،2000). «ژوزف مک گوایر»[10] نقش کارآفرینی در جوامع مختلف را با توجه به تنوع فرهنگی متفاوت میداند و به نظر او منابع طبیعی و سرمایۀ نقدی، ممکن است یکسان باشد، اما آنچه باید در درک تفاوت رفتار، مورد توجه قرارداد، عواملی همچون عقاید اجتماعی، هنجارها، پاداش رفتارها، آرمانهای فردی و ملّی و مکاتب دینی است. بنابراین، اگرچه کارآفرینان، ارزشها و باورهایی متمایز از افراد جامعه دارند، ولی فرهنگ کارآفرینی متأثر از فرهنگ حاکم بر جامعه است (سلجوقی، 1388).صرفنظر از کلیه عوامل مؤثر بر کارآفرینی، هر فرد کارآفرین در یک زمینه اجتماعی مشغول فعالیت است و فعالیت کارآفرینانه خویش را در قالب اجتماع ایفا میکند، لذا عوامل اجتماعی از مهمترین عوامل مؤثر بر هر فعالیت کارآفرینانۀ فردی و گروهی است. همچنین هنجارها و ارزشهای زندگی اجتماعی بخشی از ساختار آگاهیهای افراد را تشکیل میدهد،چنانچه در جوامعی که شروع کارهای جدید و نوآورانه مرسوم نبوده ست، افراد کارآفرینی کمتری در مقایسه با جوامعی داشتهاند که افراد درآمد خود را از فعالیتهای خوداشتغالی بهدست میآورند (رونینگ و جانگرن[11]، 2007). از طرفی، قرار نگرفتن فرد در جایگاه اجتماعی مورد انتظارش سبب میشود تا فرد به سوی فعالیتهای کارآفرینانه برانگیخته شود. مطالعات نشان میدهد که هیچ یک از متغیرهای قدرت، جایگاه، رتبه و سمت، به تنهایی برای ایجاد انگیزه در فرد برای کارآفرین شدن کافی نیست. اما هنگامی که بین جایگاه اجتماعی فرد و انتظارش فاصله باشد، به سوی رفتارهایی متفاوت برانگیخته میشود (قربانی، 1389).
در سالهای اخیر، یکی از محورهای عمده در پژوهشهای مرتبط با کارآفرینی، بررسی عوامل تأثیرگذار بر انجامدادن فعالیتهای کارآفرینانه از سوی زنان بوده و پژوهشگران بسیاری به مطالعه در این حوزه اقدام کردهاند. با مروری بر مباحث نظری و مطالعات تجربی در زمینۀ کارآفرینی زنان میتوان دریافت که حضور زنان در بازار کار برحسب شرایط محیطی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هر کشور متفاوت است و به عوامل گوناگون از جمله مشارکت زنان، اندازه و سیاستهای دولت، توزیع درآمد و هزینة خانوار، نرخ بیکاری، شرایط محیطی خانواده، میزان سواد و سایر عوامل فرهنگی و اجتماعی بستگی دارد. براین اساس، پژوهش حاضر در راستای بررسی تأثیر عوامل فردی، خانوادگی، اقتصادی و اجتماعی- فرهنگی بر کارآفرینی زنان روستایی انجام شد.
با افزایش چشمگیر نقش زنان در فعالیتهای اقتصادی و ظهور زنان کارآفرین، پژوهشهای زیادی با تمرکز بر کارآفرینی زنان در مناطق شهری و روستایی انجام شده است. بر اساس مبانی نظری و مطالعات انجام شده در این حوزه، عوامل متعددی بر کارآفرینی زنان روستایی تأثیرگذار هستند که طبیعتاً مطالعۀ همۀ آنها در یک پژوهش میسر نیست؛ از اینرو در این پژوهش، تأثیر عوامل فردی و خانوادگی، اجتماعی- فرهنگی و اقتصادی بررسی شد که در این بخش برخی از مهمترین نتایج پژوهشهای انجام شده دربارۀ این عوامل به تفکیک مرور میشود:
الف) عوامل فردی
بر مبنای نتایج پژوهشهای انجام شده، میتوان ویژگیهای فردی را از مؤثرترین عوامل در فرایند راهاندازی و توسعۀ کسب و کارهای کارآفرینانه دانست. در این زمینه میتوان به پژوهش ادلاجا و همکاران (2007) اشاره کرد که در آن به تأثیر مثبت برخی ویژگیهای شخصیتی نظیر مخاطرهپذیری، نیاز به توفیق، وجود مرکز کنترل و... بر تسهیل و تسریع فرایند توسعۀ کارآفرینی کشاورزی تأکید شده است. بر اساس بررسی کیگوندو (2002)، ویژگیهای شخصیتی فرد کارآفرین را میتوان به چهار گروه عمده شامل ویژگیهای جمعیتشناختی، ویژگیهای روانشناختی، ویژگیهای رفتار حرفهای و شایستگیهای اساسی تقسیم کرد.
مسعودنیا (1381) در ارزیابی رویکردهای شخصیتی و تأثیر آن بر کارآفرینی، مجموعهای از متغیرهای روانشناختی مانند خودکار بودن، احساس مثبت نسبت به دیگران، رهبری، مسئولیتپذیری، پشتکار، انرژی، ریسکپذیری، استقلال، منبع کنترل، عزّت نفس و انگیزۀ پیشرفت را به عنوان عوامل ممیزۀ کارآفرینان از غیرکارآفرینان معرفی کرده است. مرادنژادی(1385) نیز در مطالعۀخود دریافت که ویژگیهای روانشناختی کارآفرینان، دسترسی آنها به منابع، میزان مهارتهای بازاریابی و نیز علاقۀ آنها به کشاورزی تأثیر مثبتی بر توسعۀ کارآفرینی در واحدهای تولیدی کشاورزی دارد. در پژوهش دیگری، گلرد (1384) ویژگیهای فردی را یکی از چهار دسته عوامل مهم و مؤثر در توسعۀ کارآفرینی زنان، در کنار عواملی نظیر عوامل سازمانی، شبکهای و محیطی معرفی کرد. همچنین به عقیدۀ ایشان، انگیزهها و اهداف زنان کارآفرین، یکی از عوامل مهم و مؤثر در روند توسعۀ کارآفرینی توسط آنها است.
ب) عوامل خانوادگی
شرایط و ویژگیهای نظام خانواده و نحوۀ تأثیرگذاری آن بر تمایلات و رفتارهای کارآفرینانه، از دیگر عواملی است که مورد توجه محققان زیادی قرار گرفته است. این موضوع بهویژه برای کارآفرینی زنان با توجه به تأثیرپذیری بیشتر کسب و کارهای آنها از شرایط و ویژگیهای خانوادگی، از اهمیت بیشتری بهرهمند است. بر اساس نظریۀ ویلیام بایگرو (1994) تصمیمگیری یا فقدان تصمیمگیری برای ورود به کسب و کار و تعقیب ایدۀ کارآفرینی به عواملی نظیر شرایط کودکی، وضعیت نظام خانواده، دوستان، الگوی نقش و وضعیت اقتصادی تجارب قبلی بستگی دارد (احمدپورداریانی،1383). ارهان و اسکات(2001) نیز در نظریۀ خود عوامل انگیزشی محیطی مؤثر در کارآفرینی زنان را به دو دسته عوامل کششی و رانشی تقسیم میکنند که بر این اساس، عوامل رانشی به نیازهایی مانند کافی نبودن درآمد خانواده، بیکاری، فقدان رضایت شغلی و انتخاب مشاغل قابل انعطاف به علت تعهدات خانوادگی اشاره داشته و این عوامل سبب ورود زنان به کسب و کار میشود.
بر مبنای برخی پژوهشها، وضعیت مالی خانواده بر کیفیّت اشتغال زنان در بازار کار مؤثر است (ناکوی و شهناز، 2002). دربارۀ تأثیر شرایط خانواده بر کارآفرینی زنان، گلرد (1388) شرایط و نیازهای اقتصادی خانواده را مهمترین عامل در ورود زنان به کارآفرینی دانسته و سپس به شرایط خانوادۀ کارآفرین، حمایت مالی و عاطفی خانواده، و در نهایت حمایت شبکهای خانواده به عنوان سایر عوامل مهم و تأثیرگذار در توسعۀ کارآفرینی زنان اشاره میکند. موریس و لویس (1995) نیز معتقد هستند که پیشینۀ خانواده، قرار گرفتن در معرض کسب و کار دیگران و تجربۀ قبلی در زمینۀ کارآفرینی میتواند در نگرش افراد نسبت به کارآفرینی، تأثیرگذار باشد.
ج) عوامل اقتصادی
با توجه به نقش عوامل و شرایط اقتصادی در روند راهاندازی و توسعۀ کسب و کارهای کارآفرینانه، عامل اقتصادی یکی از موضوعات مورد تأکید در پژوهشهای مرتبط با عوامل تأثیرگذار بر کارآفرینی است. این موضوع بهویژه در کارآفرینی روستایی به دلیل برخی محدودیتها در شرایط اقتصادی محیط روستا اهمیت بیشتری دارد. در این زمینه رکنالدینافتخاری و همکارانش (1388) در پژوهشی در محیطهای روستایی به این نتیجه رسیدند که توسعۀ کارآفرینی در مناطق روستایی نیازمند توجه مؤثر به عوامل اقتصادی است. آنها در پژوهش خود پی بردند که برای توسعۀ کارآفرینی کشاورزی در مناطق روستایی مهمترین عامل تأثیرگذار، عامل اقتصادی است و از بین متغیرهای اقتصادی نیز داشتن سرمایۀ مالی کافی در راهاندازی کسب و کار را میتوان مهمترین عامل دانست.
فلاح جلودار و همکارانش(1386) نیز در پژوهش خود در استانهای شمالی کشور دریافتند که حمایتهای مالی و اعتباری و سیاستهای دولت در ارائۀ تسهیلات بانکی، یکی از مهمترین عوامل در موفقیت زنان کارآفرین روستایی است. گلستانی و همکاران(1389) در پژوهش خود به این نتیجه دست یافتند که عوامل اقتصادی در کنار عوامل آموزشی و فرهنگی میتواند روند توسعۀ کارآفرینی زنان و دختران را تسریع کند. در این پژوهش اهتمام و توجه دولت به عوامل اقتصادی بهعنوان مهمترین گام در مسیر توسعۀ کارآفرینی زنان معرفی شده است. در کشور سنگاپور نیز تانگ و یو (1995) در مطالعهای دریافتند که رویهها و سیاستهای اقتصادی دولت و حمایتهای مالی از ایجاد کسب و کار، عامل مؤثری در توسعۀ کارآفرینی است. تیبجی و ویکری (1998) نیز در پژوهشی توسعۀ کارآفرینی را متأثر از رویهها و سیاست دولت و شرایط اجتماعی- اقتصادی دانستند. از طرفی پاگز و مارکلی(2004) وجود منابع سرمایهای متنوع، فرهنگ مشوق، شبکههای کارآفرینان و زیرساختهای حمایتی دولت را چهار عامل کلیدی مؤثر بر کارآفرینی گروهی دانستهاند.
د) عوامل اجتماعی- فرهنگی
در زمینۀ تأثیر شرایط فرهنگی اجتماعی بر روند توسعۀ کارآفرینی، میتوان به مطالعات کاوالکانتی و تاوارس[12] (2005) و وندریک[13] (2000) اشاره کرد که در آنها نقش عوامل فرهنگی- اجتماعی و آداب و سنن هر کشور در نرخ مشارکت زنان در بازار کار مورد تأکید قرار گرفته است. در همین زمینه جواهری و قضاتی (1383)، در مطالعۀ خود به این نتیجه رسیدند که نابرابریهای جنسیّتی موجود در جامعۀ ایران، بهعنوان یک موضوع اجتماعی و فرهنگی از قابلیت کارآفرینی زنان میکاهد. همچنین بر مبنای نتایج این تحقیق، برخی باورهای کلیشهای، ناهماهنگی انتظارات و نقشها و نیز برخی مناسبات فرهنگی اجتماعی حاکم بر فضای جامعه، محدودکنندۀ کارآفرینی زنان است. نتایج پژوهش آراستی (1385) در زمینۀ بررسی عوامل فرهنگی- اجتماعی مؤثر در راهاندازی فعالیتهای اقتصادی کارآفرینانه توسط زنان دانشگاهی ایران نشان داد که اکثر زنان کارآفرین ایرانی مورد حمایت اطرافیان خود قرار گرفته و این نگرش مثبت و موافق اطرافیان به زن کارآفرین، مهمترین عامل تقویتکننده در ایجاد کسب و کار توسط آنها بوده است.
بر اساس آنچه از مباحث نظری پژوهش و نتایج مطالعات انجام شده دربارۀ تأثیر عوامل فردی، خانوادگی، اجتماعی- فرهنگی و اقتصادی در روند توسعۀ کارآفرینی زنان روستایی ذکر شد، مدل مفهومی پژوهش به شکل زیر، در برگیرندۀ عوامل مذکور و مهمترین متغیرهای مربوط به هر یک از آنها، ارائه شد.
شکل 1: مدل مفهومی تحقیق
روش پژوهش
پژوهش حاضر از لحاظ هدف ،کاربردی و به لحاظ تجزیه و تحلیل دادهها، توصیفی- همبستگی بود. با توجه به تعاریف ارائه شده در اسناد و مطالعات موجود برای زن کارآفرین و بر اساس آمار مربوطه، جامعۀ آماری پژوهش، متشکل از زنانی است که کسب و کاری را به طور مستقل یا با شراکت، تأسیس و اداره کرده و حداقل سه سال از فعالیت آنها گذشته باشد. تعداد کارکنان آنها حداقل یک یا بیشتر و دارای فروش یا سود در محصولات خود باشند. بر اساس آمار و اطلاعات کسبشده از سازمانها و مراکز ذیربط، 135 نفر به عنوان زنان کارآفرین فعال در مناطق روستایی استان همدان شناسایی شد. در نهایت پس از مراجعات مستمر به افراد مورد نظر و حذف صاحبان کسب و کارهای غیر فعال، تعداد 117 نفر از زنان روستایی استان همدان در سال 1391، بهصورت تمام شماری بررسی شدند. پرسشنامه، ابزار اصلی برای جمعآوری اطلاعات در پژوهش حاضر بود که به منظور اطمینان از درک سؤالات آن از سوی افراد مورد مطالعه و بالا بردن دقت و صحت نتایج بهدست آمده، گردآوری دادهها به صورت مراجعۀ حضوری به تکتک نمونهها و مصاحبه با آنها برای تکمیل پرسشنامهها انجام شد. پرسشنامۀ مورد استفاده را نویسندگان تهیه و تنظیم کردند. برای معتبرسازی پرسشنامۀ پژوهش، از رویۀ استخراج اجزای متغیرهای مورد اندازهگیری از ادبیات و پیشینۀ موضوعی تحقیق و آنگاه بومیسازی آن با بهرهگیری از نظریات متخصصان و نیز نمونهای مقدماتی در قالب پیشآزمون استفاده شده است (ساروخانی، 1386؛ سرمد و همکاران، 1389؛ هالت و فرل، 1997). بدین منظور، پرسشنامۀ طراحی شده، ابتدا در اختیار متخصصان و اساتید صاحبنظر و همچنین کارشناسان جهاد کشاورزی قرارگرفت و پس از اخذ نظریات اصلاحی و تعدیل برخی موارد، مرحلۀ پیشآزمون پرسشنامه در یکی از شهرستانهای استان به عنوان نمونۀ مقدماتی انجام شد. بر اساس نتایج بهدست آمده از مرحلۀ پیشآزمون، نواقص احتمالی پرسشنامه در حین تکمیل آن توسط زنان روستایی کارآفرین شناسایی شد و طبق نظریات اصلاحی این گروه نیز از مرتبط بودن سؤالات با توجه به جامعۀ آماری مورد مطالعه اطمینان حاصل شد. یکی از روشهای موجود به منظور تعیین قابلیت اعتماد (پایایی) ابزار اندازهگیری، روش سنجش سازگاری درونی آن است (کونکا و همکاران، 2004). سازگاری درونی ابزار اندازهگیری میتواند با ضریب آلفای کرونباخ اندازهگیری شود (کلانتری، 1387؛ سرمد و همکاران، 1389) که پایایی پرسشنامه در این تحقیق با مقدار ضریب آلفای کرونباخ برای بخشهای مختلف پرسشنامه، شامل ویژگیهای شخصیتی 81/0، وضعیت خانوادگی 77/0، وضعیت اقتصادی 87/0، شرایط اجتماعی- فرهنگی 88/0 و سطح کارآفرینی زنان روستایی 80/0 تأیید شد. مهمترین متغیرهای مستقل مورد بررسی در پژوهش حاضر ویژگیهای شخصیتی، وضعیت خانوادگی، وضعیت اقتصادی و شرایط اجتماعی- فرهنگی زنان روستایی کارآفرین هستند که گویههای مورد استفاده برای بررسی این متغیرها بر اساس سوابق پژوهشی پژوهش تعیین شد. متغیر وابسته نیز، سطح کارآفرینی در کسب و کارهای زنان روستایی بود که بر مبنای پژوهشهای انجام شده در این زمینه (از جمله مطالعات لرنر و همکاران، 1997؛ مقیمی، 1383؛ گلرد، 1384، انصاری و سلمانی زاده، 1388؛ فرجی سبکبار و همکاران، 1390)، در قالب سه معیار ایجاد (ایجاد یک یا چند کسب و کار، خرید سهام)، رشد (فروش، سود، رشد در منابع انسانی) و نوآوری (در محصول و خدمات، روش، فرایند و فناوری تولید، بازار و روشهای بازاریابی، توزیع و فروش، جذب منابع مالی جهت سرمایهگذاری اولیه یا توسعۀ سرمایۀ موجود) و با توجه به سطح فعالیت و کسب و کار زنان روستایی استان بهوسیله 10 گویه، ارزیابی شد. به منظور تجزیه و تحلیل دادههای جمعآوری شده در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی از نرم افزار spss 16 استفاده شد. در بخش تحلیل دادهها متناسب با مقیاس متغیرها از ضریب همبستگی اسپیرمن استفاده شد. همچنین به منظور بررسی عوامل مؤثر بر سطح کارآفرینی زنان روستایی از تحلیل رگرسیون و برای تعیین سهم هر متغیر در تبیین متغیر وابسته و تعیین میزان اثرات مستقیم و غیر مستقیم یا بیاثری متغیرهای مورد مطالعه در این پژوهش، روش تحلیل مسیر به کار گرفته شد.
یافتههای پژوهش
با توجه به یافتههای پژوهش، سن زنان روستایی مورد بررسی بین 18 - 60 سال متغیر است که در این رابطه، بیشترین فراوانی مربوط به افراد 26 - 35 سال است. میزان تحصیلات 56% افراد مورد مطالعه، راهنمایی و پایینتر از راهنمایی است و 44% از افراد مورد مطالعه نیز تحصیلات دبیرستانی و بالاتر دارند. کسب و کار زنان روستایی مورد مطالعه در زمینههای کشاورزی، دامداری، صنایعدستی، صنایع تبدیلی و خدماتی است که حوزۀ دامداری (8/30% ) و کشاورزی (5/20% ) بیشتر از سایر حوزهها مورد استقبال زنان روستایی قرار گرفته است. سابقۀ فعالیت اکثریت زنان روستایی (76% ) کمتر از 6 سال است و حدود 20% از زنان مورد مطالعه نیز بیش از 7 سال سابقۀ فعالیت در کسب و کار فعلی خود را دارند. بر اساس یافتههای پژوهش، کسب و کار اکثریت زنان روستایی مورد مطالعه به صورت شخصی است.
اکثریت زنان روستایی مورد مطالعه، بدون الگوگیری از اشخاص موفق در حوزۀ کسب و کار فعلی، کار خود را شروع کردهاند.میزان رضایت اکثر افراد مورد مطالعه از وضعیت اقتصادی گذشتۀ خود (قبل از راهاندازی کسب و کار فعلی)، در حد متوسط بوده و 40% افراد نیز رضایت خود را از وضعیت اقتصادی گذشته خود در حد کم و خیلی کم بیان کردهاند. بر اساس یافتههای پژوهش، تنها حدود 44% از افراد مورد مطالعه، سابقۀ فعالیت در شغل دیگری را پیش از شروع کسب و کار فعلی خود داشتهاند. میزان رضایت زنان از شغل قبلی خود در افرادی که دارای چنین تجربهای پیش از شروع کسب و کار فعلی خود بودهاند، در حد متوسط بوده است.
یافتههای حاصل از پژوهش بیانکنندۀ این است که درآمد افراد مورد مطالعه به طور میانگین، 21% از درآمد خانواده را تشکیل میدهد. همچنین، دربارۀ اکثر افراد مورد مطالعه، درآمد حاصل از کسب و کار، در حد خیلی کم میتواند تأمینکنندۀ هزینههای خانواده باشد. طبق یافتههای پژوهش، حدود 44% از افراد مورد مطالعه، تاکنون برای کسب و کار فعلی خود، وام دریافت کردهاند. به طور میانگین، سهم وام در تأمین سرمایۀ مورد نیاز برای شروع کار در افراد مورد مطالعه، تنها 22% و سهم پسانداز شخصی،78% بوده است.
ویژگیهای شخصیتی زنان کارآفرین:
بر اساس یافتههای پژوهش، میانگین رتبهای ویژگیهای شخصیتی زنان مورد مطالعه بالاتر از مقدار متوسط است. براین اساس، ویژگیهای تعهد و مسئولیتپذیری، سخت کوشی، توفیقطلبی، اراده و پشتکار، تمایل به همکاری و کار گروهی، داشتن هدف مشخصی در زندگی، اعتماد به نفس و خودباوری، مهارت ارتباطی مناسب با دیگران و توانایی سازگاری با دیگران در سطح بالاتر و مطلوبتری نسبت به سایر ویژگیها در زنان روستایی مشاهده شدهاست. اطلاعات جدول 1 وضعیت ویژگیهای شخصیتی مورد نیاز برای کارآفرینی را در زنان مورد بررسی نشان میدهد.
جدول1: اولویتبندی ویژگیهای شخصیتی
ویژگیها |
میانگین رتبهای* |
انحراف معیار |
ضریب تغییرات |
اولویت |
تعهد و مسئولیتپذیری |
76/4 |
515/0 |
107/0 |
1 |
سخت کوشی |
74/4 |
494/0 |
104/0 |
2 |
کسب موفقیت در کار و زندگی (توفیق طلبی) |
69/4 |
463/0 |
098/0 |
3 |
اراده و پشتکار |
62/4 |
597/0 |
129/0 |
4 |
تمایل به همکاری و کار گروهی |
09/4 |
909/0 |
222/0 |
5 |
داشتن هدف مشخصی در زندگی |
05/4 |
673/0 |
165/0 |
6 |
اعتماد به نفس و خودباوری |
05/4 |
812/0 |
200/0 |
7 |
مهارت ارتباطی مناسب با دیگران |
04/4 |
531/0 |
131/0 |
8 |
توانایی سازگاری با دیگران |
00/4 |
572/0 |
143/0 |
9 |
تمایل به انجام کارها به شیوهای جدید |
99/3 |
759/0 |
190/0 |
10 |
خوشبینی |
89/3 |
758/0 |
194/0 |
11 |
دوراندیشی |
82/3 |
651/0 |
170/0 |
12 |
احساس نیاز به ایجاد تغییر در زندگی |
81/3 |
776/0 |
203/0 |
13 |
برخورد مثبت با مشکلات و چالشها |
80/3 |
710/0 |
186/0 |
14 |
استقلال طلبی |
79/3 |
825/0 |
217/0 |
15 |
انعطافپذیری در برابر مشکلات و تغییرات |
79/3 |
701/0 |
184/0 |
16 |
ریسک پذیری |
21/3 |
954/0 |
296/0 |
17 |
توانایی تصمیمگیری سریع |
13/3 |
889/0 |
283/0 |
18 |
* مقیاس: خیلی کم: 1کم:2متوسط:3 زیاد:4خیلی زیاد:5
تعیین سطح ویژگیهای شخصیتی:
به منظور توصیف سطح ویژگیهای شخصیتی زنان روستایی، از روش «فاصله انحراف معیار از میانگین»(ISDM)[14]استفاده شد. در این روش با استفاده از پارامترهای میانگین و انحراف معیار میتوان ویژگیهای شخصیتی زنان روستایی کارآفرین را مطالعه و آن را در چهار رده ضعیف، متوسط، خوب و عالی طبقهبندی کرد.
A < Mean – St.d : A =ضعیف
Mean – St.d < B < Mean : B = متوسط
Mean < C < Mean + St.d : C = خوب
Mean + St.d < D : D = عالی
جدول 2: توزیع فراوانی زنان بر حسب ویژگیهای شخصیتی با توجه به امتیاز کسب شده
درصد تجمعی |
درصد |
فراوانی |
ویژگی شخصیتی |
امتیاز |
5/14 |
5/14 |
17 |
ضعیف |
کمتر از 66/65 |
47 |
5/32 |
38 |
متوسط |
36/72–67/65 |
6/84 |
6/37 |
44 |
خوب |
06/79– 37/72 |
100 |
4/15 |
18 |
عالی |
بالاتر از 06/79 |
---- |
100 |
117 |
|
جمع |
میانگین: 36/72 انحراف معیار: 70/6 کمینه: 51 بیشینه: 85 |
وضعیت خانوادگی زنان مورد مطالعه:
با توجه به نتایج جدول 3، در اکثر افراد مورد مطالعه، وجود مسئولیتهای متعدد در خانه، در حد خیلیکم به عنوان مشکل و مانعی برای کسبوکار آنها به حساب میآید. در همین راستا، اکثر افراد مورد مطالعه توانستهاند در حد متوسط بین زندگی خانوادگی و کسبوکار خود تعادل لازم را برقرار کنند. بیشتر زنان روستایی میزان حمایت همسر خود از کسبوکارشان را در حد خیلی زیاد و میزان حمایت والدین خود از کسبوکارشان را در حد زیاد ارزیابی کردهاند در اکثر افراد متأهل، همسران آنها در حد خیلیکم اعتقاد به تضعیف اقتدار مرد و کاهش وابستگی زن (در صورت داشتن فعالیت اقتصادی مستقل) دارند که این مسئله، نشاندهندۀ تغییر نگرش و دیدگاه مردان نسبت به اشتغال و کسب درآمد زنان به صورت مستقل است.
جدول3: توزیع فراوانی وضعیت خانوادگی زنان مورد مطالعه
گویهها |
n |
خیلیکم |
کم |
متوسط |
زیاد |
خیلیزیاد |
میانگین رتبهای* |
انحراف معیار |
درصد |
درصد |
درصد |
درصد |
درصد |
||||
تقسیم مسئولیتهای خانواده بین اعضا |
117 |
1/5 |
7/19 |
9/47 |
9/23 |
4/3 |
00/3 |
885/0 |
ایجاد مشکلات ناشی از مسئولیتهای خانه |
117 |
9/47 |
0/41 |
3/10 |
9/0 |
0 |
36/4 |
700/0 |
کمک همسر و فرزندان در انجام کارهای منزل |
69 |
13 |
8/18 |
4/46 |
8/18 |
9/2 |
79/2 |
993/0 |
کمک همسر و فرزندان در امور کسب و کار |
69 |
5/14 |
6/24 |
5/27 |
5/27 |
8/5 |
85/2 |
153/1 |
برقراری تعادل بین زندگی خانوادگی و کسب وکار |
117 |
0 |
9/0 |
8/71 |
5/26 |
9/0 |
27/3 |
486/0 |
حمایت و پشتیبانی همسر از کسب و کار |
57 |
0 |
3/5 |
3/12 |
6/38 |
9/43 |
21/4 |
860/0 |
میزان حمایت و پشتیبانی پدر و مادر |
106 |
8/2 |
6/6 |
4/27 |
2/30 |
0/33 |
84/3 |
052/1 |
اعتقاد همسر به تضعیف اقتدار مرد و کاهش وابستگی زن در صورت اشتغال |
60 |
86 |
8/8 |
3/5 |
0 |
0 |
80/4 |
515/0 |
اعتقاد و اعتماد همسر (خانواده) به فرد و تواناییهای او در کسب و کار |
117 |
0 |
9/0 |
1/5 |
2/46 |
9/47 |
41/4 |
631/0 |
میزان حمایتهای عاطفی توسط خانواده |
117 |
0 |
0 |
5/8 |
4/50 |
41 |
32/4 |
627/0 |
کمک خانواده در ارائه دانش و اطلاعات لازم |
117 |
0/12 |
2/28 |
6/43 |
1/11 |
1/5 |
69/2 |
995/0 |
میزان کمکهای اجرایی و عملیاتی خانواده |
117 |
8/12 |
2/22 |
2/28 |
9/29 |
8/6 |
95/2 |
147/1 |
کمک فکری خانواده در تصمیم گیریها و برنامه ریزیهای بلند مدت |
117 |
0 |
0/6 |
2/34 |
6/49 |
3/10 |
64/3 |
748/0 |
میزان کمکهای مالی خانواده |
117 |
9/0 |
5/8 |
9/70 |
5/14 |
1/5 |
14/3 |
673/0 |
* مقیاس: خیلی کم: 1کم:2متوسط: 3 زیاد:4خیلی زیاد:5
وضعیت اقتصادی زنان مورد مطالعه:
بر اساس یافتههای پژوهش، سهولت دسترسی به دریافت وام برای زنان روستایی در حد متوسط به پایین بوده و برای اکثر آنها امکان دریافت آسان وام در حد خیلیکم وجود دارد. همچنین امکان دسترسی آسان به نیروی انسانی ماهر و مواد اولیه و نهادههای مورد نیاز برای اکثر افراد مورد مطالعه در حد متوسط فراهم است. در اکثر موارد، دسترسی به بازارهای محلی عرضۀ خدمات و محصولات تولیدی برای افراد مورد مطالعه در سطح خیلیکمی فراهم است. همچنین دسترسی اکثر زنان روستایی مورد مطالعه به کانالهای فروش محصولات خود در حد متوسط بوده و تقاضا برای محصولات تولیدی بیشتر این افراد در سطح زیادی در منطقه محل فعالیت آنها وجود دارد. جدول 4 اطلاعات مرتبط با وضعیت اقتصادی زنان کارآفرین روستایی را نشان میدهد.
جدول4: توزیع فراوانی وضعیت اقتصادی زنان مورد مطالعه
گویهها |
n |
هیچ |
خیلی کم |
کم |
متوسط |
زیاد |
خیلی زیاد |
میانگین رتبهای* |
انحراف معیار |
درصد |
درصد |
درصد |
درصد |
درصد |
درصد |
||||
استفاده از کمکهای مالی دوستان و آشنایان |
117 |
3/80 |
8/12 |
0/6 |
9/0 |
0 |
0 |
27/0 |
610/0 |
دسترسی به تجهیزات و تکنولوژی مورد نیاز |
117 |
0 |
4/15 |
2/40 |
7/42 |
7/1 |
0 |
30/2 |
748/0 |
دسترسی آسان به نیروی انسانی ماهر مورد نیاز |
117 |
9/0 |
1/5 |
2/28 |
7/60 |
1/5 |
0 |
64/2 |
700/0 |
دسترسی آسان به مواد اولیه و نهادهها |
117 |
0 |
7/1 |
5/26 |
5/67 |
3/4 |
0 |
74/2 |
559/0 |
استفاده از تکنولوژی اطلاعاتوارتباطات |
117 |
1/82 |
5/8 |
7/1 |
4/3 |
4/3 |
0.9 |
40/0 |
034/0 |
دسترسی به بازار عرضۀ خدمات و محصولات |
114 |
5/3 |
7/44 |
6/31 |
4/18 |
9/0 |
9/0 |
71/1 |
899/0 |
دسترسی به کانالهای فروش محصولات |
113 |
0 |
6/10 |
3/13 |
8/70 |
3/5 |
0 |
70/2 |
728/0 |
وجود تقاضا برای محصولات تولیدی در منطقه |
117 |
0 |
0 |
3/10 |
8/30 |
1/52 |
8/6 |
55/3 |
770/0 |
میزان بهرهمندی از سیستم حمل و نقل |
117 |
0 |
1/5 |
0/12 |
9/67 |
0/6 |
0 |
83/2 |
601/0 |
* مقیاس: خیلی کم: 1کم:2متوسط:3 زیاد:4خیلی زیاد:5
شرایط اجتماعی- فرهنگی زنان مورد مطالعه:
نتایج جدول5 بیانکنندۀ این است که اکثریت زنان مورد مطالعه در حد متوسط از جایگاه اجتماعی فعلی خود رضایت دارند. از دیدگاه اکثر این افراد، فعالیت اقتصادی زنان در حد متوسط مورد پذیرش و مقبولیت قرار گرفته و همچنین در حد متوسط، اعتماد کافی به تواناییهای زنان در مدیریت کسب و کارشان وجود دارد. به عقیدۀ بیشتر زنان روستایی مورد مطالعه، تلقی مردانه بودن کسبوکارهای انجام شده توسط آنها در حد کم است و تفکرات سنتی و منفی در مورد زنان و تواناییهای آنها در حد کمی در جامعۀ روستایی کنونی رواج دارد.
جدول5: توزیع فراوانی شرایط اجتماعی- فرهنگی زنان مورد مطالعه (117N=)
گویهها |
خیلی کم |
کم |
متوسط |
زیاد |
خیلی زیاد |
میانگین رتبهای* |
انحراف معیار |
درصد |
درصد |
درصد |
درصد |
درصد |
|||
میزان رضایت فرد از جایگاه اجتماعی |
9/0 |
4/9 |
6/49 |
6/25 |
5/14 |
43/3 |
884/0 |
تلقی مردانه بودن کسب و کار فرد در جامعه |
9/29 |
0/35 |
2/16 |
7/13 |
1/5 |
70/3 |
182/1 |
پذیرش و مقبولیت فعالیت اقتصادی زنان در جامعه |
3/4 |
3/10 |
7/60 |
1/23 |
7/1 |
07/3 |
756/0 |
رواج تفکرات سنتی دربارۀ زنان و تواناییهای آنها |
2/34 |
9/47 |
1/11 |
0/6 |
9/0 |
08/4 |
876/0 |
اعتماد به توانایی زنان در مدیریت کسب و کار |
1/5 |
5/14 |
2/69 |
1/11 |
0 |
86/2 |
668/0 |
احترام به نظرات و تصمیمات زنان در جامعه |
7/1 |
5/20 |
4/62 |
7/13 |
7/1 |
93/2 |
691/0 |
نقش زنان در بیان راه حل برای مسائل جامعه |
5/8 |
0/41 |
0/47 |
4/3 |
0 |
45/2 |
700/0 |
میزان مشارکت در فعالیتهای گروهی |
0 |
3/10 |
3/45 |
5/32 |
12 |
46/3 |
836/0 |
میزان بهرهمندی زنان از حقوق برابر در جامعه |
3/4 |
8/36 |
0/53 |
0/6 |
0 |
60/2 |
668/0 |
مناسب بودن فضا برای فعالیت اقتصادی زنان |
7/1 |
4/9 |
3/80 |
5/8 |
0 |
95/2 |
498/0 |
تشویق زنان در روستا برای فعالیت اقتصادی |
7/7 |
5/32 |
4/50 |
4/9 |
0 |
61/2 |
763/0 |
* مقیاس: خیلی کم: 1کم:2متوسط:3 زیاد:4خیلی زیاد:5
سطح کارآفرینی زنان روستایی:
در این پژوهش به منظور سنجش سطح کارآفرینی زنانروستایی از شاخصهایی نظیر رشد (اقتصادی)، نوآوری در محصول و فرایند و اشتغالزایی در قالب ده گویه استفاده شده است. میانگین رتبهای متغیرهای تعیینکنندۀ سطح کارآفرینی زنان روستایی بیانکنندۀ آن است که تقریباً زنان مورد مطالعه از سطح کارآفرینی بالایی بهرهمند نیستند. اطلاعات جدول 6 وضعیت هر یک از شاخصهای مورد استفاده برای سنجش سطح کارآفرینی زنان روستایی را نشان میدهد.
جدول6:اولویتبندی گویههای تعیینکنندۀ سطح کارآفرینی زنان روستایی
گویهها |
میانگین رتبهای* |
انحراف معیار |
ضریب تغییرات |
اولویت |
شناسایی و ورود به بازارهای جدید محصولات |
49/3 |
691/0 |
197/0 |
1 |
رشد سطح درآمد |
18/3 |
520/0 |
163/0 |
2 |
افزایش سطح تولید و بهرهوری سالانه |
17/3 |
517/0 |
162/0 |
3 |
استفاده از روشها و شیوههای جدید تولید |
92/2 |
767/0 |
262/0 |
4 |
تولید و ارائه محصولات جدید و متنوع |
87/2 |
815/0 |
283/0 |
5 |
جذب سرمایه و منابع گوناگون مالی |
81/2 |
434/0 |
154/0 |
6 |
استفاده از شیوههای خلّاق و متفاوت نسبت به کسبوکارهای مشابه |
51/2 |
772/0 |
307/0 |
7 |
استفاده از ابزار و تکنولوژی جدید تولید |
38/2 |
667/0 |
279/0 |
8 |
ایجاد فرصتهای شغلی |
37/2 |
056/1 |
444/0 |
9 |
بهکارگیری روشهای متنوع و جدید در توزیع و فروش |
27/2 |
612/0 |
269/0 |
10 |
* مقیاس: خیلی کم: 1کم:2متوسط:3 0زیاد:4خیلی زیاد:5
تعیین سطح کارآفرینی زنان روستایی:
به منظور طبقهبندی سطح کارآفرینی زنان روستایی از روش فاصلۀ انحراف معیار از میانگین استفاده شد. در این روش، چگونگی تبدیل امتیازهای بهدست آمده به چهار سطح به شرح زیر برآورد میشود:
A < Mean – St.d : A =ضعیف
Mean – St.d < B <Mean: B = متوسط
Mean < C < Mean + St.d: C = خوب
Mean + St.d < D : D = عالی
جدول 7:توزیع فراوانی سطح کارآفرینی زنان روستایی با توجه به امتیاز کسب شده
درصد تجمعی |
درصد |
فراوانی |
سطح کارآفرینی |
امتیاز |
4/9 |
4/9 |
11 |
ضعیف |
کمتر از 66/22 |
1/58 |
7/48 |
57 |
متوسط |
87/27 – 67/22 |
88 |
9/29 |
35 |
خوب |
08/33 – 88/27 |
100 |
0/12 |
14 |
عالی |
بالاتر از 09/33 |
---- |
100 |
117 |
|
جمع |
میانگین: 87/27 انحراف معیار: 21/5 کمینه: 12 بیشینه: 43 |
بر اساس نتایج جدول 7، سطح کارآفرینی 4/9% از زنان روستایی ضعیف، 7/48% متوسط، 9/29% خوب و 12% عالی است.
همبستگی بین متغیرهای مستقل و سطح کارآفرینی:
برای تعیین رابطۀ همبستگی بین متغیرهای پژوهش به تناسب جنس متغیرها از ضریب همبستگی اسپیرمن استفاده شد. نتایج حاصله بیانکنندۀ آن است که بین متغیرهای ویژگیهای شخصیتی و وضعیت اقتصادی زنان روستایی با سطح کارآفرینی آنها رابطۀ مثبت و معناداری در سطح 1%، وجود دارد. در واقع میتوان بیان داشت که با اطمینان 99% ، بالا بودن سطح ویژگیهای شخصیتی و بهبود وضعیت و شرایط اقتصادی زنان روستایی، افزایش سطح کارآفرینی آنها را به دنبال خواهد داشت. همچنین بین متغیر شرایط اجتماعی- فرهنگی و سطح کارآفرینی زنان مورد مطالعه رابطۀ مثبت و معناداری در سطح 5% وجود دارد که نشاندهندۀ تأثیرگذاری شرایط اجتماعی- فرهنگی زنان روستایی بر سطح کارآفرینی آنها است. بر اساس نتایج بهدست آمده، وضعیت و شرایط خانوادگی زنان روستایی بر سطح کارآفرینی آنها تأثیر معناداری نداشته است.
جدول 8: ضرایب همبستگی بین سطح کارآفرینی و متغیرهای مستقل تحقیق
متغیر وابسته |
متغیرهای مستقل |
ضریب همبستگی (r) |
سطح معناداری |
سطح کارآفرینی |
ویژگیهای شخصیتی |
529/0 |
** 000/0 |
وضعیت خانوادگی |
130/0 - |
161/0 |
|
وضعیت اقتصادی |
430/0 |
** 000/0 |
|
شرایط اجتماعی- فرهنگی |
200/0 |
|
*معنادار در سطح 5 درصد
**معنادار در سطح 1 درصد
رگرسیون:
بهمنظور پیشبینی تغییرات متغیر وابسته و تعیین سهم هر یک از متغیرهای مستقل در تبیین متغیر وابسته از تحلیل رگرسیون استفاده شد. با توجه به نبود رابطۀ معنادار بین متغیر وضعیت خانوادگی با متغیر وابسته، از بین متغیرهای مورد بررسی، 3 متغیر در تحلیل رگرسیون مد نظر قرار گرفت که بر اساس نتایج بهدست آمده، تحلیل رگرسیون تا 2 گام پیش رفته است.
جدول 9: ضریب همبستگی چندگانه، تعیین و ضریب تعیین تعدیل شده متغیرهای مؤثر بر سطح کارآفرینی
گام |
متغیرهای مستقل |
ضریب همبستگی چندگانه |
ضریب تعیین |
ضریب تعیین تعدیل شده |
F |
sig |
1 |
ویژگیهای شخصیتی |
468/0 |
219/0 |
212/0 |
260/32 |
**000/0 |
2 |
وضعیت اقتصادی |
602/0 |
362/0 |
351/0 |
342/32 |
**000/0 |
**معنادار در سطح 1 درصد
در گام اول، متغیر ویژگیهای شخصیتی وارد معادله شده است که میزان همبستگی چندگانه آن با متغیر وابسته، 468/0 بهدست آمده است. در این مرحله میزان ضریب تعیین تعدیل شده برابر با 212/0 برآورد شده است. به عبارتی 2/21% تغییرات معادله مربوط به سطح کارآفرینی زنان روستایی به وسیله این متغیر تبیین میشود.
در گام دوم، با وارد شدن متغیر وضعیت اقتصادی، ضریب همبستگی چندگانه به 602/0و ضریب تعیین تعدیلشده به 351/0افزایش یافته است.با اطمینان99% میتوان گفت که وضعیت اقتصادی زنان روستایی بر سطح کارآفرینی آنها تأثیرگذار است. با توجه به نتایج تحلیل رگرسیون، 1/35% تغییرات متغیر وابسته سطح کارآفرینی زنان روستایی توسط دو متغیر ویژگیهای شخصیتی و وضعیت اقتصادی آنها تعیین میشود.
جدول10: نتایج تحلیل رگرسیون متغیرهای مؤثر بر سطح کارآفرینی در گام اول و دوم
گام |
متغیر مستقل |
B |
Beta |
t |
Sig |
1 |
ویژگیهای شخصیتی(x1) |
302/0 |
387/0 |
064/5 |
** 000/0 |
2 |
وضعیت اقتصادی(x2) |
578/0 |
387/0 |
054/5 |
** 000/0 |
** معنادار در سطح 1 درصد
معادله خط رگرسیون به صورت زیر است:
(x2) 302/0 +(x1)578/0 + 938/5 - =Y
بر طبق ضرایب بتای متغیرهای مستقل وارد شده در معادلۀ رگرسیون، ملاحظه میشود که متغیرهای ویژگیهای شخصیتی و وضعیت اقتصادی زنان روستایی مورد مطالعه، دارای سهم برابری در تبیین متغیر وابسته هستند.
تحلیل مسیر:
نتایج حاصل از تحلیل مسیر نشان میدهد که متغیرهای مستقل در مجموع 35% از تغییرات سطح کارآفرینی زنان روستایی را تبیین میکنند.
جدول 11: همبستگی کلی و ضریب تعیین عوامل مؤثر بر سطح کارآفرینی
گام |
ضریب همبستگی چندگانه |
ضریب تعیین |
ضریب تعیین تعدیل شده |
F |
Sig |
1 |
606/0 |
367/0 |
350/0 |
824/21 |
**000/0 |
** معنادار در سطح 1 درصد
جدول 12 به طور خلاصه آثار مستقیم، غیرمستقیم و کل اثرات متغیرهای مستقل مورد بررسی در این پژوهش را بر متغیر سطح کارآفرینی زنان روستایی نشان میدهد. نتایج این جدول بیانکنندۀ آن است که کل اثرات متغیر وضعیت اقتصادی بر متغیر وابستۀ پژوهش 467/0، ویژگیهای شخصیتی412/0و شرایط اجتماعی- فرهنگی 219/0 است. در این راستا، شرایط اجتماعی- فرهنگی دارای کمترین تأثیر بر سطح کارآفرینی زنان بوده و عوامل اقتصادی بیشترین تأثیر را بر سطح کارآفرینی زنان مورد مطالعه داشته است. شکل 2 مدل نهایی پژوهش را بر اساس نتایج حاصل از تحلیل مسیر نشان میدهد.
جدول 12: نتایج آثار مستقیم، غیر مستقیم و کل متغیرهای تحقیق
متغیرهای مستقل |
اثر مستقیم |
اثر غیرمستقیم |
کل اثر |
وضعیت اقتصادی |
426/0 |
041/0 |
467/0 |
ویژگیهای شخصیتی |
397/0 |
015/0 |
412/0 |
شرایط اجتماعی- فرهنگی |
082/0 - |
301/0 |
219/0 |
شکل2: شمای کلی عوامل مؤثر بر سطح کارآفرینی زنان روستایی بر اساس نتایج تحلیل مسیر
بحث و نتیجهگیری
نتایج حاصل از بررسی ویژگیهای شخصیتی زنان مورد مطالعه بیانکنندۀ آن است که میانگین ویژگیهای مورد مطالعه، بالاتر از مقدار متوسط بوده است. همچنین نتایج پژوهش نشان داد که اکثریت زنان روستایی (6/37 %) از لحاظ ویژگیهایی که میزان بهرهمندی از آنها بیانکنندۀ سطح روحیۀ کارآفرینی است، در سطح خوبی قرار دارند. این موضوع مؤید آن است که بهرغم تصوراتی که ممکن است دربارۀ زنان و خصوصیات کارآفرینانه آنها در محیط روستایی وجود داشته باشد، زنان روستایی، تواناییهای بالقوه و بالفعلی در زمینۀ فعالیتهای کارآفرینانه دارند که نیاز به فراهم کردن بستر لازم برای شکوفا شدن استعدادها و تقویت روحیۀ کارآفرینی آنها را ضروری میکند.
نتایج حاصل از بررسی سطح کارآفرینی زنان روستایی نشان میدهد که اکثریت افراد مورد مطالعه (7/48%) از سطح کارآفرینی متوسطی بهرهمند هستند. همچنین بررسی وضعیت متغیرهای تعیینکنندۀ سطح کارآفرینی زنان روستایی بیانکنندۀ آن است که زنان مورد مطالعه در زمینۀ شناسایی و ورود به بازارهای جدید محصولات خود موفقتر عمل کرده (میانگین رتبهای: 49/3) و توانستهاند سطح تولید، بهرهوری و درآمد خود را نسبت به زمان شروع کسب و کارشان تا حدودی افزایش دهند(میانگین رتبهای: 17/3). اما با توجه به کمبود امکانات مورد نیاز، به خصوص منابع مالی و محدودیتهای موجود در زمینۀ جذب سرمایۀ لازم برای گسترش حوزۀ فعالیت کارآفرین، کسب و کارهای زنان از سطح گستردهای بهرهمند نبوده و در نتیجه، امکان تولید محصولات جدید و متنوع برای آنها در سطح مورد انتظار وجود نداشته است. هچنین بر اساس نتایج پژوهش، میزان استفاده زنان از شیوههای خلّاق و متفاوت نسبت به کسب و کارهای مشابه در سطح محدودی (میانگین رتبهای: 51/2) است. این موضوع ممکن است به دلیل ناآشنایی زنان با شیوههای جدید تولید، فقدان دسترسی به شرایط و امکانات لازم برای استفاده از این روشها یا عدم تمایل خود زنان در بهکارگیری روشهای متفاوت و تجربه نشده در سایر کسبوکارها بهخاطر ریسک از دست دادن موقعیت و جایگاه فعلی در کسبوکار آنها باشد. زنان مورد مطالعه از ابزارها و تکنولوژی جدید در سطح مطلوبی استفاده نمیکنند (میانگین رتبهای: 38/2). شاید بتوان گفت که این وضعیت به دلایلی مانند کوچک بودن سطح فعالیت و نداشتن امکان استفاده از بسیاری از تجهیزات، محدودیت منابع مالی و بالا بودن هزینۀ تعمیر و نگهداری، ناآگاهی از وجود بسیاری از ابزار و تکنولوژیهای جدید و نیز عدم مهارت کافی در بهکارگیری آنها در کسب و کار خود بوده است. با توجه به نتایج حاصل از پژوهش، فرصتهای شغلی ایجاد شده توسط کسب و کارهای زنان روستایی مورد مطالعه کمتر از سطح متوسط است (میانگین رتبهای: 37/2). کسب و کارهای زنان روستایی معمولاً در سطح خرد و محدود و گاهی به صورت مشاغل خانگی بوده و به جز در مواردی که فعالیتهای تولیدی زنان در سطح وسیعتر انجام میشود، عمدتاً فرصتهای شغلی ایجاد شده از طریق فعالیتهای کارآفرینانۀ آنها محدود است. علاوه براین، زنان مورد مطالعه نتوانستهاند در زمینۀ بهکارگیری روشهای متنوع و جدید در توزیع و فروش محصولات تولیدی خود موفق عمل کنند (میانگین رتبهای: 27/2) که این مشکل ممکن است به دلیل فقدان آشنایی کافی زنان با روشهای بازاریابی و فروش و نیز فقدان دسترسی مطلوب به بازار محصولات تولیدی آنها باشد. طبیعی است توانایی زنان در توزیع محصولات خود در بازارهای مختلف از طریق شیوههای جدید و متفاوت نسبت به کسب و کارهای مشابه (مانند بهکارگیری کانالهای مختلف فروش و استفاده از روشهای جدید بستهبندی به منظور ارتقای مطلوبیت ظاهری در کنار حفظ کیفیّت محصول) ضمن افزایش تقاضا برای محصولات تولیدی آنها، میزان درآمد و سود حاصل از کسب و کار آنها را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
نتایج پژوهش بیان کنندۀ آن است که ویژگیهای شخصیتی زنان روستایی بر سطح کارآفرینی آنها تأثیرگذار بوده و رابطۀ مثبت و معناداری در سطح 1% بین این دو متغیر وجود دارد (000/0 Sig=، 529/0=r). مسعودنیا (1381)،گلرد (1384)، مرادنژادی (1385)، بایگرو (1994)، مولن هویز (1996)، کیگوندو (2002) و ادلاجا و همکاران (2007) نیز در مطالعات خود به تأثیر مثبت ویژگیهای شخصیتی زنان بر سطح کارآفرینی آنها اشاره کردهاند.
شرایط اجتماعی و فرهنگی بسترساز بروز کارآفرینان و پیدایش و توسعۀ فعالیتهای کارآفرینانه بوده و از این جهت یکی از متغیرهای زمینهای مهم در توسعۀ کارآفرینی به حساب میآید. فرهنگ کارآفرینی در سطح خرد در قالب ویژگیهای شخصیتی کارآفرینان متبلور میشود (مهدوی و عذاری، 1385). بسیاری از ویژگیهای شخصیتی را میتوان پرورش داد و به کمک آن در کسب و کار به موفقیت دست یافت( شاه حسینی، 1383). در گذشته پژوهشگران بر این اعتقاد بودند که این ویژگیها ارثی است. با فرد متولد میشود و نمیتوان کارآفرینان را پرورش داد؛ اما نتایج پژوهشها نشان میدهد که کارآفرینی همانند دیگر حرفهها از طریق برنامههای آموزشی پرورش مییابد. برنامههای آموزش کارآفرینی عمدتاً با هدف ایجاد تجربههای علمی و تربیت نیروهایی با ویژگیهای کارآفرین طراحی شدهاند. افراد از طریق آموزش کارآفرینی توانایی ایجاد و اداره یک خطر جدید و توانایی تفکر خلّاق و انتقادی را در خود رشد میدهند. زنان روستایی نیز به نوبۀ خود نیازمند آگاهی کامل از کارآفرینی هستند و با کسب تکنیکهای آموزش و گسترش خصوصیات مورد نظر قادر خواهند بود از حالت سکون و یکنواختی درآیند. برخی از زنان نیازمند پرورش اعتماد به نفس و خود شکوفایی به همان اندازۀ مهارتهای شغلی هستند. آموزش کارآفرینی بایستی برای زنان دانش ریسکپذیری و توانایی ارزیابی از ریسک و مخاطره را فراهم آورد و در راستای تقویت و بازآفرینی روحیۀ خلّاقیّت و نوآوری در میان زنان و دختران روستایی باشد؛ این امر به زنان کمک میکند که تعیین کنند آیا کارآفرینان خوبی هستند و در حقیقت قادر به حفظ کسب و کار خود در آینده هستند یا نه. بنابراین، پیشنهاد میشود دورهها و کارگاههای آموزشی در زمینههای متنوع و مورد نیاز زنان روستایی در زمانهایی متناسب با فعالیتهای آنها برگزار شود. همچنین اطلاعرسانی مناسب در خصوص نوع، زمان و مکان برگزاری دورهها انجام شود و به دلیل برخی مشکلات زنان روستایی برای حضور در دروههای آموزشی برگزارشده در شهرها، حتیالمقدور این دورهها در مناطقروستایی تشکیل شوند. با توجه به فقدان تأثیرگذاری مطلوب و مورد انتظار دورههای آموزشی بر فعالیتهای کارآفرینانه زنان روستایی، پیشنهاد میشود بررسی و بازنگری در دورهها و کارگاههای آموزشی از لحاظ کیفیّت و محتوای آموزشی آنها انجام شود. همچنین از هر یک از دورههای آموزشی در حال برگزاری، ارزشیابیهای لازم در مقاطع مختلف بهویژه پس از اتمام دوره در زمینۀ میزان تأثیرگذاری و کسب مهارتهای مورد نیاز و پیشبینی شده توسط فراگیران انجام شود.
با توجه به نبود رابطۀ معنادار بین وضعیت و شرایط خانوادگی زنان روستایی و سطح کارآفرینی آنها (161/0Sig=، 130/0=r) میتوان گفت که وضعیت خانوادگی زنان روستایی مورد مطالعه، تأثیری بر سطح کارآفرینی آنها نداشته است. این وضعیت میتواند به عواملی نظیر ناآشنایی خانوادههای روستایی با مقولۀ کارآفرینی و در مواردی فقدان همراهی آنها با فعالیتهای کارآفرینانه زنان مرتبط باشد. نتایج بهدست آمده در این زمینه با نتایج مطالعات جواهری و قضاتی (1383)، آراستی (1385)، فلاح جلودار و همکاران(1386)، گلرد (1388)، بایگرو (1994)، موریس و لویس (1995)، لرنر و همکارانش (1997)، ارهان و اسکات(2001) همخوانی ندارد.
بر اساس نتایج پژوهش و معناداری همبستگی بین سطح کارآفرینی با متغیرهای میزان بهرهمندی زنان روستایی از امکانات و شرایط اقتصادی (000/0 Sig=، 430/0=r) و شرایط اجتماعی- فرهنگی (031/0Sig=، 200/0=r)، میتوان چنین برداشت کرد که وجود شرایط مطلوبتری از این متغیرها میتواند سطح کارآفرینی بالاتری را برای زنان به همراه داشته باشد. نتایج بهدست آمده از این پژوهش در این زمینه با نتایج مطالعات جواهری و قضاتی (1383)،آراستی (1385)، مرادنژادی (1385)، فلاحجلودار و همکاران(1386)، گلرد(1388)، افتخاری و همکارانش (1388)، گلستانی و همکاران (1389)، نیاوالی و فوگل (1994) به نقل از آراستی (1385)، بایگرو (1994)، تیبجی و ویکری (1998)، وندریک (2000)، ارهان و اسکات(2001)، کیگوندو (2002)، ناکوی و شهناز (2002)، پاگز و مارکلی (2004) و کاوالکانتی و تاوارس (2005) همخوانی دارد. با توجه به نتایج بهدست آمده، پیشنهاد میشود با تمهیداتی، امکان دسترسی آسانتر به شرایط و امکانات اقتصادی مورد نیاز کسب و کارهای زنان روستایی (مانند ابزار و تجهیزات، منابع مالی، مواد اولیه و نهادهها و غیره) و ارائۀ تسهیلاتی برای تأمین منابع مالی لازم برای زنان کارآفرین از طریق تخصیص اعتباراتی با بهرۀ کم در سیستم بانکی کشور و سایر مؤسسات اعتباری و نیز امکان سرمایهگذاری در کسب و کارهای پربازده و ایجاد امنیت سرمایهگذاری از طریق بیمۀ سرمایه و تولیدات زنان فراهم شود.
بر اساس نتایج تحلیل مسیر، شرایط اجتماعی- فرهنگی زنان نیز، از طریق تأثیرگذاری بر سایر متغیرها بیشترین اثر غیرمستقیم (301/.) را بر سطح کارآفرینی آنها داشته است. با توجه به نقش و تأثیر شرایط اجتماعی- فرهنگی در گرایش زنان روستایی به کارآفرینی و توسعه و گسترش فعالیتهای کارآفرینانۀ آنها، جلب توجه اقشار مختلف جامعه دربارۀ جایگاه زنان روستایی در فعالیتهای اقتصاد روستایی و حساس کردن عموم به موقعیت آنها، پررنگتر کردن دیدگاهها و سنّتهای تشویقکننده کار زنان روستایی درجامعه و زمینهسازی برای جلب مشارکت زنان در فعالیتهای اجتماعی از طریق آموزش و فرهنگسازی و نیز زدودن برخی از افکار و باورهای ناپسند عامیانه و جایگزینی باورهای صحیح و منطقی در تعریف شأن و جایگاه اجتماعی- اقتصادی زنان روستایی میتواند کمک مؤثری برای توسعۀ کارآفرینی زنان در مناطق روستایی باشد. همچنین، ضروری است مقولۀ ترویج فرهنگ کارآفرینی به عنوان یک عامل مهم و زیربنایی در توسعۀ ظرفیتهای کارآفرینانه در سطح جوامع و بهطور خاص در جوامع روستایی مد نظر قرار گیرد. در این راستا میتوان به معرفی کارآفرینان شاخص و تقدیر شایسته از آنها، شناساندن اهمیت و نقش کارآفرینان در اقتصاد جامعه (به ویژه جامعه روستایی)، ارزشگذاری به کارآفرینی زنان و معرفی زنان کارآفرین موفق به منظور افزایش خودباوری، اعتماد به نفس و انگیزۀ کارآفرینی در زنان روستایی به عنوان اقداماتی مؤثر اشاره کرد.
[1]. Bhuimail & Sampa
[2]. Kantor
[3]. مجموعه آمارهای جمعیتی کشور 1388
[4]. نتایج آمارگیری نیروی کار 1388
[5]. Molenhuis
[6]. Kavalainen & Arenius
[7]. Histrich & Drnovsek
[8]. Kolveried & Obloj
[9]. Joynt & Warner
[10]. J. McGuire
[11]. Ronning & Ljunggren
[12]. Cavalcant & Tavares
[13]. Vendrik
[14]. Interval of Standard Deviation fromthe Mean